هدایت شده از تنها منجی موعود علیه السلام
الهم عجل لولیک الفرج.mp3
4.72M
ازهرروضه ای که شنیدید خداوکیلی سنگین تره
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی مولایم ❤️🌺🕊
اللهم عجل لولیک فرج 🌺🕊
┏━🍃🌻🍂━┓
@t_sardar
┗━🍂🌻🍃━┛
کانال تنهاترین سردار منجی موعود
علیه السلام 🌺
هدایت شده از تنها منجی موعود علیه السلام
دعای سحر _ مصطفی الموسوی (Trimmed).mp3
7.02M
🔈#فایل_صوتی
🤲#دعـــای_ســـحـــر
💠دعـای سـ✨ــحـر ماه رمــضـ🌙ــان
🎤با صدای آقای
سیدمصطفیالموسوی (مداح بحرینی)
👌بسیار زیـبــ💫ــا و تأثیـرگـ💖ـذار
⏰مدتزمان : ۹:۴۵
📿 التماس دعا 📿
؛*┄┄┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄┄┄*
نـغـمـههـای بـهـشـتـی
🔻تنهامنجی موعود🔻
@t_sardar
✨❇️✨
اللهم عجل لولیک الفرج
تحدیر جزء 16 قرآن.mp3
4M
تلاوت تحدیر جزء 6⃣1⃣ قرآن کریم با صدای استاد معتزآقایی
🔹 از آیه ۷۵ سوره «کهف» تا آیه ۱۳۵ سوره «طه»
مدت ۳۳ دقیقه
ترجمهگویایفارسیقرآنجزء16.mp3
12.49M
تلاوت ترجمعه گویای فارسی جزء 6⃣1⃣ قرآن کریم با صدای استاد #فولادوند
🔹 از آیه ۷۵ سوره «کهف» تا آیه ۱۳۵ سوره «طه»
مدت ۵۱:۴۸ دقیقه
ترتیل جزء 16 قرآن.mp3
12.62M
تلاوت ترتیل جزء 6⃣1⃣ قرآن کریم با صدای استاد پرهیزگار
🔹 از آیه ۷۵ سوره «کهف» تا آیه ۱۳۵ سوره «طه»
مدت ۵۲:۲۵ دقیقه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای تصویری روز 6⃣1⃣ ماه مبارک رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای ماه مبارک رمضان (یا عَلِیُّ یا عَظیمُ) همراه با صوت و ترجمه 🌸
🥀🍁 ﷽ 🍁🥀
🥀🍁🌾🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁
🍁🌾🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁
🌾🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁
🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁
🍁🥀🍁🌾🍂🍁
🥀🍁🌾🍂🍁
🍁🌾🍂🍁
🌾🍂🍁
🌷🍇 🌷فواید تلاوت قرآن:🌷🍇🌷
🌷🍇🌷 هدایت میکند.
🌹🍃 2 بقره
🌷🍇🌷شفا و رحمت است.
🌹🍃 82 اسرا
🌷🍇🌷ذکر وآرام بخش است.
🌹🍃 28 رعد
🌷🍇🌷زیادکننده ایمان است.
🌹🍃 2 انفال
🌷🍇🌷نور وروشن کننده دل است
🌹🍃 15 مائده
🌷🍇🌷موعظه وزنده کننده دل است
🌹🍃57یونس
🍇🌷امام صادق ع:🌷🍇
🌹🍃 خواندن هرحرفش 10 حسنه دارد
🌹🍃 ودرنمازایستاده 100 حسنه دارد.
🍇تلاوت یعنی خواندن همراه باعمل🍇
🥀🍁التماس دعای خیر شما🍁🥀
🌾🍂🍁
🍁🌾🍂🍁
🥀🍁🌾🍂🍁
🍁🥀🍁🌾🍂🍁
🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁
🌾🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁
🍁🌾🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁
🥀🍁🌾🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁
هدایت شده از حسینیهامالبنيین(سلاماللهعليها)
1_1543076745.mp3
4M
✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾
📖 ✨جزء شانزدهم قرآن کریم✨
تلاوت تحدیر(تند خوانی)
جزء_ ۱۶ قرآن کریم در
حسینیه امالبنیین(سلاماللهعلیها).
در ۳۰ دقیقه یک جزء تلاوت کنید
التماس دعا 🙏🌸
°•┈┈••✾••🌱📖🌱••✾••-┈•°
🌺
❀✿
🌺❀✿
❀✿🌺❀✿
🌺❀✿🌺❀✿
📖اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
🌸اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
📖اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
🌸اَللّهُمَّ اغْفِرلَنا ذُنُوبَنا بِالْقُرآن
📖اَللّهُمَّ اَکْرِمْنا بِکَرامَةَ الْقُرآن
🌸اَللّهُمَّ تَقَبَّل تِلاوَتَنا بِالْقُرآن
📖اَللّهُمَّ اسْتَجِب دُعاءَنا بِالْقُرآن
🌸اَللّهُمَّ اشْفِ مَرضانا بِالْقُرآن
📖اَللّهُمَّ ارْحَم مَوْتانا بِالْقُرآن
هدایت شده از حسینیهامالبنيین(سلاماللهعليها)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
┄═﷽═┄
.☀️ تنفسصبح
📖 🌴جزء شانزدهم قرآن کریم با صدای
🌱استاد معتزآقائی
🌱 استاد شحاتمحمّد انور
🌱استاد پرهیزکار
🌱استاد منشاوی
🌱 استاد عبدالباسط
️✨🍃🍂🌺🍃
🍃🍂🌺🍃
🍂🌺🍃
🌺🍃
🍃
💠هر روز تلاوت یک جزء نورانی از قرآن کریم را درحسینیهامالبنیین(سلاماللهعلیها) بشنویم، بخوانیم، بیندیشیم
🍃┄═❁๑๑🌸๑๑❁═┄🍃
.
✨
هدایت شده از حسینیهامالبنيین(سلاماللهعليها)
🌸🍃
🌸🕊🍃 الّلهُمَّ
🌸🕊🍃 صَلِّ
🌸🕊🍃 علی
🌸🕊🍃 مُحَمَّدٍ
🌸🕊🍃 وَآل
🌸🕊🍃 مُحَمَّد
🌸🕊🍃 وَعَجِّل
🌸🕊🍃 فَرَجَهُم
🌺🌹🌺
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
💢 #نبرد_پایانی
✍خاطراتی از آخرین روز #عملیات_بدر و لحظه شهادت فرمانده دلاور لشگر۳۱ عاشورا #شهید_مهدی_باکری
💠 قسمت پنجم _ روستای حریبه
🖌... با شهادت مظلومانه پیک دلاور گردان و مجروحیت تعدادی دیگر از رزمندگان ، دوباره دیوار عزم و اراده بعضی ها ترک خورده و در کمال سکوت از همانجا به عقب بازگشتند،نفرات گردان مدام در حال کاهش بود و هر چه هم جلوتر می رفتیم بر حجم گلوله باران و آتش بی امان عراقیها افزوده می شد. اما با این وجود به راه خود ادامه داده و پشت سر گام های بلند و سریع فرمانده غیور تیپ اول لشگر سردار دلاور حاج میرزاعلی رستمخانی به سمت روستای حریبه می رفتیم. نیم خیز و شتابان در حال عبور از پشت سیل بند کوتاه رودخانه بودیم و گلوله های توپ و خمپاره و کاتیوشا گروه گروه در اطراف مان فرود آمده و بصورت پی در پی منفجر می شدند. در هرچند قدم مجبور به خیز زدن می شدیم و ترکش های ریز و درشت زوزه کشان از بالای سرمان رد می شدند.
به دشت صافی رسیدیم که اتوبان العماره به بصره قشنگ دیده می شد. باور کردنی نبود! دشمن زبون بقدری تانک و نیرو وارد منطقه کرده بود که روی آسفالت اتوبان واقعاً ترافیک در ترافیک بود و انگاری مراسم جشن بود و قصد برپایی کارناوال شادی و راهپیمایی داشتند.
کم کم منازل روستای حریبه دیده شده و خبر از رسیدن به منطقه درگیری می دهد. آتشباران هوایی و زمینی دشمن بقدری پرحجم و گسترده شده که مدام از نیروهای گردان کاسته می شد. تعدادی زخمی و شهید می شدند و عده ای هم پیکر زخم خورده آنان را به عقب منتقل میکردند. تعدادی هم با عقب ماندن عمدی از ستون ، یواشکی دور زده و عزم عقبه می کردند. گردان دواطلبان حالا تبدیل به گروهان شده و فقط پنجاه یا شصت نفری پشت سر سردار رستم خانی راه می رفتیم.
خلاصه زیر بارانی از آتش و گلوله و ترکش به ورودی روستای حریبه رسیده و سردار رستم خانی سریع ماموریت گردان را تشریح و از رزمندگان خواستند که با احتیاط و هوشیاری وارد روستا شده و ضمن انهدام سنگرهای کمین و تیربار دشمن ، یک به یک خانه ها را پاکسازی و خود را به بچه های درگیر در کنار اتوبان برسانند.
ماموريت اصلی گردان،کمک به نیروهای درگير در کنار اتوبان بصره به العماره و حفاظت و پاسداری از خط پدافندی و مقابله با حملات تانک ها و نيروهای عراقی بود. دو گردان خط شکن از لشگرهای ۳۱ عاشورا و ۸ نجف اشرف اصفهان ، مرحله سوم عمليات را حوالی سحر، آغاز و پيروزمردانه تا اتوبان بصره به العماره پيشروی و درست کنار اتوبان پدافند کرده و به اميد رسيدن نيروهای کمکی مشغول نبرد با قشون عظیم تانکها و نیروهای پیاده و کماندوهای دشمن بودند.
با برادران دلاور محرمعلی الماسی و مهدی حیدری و اصغر کاظمی و پیرمحمدی و تنی چند از رزمندگان باغیرت اردبیل و تبریز بعنوان سرستون نیروهای گردان ، وارد روستا شده و بلافاصله هم با سنگرهای کمین دشمن درگیر و نبردی بسیار نزدیک و خانه به خانه با عراقیها آغاز شد. اولین سنگر تیربار با نارنجک و شجاعت مثال زدنی برادر اصغر کاظمی منهدم و با شتاب به راه خود ادامه دادیم. به یک سه راهی رسیده و از پنجره خانه ایی به سمت مان تیراندازی گردید. رگبار متوالی تیربار و کلاش اجازه جابجایی به کسی نداده و به ناچار هر کدام در شکاف دری پناه گرفته و مشغول تبادل آتش شدیم. برادر الماسی از شلوغی درگیریها استفاده کرده و تند و سریع خود را به زیر پنجره رسانیده و با پرتاب نارنجک سنگر را خاموش کرد. دوباره شروع به حرکت کرده و در پناه دیوارها و درب خانه ها به سمت پایین روستا رفتیم.
هنوز چند قدمی از محل درگیری دور نشده بودیم که دوباره آماج گلوله و موشک آرپی جی قرار گرفته و چند نفری از همقطاران بشدت زخمی شدند. چندتا عراقی از پشت بام خانه ای در روبرو به سمت مان شلیک میکردند. زخمی ها را به جایی امن کشیده و در پناه تیراندازی همرزمان به همراه برادر الماسی خود را به محل استقرار نیروهای عراقی رسانیده و با پرتاب چند نارنجک به پشت بام خانه ، باعث ترس و فرار عراقیها شدیم. با پایان درگیری و تیراندازیها رزمندگان زخمی ، توسط تعدادی از دوستان شان به عقب منتقل شده و ما هم بدون توقف به راه خود ادامه دادیم. حالا فقط ما بچه های زنجان مانده بودیم و یک روستای غریب و ناشناس با انبوهی از نیروهای پیاده و کماندو دشمن ، همگی چشم انتظار رسیدن بقیه نفرات گردان بودیم و با هر قدمی که به جلو بر میداشتیم بر نگرانی و اضطراب مان افزوده می شد. به میانه های روستا رسیده و متاسفانه باز هم خبری از بقیه نیروهای گردان نشد . بیشتر نگران شده و از ادامه مسیر منصرف و همانجا در شکاف درب ها سنگر گرفته و منتظر رسیدن بقیه یاران شدیم ...
🌀 #ادامه_دارد
🖍 خاطره از بسیجی جانباز #عباس_لشگری
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا
🔹فصل : اول
🔸صفحه: ۱۸-۱۷
🔻قسمت: اول
سه سال از زندگی مشترک من و محمد می گذشت و هنوز خدا به ما فرزندی نداده بود. روزی با هم به روضه ی امام حسین علیه السلام رفتیم. دلم خیلی شکسته بود. با تمام وجود اشک می ریختم. با سوز دل زمزمه کردم «خدایا، به حق شهید کربلا قسم ات می دم که بهم فرزندی بده. اگه فرزندم پسربشه، اسمش رو می ذارم حسین.» طولی نکشید که خدا حسین را بهمان داد.
حسین در کودکی خیلی شیطنت می کرد. هی این طرف و آن طرف می رفت. اگر لحظه ای چشم برمی داشتم، حتماً بلایی سر خودش می آورد. موهاش خیلی بلند شده بود. به باباش گفتم《من جرات کوتاه کردن موهاش رو ندارم. خودت یه فکری بکن.》چهار پنج روز تا عید مانده بود. محمد، روزی دست حسین را گرفت و با خودش برد بیرون. نزدیک های ظهر، حسین بدو بدو و خوشحال، با موهای کوتاه شده آمد خانه. تعجب کردم! به خودم گفتم: این همون کسیه که به موهاش اهمیّت می داد؛حالا چه بپر بپری راه انداخته ! به باباش گفتم 《آقا، چی شده که حسین امروز این قدر خوشحاله؟!》
گفت《براش لباس خریدم.》
یک دست کت و شلوار زرد مخمل برایش خریده بود.
🗣️ روایت مادر شهید
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
🔹 حاج حسین خرازی فوقالعاده با قرآن مأنوس بود و ادبیات قرآنی داشت، اوقات شهید خرازی بیشتر با افرادی سپری میشد که سررشته قرآنی داشتند.
🔹 شهید خرازی بسیار خوش اخلاق بود و هرگاه نام کوچک کسی را نمیدانست آن را " آقای گل" صدا میزد و تکه کلامش گل بود.
#شهید_حاج_حسین_خرازی
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹