eitaa logo
شهیدجاوید الاثرابوالفضل.حافظی تبار
106 دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
9.3هزار ویدیو
264 فایل
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ ♥️خوش آمدید کانال شهید جاوید الاثر ابوالفضل حافظی تبار @hafzi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 يكم تير 1344، در شهرستان بندرعباس چشم به جهان گشود. پدرش يوسف، در سازمان شيلات كار مي‌كرد و مادرش شهربانو نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته فرهنگ و ادب درس خواند. به عنوان در جبهه حضور يافت. چهارم خرداد 1367، در شلمچه به شهادت رسيد. پيكر او مدت‌ها در منطقه بر جا ماند و سال 1374، پس از در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپرده شد ☘ اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید ❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
🌷 يكم تير 1344، در شهرستان بندرعباس چشم به جهان گشود. پدرش يوسف، در سازمان شيلات كار مي‌كرد و مادرش شهربانو نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته فرهنگ و ادب درس خواند. به عنوان در جبهه حضور يافت. چهارم خرداد 1367، در شلمچه به شهادت رسيد. پيكر او مدت‌ها در منطقه بر جا ماند و سال 1374، پس از در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپرده شد ☘ اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید ❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
🌷 يكم تير 1344، در شهرستان بندرعباس چشم به جهان گشود. پدرش يوسف، در سازمان شيلات كار مي‌كرد و مادرش شهربانو نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته فرهنگ و ادب درس خواند. به عنوان در جبهه حضور يافت. چهارم خرداد 1367، در شلمچه به شهادت رسيد. پيكر او مدت‌ها در منطقه بر جا ماند و سال 1374، پس از در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپرده شد ☘ اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید ❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از شهید
🌷 روز یکم فروردین ۱۳۴۰ روستای «چمندان» شهرستان «لاهیجان» متولد شد. از کودکی همیشه روحیۀ پر شور و عشق وافری نسبت به داشت. تحصیلات ابتدایی را در روستای محل تولدش و تحصیلات راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان لاهیجان با موفقیت چشمگیری سپری کرد و توانست با کسب ، موفق به اخذ دیپلم شود. پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان در آزمون ورودی دانشگاه سراسری شرکت کرد و موفق به تحصیل در دانشگاه گیلان شد. وی از سال ۱۳۵۵ وارد عرصۀ مبارزات سیاسی شد. در میان دوستانش به تبلیغ و ترویج فرهنگ غنی اسلام پرداخت با توزیع رساله امام خمینی (ره) و کتاب‌های شهید مطهری و شرکت در تجمعات و راهپیمایی‌ها، ضدیت خود را با آشکار کرد. سعه صدر جانعلی قابل توجه بود و با مشکلات برخورد می‌کرد. کتاب‌هایی که از درآمد شخصی خود تهیه می‌کرد به‌طور رایگان در اختیار جوانان قرار می‌داد. جعفری یکی از استوانه‌های مبارزه بود و هیچگاه سختی او را از پای در نمی‌آورد؛ وابستگان رژیم منحط پهلوی در شهرستان «لاهیجان» جانعلی را خوب شناخته بودند، به طوری که در یکی از راهپیمایی‌ها او را دستگیر کردند و در یکی از زندان‌های رشت محبوس کردند و بعد از یک هفته شکنجه به دلیل نداشتن شرایط از زندان آزادکردند؛ رژیم پهلوی تصور می‌کرد با این حرکت غیر انسانی می‌تواند او را از حرکت اصلی خود باز دارد. بعد از آزادی با ارادۀ قوی‌تر این حرکت را دنبال کرد تا اینکه انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با ورود در دانشگاه‌ها با احساس مسئولیت بیشتری به مبارزه با آنها پرداخت. در سال ۱۳۵۹ با تعطیلی موقت دانشگاه‌ها به دلیل انقلاب فرهنگی برای خدمت به میهن اسلامی در واحد فرهنگی جهاد سازندگی لاهیجان مشغول به فعالیت شد. پس از مدتی احساس کرد گروهک‌های منحرف در بعضی مدارس نفوذ کرده‌اند و سعی در تخریب افکار دانش آموزان دارند، بر حسب وظیفه و به‌منظور روشن نمودن چهره‌های ناپاک و افکار نادرست گروهک‌های منحرف، همکاری خود را با آموزش و پرورش شهرستان‌های «لاهیجان» و «آستانه اشرفیه» آغاز کرد. با آغاز جنگ تحمیلی شهید جعفری بار‌ها عازم جبهه شد. تعداد زیادی از جوانان خصوصاً دانش آموزان هنرستان فنی لاهیجان نیز هم صف او شدند. وی در سال ۱۳۶۲ پس از بازگشت از جبهه، به دلیل نیاز جامعه به عنوان پاسداران وارد سپاه لاهیجان شد و مدتی بعد به عنوان فرمانده سپاه سیاهکل مشغول خدمت شد. در اوایل سال ۱۳۶۳ تدریس در کلاس‌های عقیدتی واحد آموزش سپاه ناحیه منطقه ۳ گیلان و مازندران در چالوس را قبول کرد؛ اما از آنجایی‌که علاقۀ زیادی به ادامه تحصیل در و داشت، به حوزۀ علمیه قم رفت. سرانجام  در ۶ بهمن ۱۳۶۵ در عملیات تکمیلی کربلای ۵ در خط مقدم حاضر شد و پس از پیشروی زیاد و آزاد کردن اکثر هدف‌های مورد نظر و به هلاکت رساندن تعداد بی شماری از نیرو‌های دشمن بعثی، بر اثر به شهادت رسید.🌷 ❤️ ❤️
هدایت شده از شهید
🌷 روز یکم فروردین ۱۳۴۰ روستای «چمندان» شهرستان «لاهیجان» متولد شد. از کودکی همیشه روحیۀ پر شور و عشق وافری نسبت به داشت. تحصیلات ابتدایی را در روستای محل تولدش و تحصیلات راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان لاهیجان با موفقیت چشمگیری سپری کرد و توانست با کسب ، موفق به اخذ دیپلم شود. پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان در آزمون ورودی دانشگاه سراسری شرکت کرد و موفق به تحصیل در دانشگاه گیلان شد. وی از سال ۱۳۵۵ وارد عرصۀ مبارزات سیاسی شد. در میان دوستانش به تبلیغ و ترویج فرهنگ غنی اسلام پرداخت با توزیع رساله امام خمینی (ره) و کتاب‌های شهید مطهری و شرکت در تجمعات و راهپیمایی‌ها، ضدیت خود را با آشکار کرد. سعه صدر جانعلی قابل توجه بود و با مشکلات برخورد می‌کرد. کتاب‌هایی که از درآمد شخصی خود تهیه می‌کرد به‌طور رایگان در اختیار جوانان قرار می‌داد. جعفری یکی از استوانه‌های مبارزه بود و هیچگاه سختی او را از پای در نمی‌آورد؛ وابستگان رژیم منحط پهلوی در شهرستان «لاهیجان» جانعلی را خوب شناخته بودند، به طوری که در یکی از راهپیمایی‌ها او را دستگیر کردند و در یکی از زندان‌های رشت محبوس کردند و بعد از یک هفته شکنجه به دلیل نداشتن شرایط از زندان آزادکردند؛ رژیم پهلوی تصور می‌کرد با این حرکت غیر انسانی می‌تواند او را از حرکت اصلی خود باز دارد. بعد از آزادی با ارادۀ قوی‌تر این حرکت را دنبال کرد تا اینکه انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با ورود در دانشگاه‌ها با احساس مسئولیت بیشتری به مبارزه با آنها پرداخت. در سال ۱۳۵۹ با تعطیلی موقت دانشگاه‌ها به دلیل انقلاب فرهنگی برای خدمت به میهن اسلامی در واحد فرهنگی جهاد سازندگی لاهیجان مشغول به فعالیت شد. پس از مدتی احساس کرد گروهک‌های منحرف در بعضی مدارس نفوذ کرده‌اند و سعی در تخریب افکار دانش آموزان دارند، بر حسب وظیفه و به‌منظور روشن نمودن چهره‌های ناپاک و افکار نادرست گروهک‌های منحرف، همکاری خود را با آموزش و پرورش شهرستان‌های «لاهیجان» و «آستانه اشرفیه» آغاز کرد. با آغاز جنگ تحمیلی شهید جعفری بار‌ها عازم جبهه شد. تعداد زیادی از جوانان خصوصاً دانش آموزان هنرستان فنی لاهیجان نیز هم صف او شدند. وی در سال ۱۳۶۲ پس از بازگشت از جبهه، به دلیل نیاز جامعه به عنوان پاسداران وارد سپاه لاهیجان شد و مدتی بعد به عنوان فرمانده سپاه سیاهکل مشغول خدمت شد. در اوایل سال ۱۳۶۳ تدریس در کلاس‌های عقیدتی واحد آموزش سپاه ناحیه منطقه ۳ گیلان و مازندران در چالوس را قبول کرد؛ اما از آنجایی‌که علاقۀ زیادی به ادامه تحصیل در و داشت، به حوزۀ علمیه قم رفت. سرانجام  در ۶ بهمن ۱۳۶۵ در عملیات تکمیلی کربلای ۵ در خط مقدم حاضر شد و پس از پیشروی زیاد و آزاد کردن اکثر هدف‌های مورد نظر و به هلاکت رساندن تعداد بی شماری از نیرو‌های دشمن بعثی، بر اثر به شهادت رسید.🌷 ❤️ ❤️
هدایت شده از شهید
🌷 روز یکم فروردین ۱۳۴۰ روستای «چمندان» شهرستان «لاهیجان» متولد شد. از کودکی همیشه روحیۀ پر شور و عشق وافری نسبت به داشت. تحصیلات ابتدایی را در روستای محل تولدش و تحصیلات راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان لاهیجان با موفقیت چشمگیری سپری کرد و توانست با کسب ، موفق به اخذ دیپلم شود. پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان در آزمون ورودی دانشگاه سراسری شرکت کرد و موفق به تحصیل در دانشگاه گیلان شد. وی از سال ۱۳۵۵ وارد عرصۀ مبارزات سیاسی شد. در میان دوستانش به تبلیغ و ترویج فرهنگ غنی اسلام پرداخت با توزیع رساله امام خمینی (ره) و کتاب‌های شهید مطهری و شرکت در تجمعات و راهپیمایی‌ها، ضدیت خود را با آشکار کرد. سعه صدر جانعلی قابل توجه بود و با مشکلات برخورد می‌کرد. کتاب‌هایی که از درآمد شخصی خود تهیه می‌کرد به‌طور رایگان در اختیار جوانان قرار می‌داد. جعفری یکی از استوانه‌های مبارزه بود و هیچگاه سختی او را از پای در نمی‌آورد؛ وابستگان رژیم منحط پهلوی در شهرستان «لاهیجان» جانعلی را خوب شناخته بودند، به طوری که در یکی از راهپیمایی‌ها او را دستگیر کردند و در یکی از زندان‌های رشت محبوس کردند و بعد از یک هفته شکنجه به دلیل نداشتن شرایط از زندان آزادکردند؛ رژیم پهلوی تصور می‌کرد با این حرکت غیر انسانی می‌تواند او را از حرکت اصلی خود باز دارد. بعد از آزادی با ارادۀ قوی‌تر این حرکت را دنبال کرد تا اینکه انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با ورود در دانشگاه‌ها با احساس مسئولیت بیشتری به مبارزه با آنها پرداخت. در سال ۱۳۵۹ با تعطیلی موقت دانشگاه‌ها به دلیل انقلاب فرهنگی برای خدمت به میهن اسلامی در واحد فرهنگی جهاد سازندگی لاهیجان مشغول به فعالیت شد. پس از مدتی احساس کرد گروهک‌های منحرف در بعضی مدارس نفوذ کرده‌اند و سعی در تخریب افکار دانش آموزان دارند، بر حسب وظیفه و به‌منظور روشن نمودن چهره‌های ناپاک و افکار نادرست گروهک‌های منحرف، همکاری خود را با آموزش و پرورش شهرستان‌های «لاهیجان» و «آستانه اشرفیه» آغاز کرد. با آغاز جنگ تحمیلی شهید جعفری بار‌ها عازم جبهه شد. تعداد زیادی از جوانان خصوصاً دانش آموزان هنرستان فنی لاهیجان نیز هم صف او شدند. وی در سال ۱۳۶۲ پس از بازگشت از جبهه، به دلیل نیاز جامعه به عنوان پاسداران وارد سپاه لاهیجان شد و مدتی بعد به عنوان فرمانده سپاه سیاهکل مشغول خدمت شد. در اوایل سال ۱۳۶۳ تدریس در کلاس‌های عقیدتی واحد آموزش سپاه ناحیه منطقه ۳ گیلان و مازندران در چالوس را قبول کرد؛ اما از آنجایی‌که علاقۀ زیادی به ادامه تحصیل در و داشت، به حوزۀ علمیه قم رفت. سرانجام  در ۶ بهمن ۱۳۶۵ در عملیات تکمیلی کربلای ۵ در خط مقدم حاضر شد و پس از پیشروی زیاد و آزاد کردن اکثر هدف‌های مورد نظر و به هلاکت رساندن تعداد بی شماری از نیرو‌های دشمن بعثی، بر اثر به شهادت رسید.🌷 ❤️ ❤️
هدایت شده از شهید
🌷 « » اول شهریورماه 1344 در روستای ایسین از توابع بندرعباس متولد شد. محصل بود اما در راهپیمایی‌ها و مراسم مذهبی شرکت می کرد. وقتی جنگ بر ملت ایران تحمیل شد، با درک بالایی که از اوضاع آن زمان داشت، در سال 1359 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در قسمت مشغول به کار شد. مقطع ابتدایی را در روستای زادگاهش و مقطع راهنمایی را در روستای تازیان پایین بندرعباس گذراند. سپس برای ادامه تحصیل راهی شهر بندرعباس شد. سال 1359 دوران آموزش مقدماتی را در بندرعباس و آموزش تکمیلی را در کازرون به مدت سه ماه طی کرد تا به عنوان پاسدار انقلاب اسلامی انجام وظیفه کند. او در دوران پاسداری اش چندین بار عازم جبهه شد و در کنار دوستان هم محله‌ای‌اش؛ همچون ، و ، رشادت های فراوانی در نبرد با دشمن بعثی از خود نشان داد.  غلام، و آموزش غواصی را در اهواز و در کنار دیگر دوستانش فرا گرفته بود.  او که عاشق جبهه و بود، جانانه نبرد کرد و حماسه ها آفرید تا جایی که مجروحیتش در ناحیه ران و بستری شدن4 ماهه‌اش نیز، ذره‌ای از آن عشق و شور حسینی در وجودش نکاست و بیش از پیش در راهی که انتخاب کرده بود استوار تر شد.  غلام آبسینه در مناطق مختلفی از جمله و و در عملیات های غرورآفرینی همچون رمضان و کربلای 5 به عنوان و در لشکر ثارالله حضور داشت.  سرانجام آن دریا دل غواص در تاریخ 1365/10/19 در عملیات کربلای 5دعوت حق را لبیک گفت و به هم رزمان شهیدش پیوست.🌷 ❤️ ❤️
هدایت شده از شهید
🌷 فرزند سالم در تاریخ سوم شهریورماه سال 1342 در روستای بیدخون دیده به جهان هستی گشود. در 6 سالگی وارد مدرسه آیت‌الله سعیدی شد و دوره ابتدایی را به پایان رساند. به علت نبودن مدرسه راهنمایی، دوره راهنمایی و دبیرستان را در بخش گاوبندی از توابع استان هرمزگان گذراند. نمرات عالی او باعث شد او را به اردوی چند روزه به بندرعباس و سپس برای گردش علمی و دیدار با به شهرهای اصفهان، قم و تهران بفرستند. کلاس سوم دبیرستان را در یکی از دبیرستان‌های وابسته به سپاه پاسداران در اصفهان گذراند و سال چهارم را در شهر خورموج به سر برد و موفق به اخذ دیپلم در با معدل بسیار بالا شد و به تحصیل در رشته تجربی مرکز تربیت معلم علامه طباطبایی بوشهر ادامه داد. وی هم زمان با تحصیل به مطالعه در زمینه مسایل مذهبی و سیاسی به‌ویژه جریانات و روز می پرداخت. صفای باطن و ایمان آگاهانه و آشنایی‌اش به مسایل فرهنگی روز، او را بر آن داشت تا بیشتر در فعالیت کند و از این‌رو در انجمن اسلامی و کتابخانه بیدخون که خود از مؤسسان آن بود، مشارکت مؤثر داشت و ار هر فرصتی برای جذب جوانان و تجهیز کتابخانه روستا استفاده می‌کرد. او در ایام تابستان به فراگیری فنون نظامی می‌پرداخت و در تاریخ هجدهم مهرماه 1363 برای اولین بار راهی جبهه شد و مدت 3 ماه در یکی از جبهه‌های جنوب، مشغول نبرد شد و پس از پایان دوره مأموریت به نزد خانواده بازگشت. در خردادماه سال 1365 دوره دو ساله مرکز تربیت معلم را به پایان رساند و موفق به اخذ مدرک در رشته علوم‌تجربی گردید. در تابستان همان سال ازدواج کرد و ۲۰ روز بعد به یاری رزمندگان شتافت. با بازگشایی مدارس برای دیدار مجدد با خانواده به شهر برگشت. به او ابلاغ شد به‌عنوان معلم به یکی از مدارس جم و ریز برود اما او دوباره به جبهه رفت و سرانجام در روز چهارم دی‌ماه سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۴ بر اثر اصابت دو گلوله بر سر و گردن در سن ۲۳ سالگی جاودانه شد. پیکر پاکش را چهل روز بعد از کنار اروند رود به روستای بیدخون انتقال دادند و به خاک سپردند."🌷 ❤️ ❤️ @hafzi_1 شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
هدایت شده از شهید
🌷 در اسفند سال ١٣۴٢ در روستای «سنگر» از توابع استان فارس متولد شد دوران کودکی را در روستای سنگر و دوران نوجوانی را در شیراز گذراند. وی برای ادامه تحصيل، همراه خانواده به روستای « » در شيراز رفت و دوران دبيرستان را همزمان با اوج‌گيری انقلاب اسلامی شروع كرد. هاشم با تكثير و پخش اعلاميه‌ها و سخنراني‌های امام خمینی (ره) و شعارهای انقلابی در دبيرستان و در سطح شهر، پا به پای مردم و همراه پدر و برادرش در مبارزات شركت كرد و توانست نقش به سزایی در تسخير ساختمان شهربانی شيراز و همچنين پادگان كازرون ايفا کند. اعتمادی با پيروزی انقلاب اسلامی به زادگاهش برگشت و را بر عهده گرفت. وی با شروع غائله كردستان، برای مبارزه عليه دشمن عازم منطقه غرب شد و پس از مدتی مسئول واحد عمليات و اطلاعات تيپ «المهدی» شد و برای آزادسازی شهرهای كردنشين و پادگان حاج عمران، مسئوليت يكی از محورهای عملياتی را بر عهده گرفت. هاشم با شركت در عملیات «والفجر ٢» در منطقه «حاج عمران»، از ناحيه پای راست مجروح شد و پس از بهبودی در سال ١٣٦٢ ازدواج کرد و مدتی پس از ازدواجش دوباره در صحنه پيكار پانهاد. به دليل حضور «هاشم اعتمادی» در عمليات‌های مختلف و كسب تجربه فراوان، از طرف قرارگاه كربلا به منظور سازماندهی گردان قائم (عج)، با سمت فرمانده به تيپ امام حسن (ع) انتخاب شد. وی در عمليات «کربلای ۴»، مجدداً مجروح شد اما روحی او باعث شد تا تنها پس از ٢ روز مرخصی به برگردد. در عمليات «کربلای ۵»، مسئوليت يكی از محورهای عملياتی را بر عهده داشت و در حالی‌ كه چگونگی فتح یک جاده آسفالته را به حاج نبی فرمانده لشکر گزارش می‌كرد، بر اثر انفجار گلوله آرپی‌جی در كنارش، از ناحيه دست راست مجروح شد اما با همان وضعيت به طرف خط مقدم حركت كرد و سرانجام در تاريخ ٢۵ بهمن ١٣٦۵ هنگامی كه برای انجام شناسایی رفته بود، هدف گلوله‌های دشمن قرار گرفت و شد. وی که از عصمت و طهارت (ع) بود، در هر فرصتی متمسّک به کتاب خداوند و به قرائت قرآن مشغول می‌شد و بسیار با و به نماز و دعا می‌پرداخت، بسیجی‌ها عاشقش بودند و علاقه زیادی به وی داشتند. ‌هاشم اعتمادی در هر فرصتی که پیش می آمد در بین مردم می‌رفت و با آنان سخن می‌گفت و آنها را در راستای تقویت جبهه‌ها، و می‌کرد. این سردار به خانواده‌های شهدا و اسرا سرکشی می‌کرد و آن‌ها را تسلّی و دلداری می‌داد. وی که بسیار بود، تا احساس می‌کرد نیروهایش خسته شده‌اند، با آن‌ها به شوخی پرداخته و آنان را می‌کرد."🌷 ❤️ ❤️
هدایت شده از شهید
🌷 در یکی از روزهای اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۴۶ در محله پامنار قم به دنیا آمد. در سال ۱۳۵۲ در «دبستان روحانی» قم مشغول به تحصیل شد. در سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ اعلامیه‌های رهبر کبیر انقلاب اسلامی را پخش می‌کرد. عملیات که شروع شد در کوچه هشت‌متری در خرمشهر « » دوست حسین زخمی شد و حسین او را به عقب کشاند. شمس به رزمندگان گفت: حسین ریزه را بگیرید. آنها برگشتند و دیدند حسین به طرف تانک‌ با نارنجک‌هایی که به کمر بسته است، می‌دود. زانوهایش زخمی شده بود با زانو به زمین خورد و بعد از شش دقیقه ناگهان تانک دشمن منفجر شد و شروع به سوختن کرد . نیروهای دشمن که گمان کردند نیروهای کمکی آمده است عقب‌نشینی کردند و در این میان دوستان حسین به کنار تانک رفتند تا جنازه‌اش را پیدا کنند. شهید بختیاری که آن زمان فرمانده گردانشان بود،کنار چرخ‌های تانک زانو زد و شروع کرد به گریه کردن. حسین را جمع‌آوری کردند و بازگرداندند. روز هشتم آبان ۱۳۵۹، محمدحسین فهمیده به اتفاق دوست شهیدش محمدرضا شمس ـ که در یک بودند ـ در هجوم عراقی‌ها، می‌شوند. محمدرضا شمس، زخمی می‌شود و حسین با سختی و زحمت زیاد او را به پشت خط می‌رساند وقتی به سنگر بر می‌گردد، می‌بیند که پنج تانک عراقی به طرف هجوم آورده و درصدد محاصره و قتل عام آنها هستند. محمدحسین در حالی که تعدادی به کمر خود بسته بود به طرف تانک‌ها حرکت می‌کند. تیری به پای او می‌خورد اما در همان حال موفق می‌شود خود را به تانک پیش رو برساند. خود را به زیر تانک می‌اندازد و تانک به وسیله نارنجکی که در دست حسین فهمیده قرار داشته می‌شود. دشمن در این حال تصور می‌کند که حمله‌ای صورت گرفته و با سرعت تانک‌ها را رها کرده و فرار می‌کنند؛ در نتیجه، حلقه محاصره شکسته می‌شود و پس از مدتی نیروهای کمکی می‌رسند و آن قسمت را از وجود پاکسازی می‌کنند."🌷 ❤️ ❤️
هدایت شده از شهید
🌷 فرزند یدالله در تاریخ 1348/03/03 در روستای کلاته ناصری از توابع شهرستان سبزوار دیده به جهان گشود. بعد از مدتی به همراه خانواده به شهرستان سبزوار نقل مکان کردند. تحصیلات ابتدایی را با موفقیت گذراند و مدتی به کارهای ، و کمک به پدرش مشغول شد. بعد از مدتی به کار مکانیکی پرداخت و در مدرسه شبانه تحصیلات خود را تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد. پس از آن در دبیرستان تا سال اول ادامه تحصیل داد و از طریق بسیج عازم جبهه شد. اوقات فراغت خود را به مطالعه کتب علمی و ادبی می پرداخت و به شعر علاقه داشت و در زمینه های مختلف شعر می سرود. مهربان بود و به خود احترام می گذاشت و بدون مشورت با آنها کاری نمی کرد. بشاش و خنده رو بود. از هیچ کاری برای کمک کردن به نیازمندان دریغ نمی کرد. کمتر عصبانی می شد و در برابر مشکلات و گرفتاری‌ها و بود. به انجام فرائض دینی به ویژه و اهمیت می داد. بسیار به مسجد می رفت و در مراسم و مجالس مذهبی و محافل سوگواری حضرت سید الشهدا (ع) شرکت می کرد. وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در اغلب صحنه های انقلاب حضور می یافت. در و شرکت می کرد و در تشییع جنازه شهدا حاضر می‌شد. به حضرت امام علاقه خاصی داشت. در جمع آوری کمک های مردمی و ارسال آنها به جبهه های حق علیه باطل تلاش می‌کرد. او در سال ۱۳۶۴ از طریق بسیج عازم جبهه شد. برای بار دوم مجدداً در سال ۱۳۶۵ به جبهه‌های نبرد شتافت. مسئولیتش لشکر 5 نصر در مناطق عملیاتی جنوب بود. سرانجام در تاریخ 1365/10/24 در منطقه شلمچه و در جریان عملیات کربلای 5 بر اثر اصابت ترکش و متلاشی شدن سر به فیض رفیع شهادت نائل آمد. پیکر پاک و مطهر ایشان پس از تشییع باشکوه، در گلزار شهدای شهرستان سبزوار به خاک سپرده شد.🌷 ❤️ ❤️
هدایت شده از شهید
🌷 فرزند یدالله در تاریخ 1348/03/03 در روستای کلاته ناصری از توابع شهرستان سبزوار دیده به جهان گشود. بعد از مدتی به همراه خانواده به شهرستان سبزوار نقل مکان کردند. تحصیلات ابتدایی را با موفقیت گذراند و مدتی به کارهای ، و کمک به پدرش مشغول شد. بعد از مدتی به کار مکانیکی پرداخت و در مدرسه شبانه تحصیلات خود را تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد. پس از آن در دبیرستان تا سال اول ادامه تحصیل داد و از طریق بسیج عازم جبهه شد. اوقات فراغت خود را به مطالعه کتب علمی و ادبی می پرداخت و به شعر علاقه داشت و در زمینه های مختلف شعر می سرود. مهربان بود و به خود احترام می گذاشت و بدون مشورت با آنها کاری نمی کرد. بشاش و خنده رو بود. از هیچ کاری برای کمک کردن به نیازمندان دریغ نمی کرد. کمتر عصبانی می شد و در برابر مشکلات و گرفتاری‌ها و بود. به انجام فرائض دینی به ویژه و اهمیت می داد. بسیار به مسجد می رفت و در مراسم و مجالس مذهبی و محافل سوگواری حضرت سید الشهدا (ع) شرکت می کرد. وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در اغلب صحنه های انقلاب حضور می یافت. در و شرکت می کرد و در تشییع جنازه شهدا حاضر می‌شد. به حضرت امام علاقه خاصی داشت. در جمع آوری کمک های مردمی و ارسال آنها به جبهه های حق علیه باطل تلاش می‌کرد. او در سال ۱۳۶۴ از طریق بسیج عازم جبهه شد. برای بار دوم مجدداً در سال ۱۳۶۵ به جبهه‌های نبرد شتافت. مسئولیتش لشکر 5 نصر در مناطق عملیاتی جنوب بود. سرانجام در تاریخ 1365/10/24 در منطقه شلمچه و در جریان عملیات کربلای 5 بر اثر اصابت ترکش و متلاشی شدن سر به فیض رفیع شهادت نائل آمد. پیکر پاک و مطهر ایشان پس از تشییع باشکوه، در گلزار شهدای شهرستان سبزوار به خاک سپرده شد.🌷 ❤️ ❤️