eitaa logo
شهیدجاوید الاثرابوالفضل.حافظی تبار
101 دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
7.9هزار ویدیو
245 فایل
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ ♥️خوش آمدید کانال شهید جاوید الاثر ابوالفضل حافظی تبار @hafzi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 در تاریخ 16 تیر ماه سال 1365 دراستان تهران دیده به جهان گشود. آقا نوید از نسل سوم از فرزندان حضرت روح الله (ره) بود که برای دفاع از راهی سفر عشق سوریه شدند و به مقام شهادت نائل شدند. آقا نوید متاهل و تازه داماد بودند و خطبه عقد شهید نوید صفری توسط (به صورت تلفنی) خوانده شد. از صفات بارز اخلاقی شهید احترام بسیار زیاد به و ، ، بسیار ، و ، ، بسیار کار راه انداز و توانمند بودند. شهید نوید صفری که برای انجام ماموریت سه ماهه به سوریه اعزام شده بودند پس از پایان ماموریت به درخواست خود شهید و با اجازه فرماندهان به دیرالزور البوکمال اعزام شدند. شهید نوید صفری طی نبرد با تروریست های داعش در شهر البوکمال زخمی و به در آمد. طی مدتی خبری از وی نبود تا اینکه با آزادی کامل شهر البوکمال از لوث تروریست های تکفیری در تاریخ 5 آذر ماه 1396 پیکر مطهر او شناسایی و مشخص شد که همچون سالار و سرور شهیدان ، به شهادت رسیده و سر از پیکرش جدا شده است. شهید نوید صفری علایق خاصی به (رسول) ، و داشتند. از علایق شهید می توان به و ، ، کارهای فرهنگی ، سر زدن به خانواده شهداء و …. اشاره کرد. شهید آقا نوید صفری بسیار اهل زیارت بودند و تا جایی که شرایط اجازه می داد به سفر ، ، و….. می رفتند و شرایط سفر اطرافیان و نیازمندان را برای رفتن به زیارت فراهم می کردند.🌷 ❤️ ❤️ 🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃
🌷 حجاب تو کوبنده‌تر از خون سرخ من است و خواهرم از شهادتم هیچ گونه ناراحتی از خود نشان ندهید، چون دشمنان اسلام از ناراحتی شما خوشحال می‌شوند، پس باشید که خدا صابران را دوست دارد و با استقامت خود مشت محکمی بر دهان دشمنان اسلام بزنید. از هموطنان و دوستان تقاضا دارم که دست را از سر مردم محروم و مظلوم ما کوتاه کنند.🌷 ❤️ ❤️ اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید
🌷زود جوش می‌آورد. آن صبری که بقیه داشتند او نداشت. همیشه هم می‌گفت، «شهدا نشانه دارند که من ندارم. پس نمی‌شوم!» دو ماه پیش از شهادتش به طور غیر منتظره‌ای شده بود، آن‌قدر که من سر به سر او می‌گذاشتم تا فریادش را بشنوم، اما هیچ فریادی نمی‌زد. دلم می‌خواست فریاد بزند تا آن نشانه‌ای که می‌گفت را هنوز هم نداشته باشد. به پدرش هم گفتم، «اگر اجازه بدهید ابوالفضل به برود، شهید می‌شود.» حاج آقا گفت، «به دلت بد راه نده، او رفقای خود را دیده که شهید می‌شوند، عرفانی شده است. بعدا خوب می‌شود.» مرتبه آخر به مادرش هم گفتم، او هم قبول داشت. به ابوالفضل گفت، «چگونه این‌قدر صبور شده‌ای؟ چرا به مهدی چیزی نمی‌گویی؟» ابوالفضل گفت، «بگذار بچه خوشحال باشد و این از پدرش خاطره بدی در ذهن نداشته باشد.»🌷 ✍ : همسر شهید
تو کوبنده‌تر از خون سرخ من است و خواهرم از شهادتم هیچ گونه ناراحتی از خود نشان ندهید، چون دشمنان اسلام از ناراحتی شما خوشحال می‌شوند، پس باشید که خدا صابران را دوست دارد و با استقامت خود مشت محکمی بر دهان دشمنان اسلام بزنید. از هموطنان و دوستان تقاضا دارم که دست تفاله‌های طاغوت را از سر مردم محروم و مظلوم ما کوتاه کنند. الهی بهشت را نشانم نده، چون می‌ترسم بازرگان بمیرم، یعنی برای بهشت بمیرم. الهی جهنمت را نشانم نده، چون می‌ترسم ترسو بمیرم، یعنی از ترس بمیرم. الهی نور ایمان بر قلبم ده تا در راه رضای تو و برای رضای تو شهید شوم. از تمام دوستان و فامیلان می‌نمایم. خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگه‌دار🌷 »
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌻 بسم الله الرحمن الرحیم 🌻 ✍ 🌷 فرزند عباس در سال 1322 در سبزوار چشم به جهان گشود. تحصیلات دوره ابتدایی را در دبستان فردوسی گذراند و پس از آن دیپلم خود را در از دبیرستان اسرار گرفت. از همان کودکی عاشق پرواز بود و دوست داشت به آسمان‌ها برود تا اینکه سال 1342وارد دانشکده افسری نیروی هوایی شد و سپس برای گذراندن دوره های تخصصی به آمریکا اعزام شد. پس از طی دوره به وطن بازگشت و شد یکی از خلبانان جنگنده 5-F پایگاه چهارم شکاری دزفول که به دلیل مهارت بسیاری که در پرواز داشت به عنوان انتخاب شد. به ورزش علاقه زیادی داشت و اوقات فراغتش را به ورزش در و سپری می‌کرد. ایشان بسیار ، ، و و در برابر مشکلات و بود. یونس با خانم قدسی ایزدپرست ازدواج کرد که ثمره‏ این ازدواج دو فرزند به نام کسری و کتایون است. با ورود حضرت امام خمینی(ره) به ایران عاشقانه برای استقبال از ایشان خود را به فرودگاه مهرآباد و پس از آن به بهشت زهرا رساند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی به عنوان معلم پرواز، خدمت می‌کرد. یونس هم‌زمان با اولین روزهای شروع جنگ از طریق نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شد .مادر محترم او می گوید:یکبار که ایشان به مرخصی آمد متوجه شدم که بسیار ناراحت است وقتی علت را پرسیدم نتوانست خود را کنترل کند و ناگهان با صدای بلند گریست و گفت گاهی با خودم فکر می کنم می‌داند، با این همه بمب و خمپاره ای که دشمن بر سر این مردم می ریزد چند طفل معصوم و می‌شوند آرزو دارم آنقدر زنده بمانم تا بتوانم بر سر دشمنان این ملت آتش بریزم و در آخر هم شوم. ایشان پس از 48 پرواز موفقیت آمیز سرانجام در تاریخ 27/8/59 بعد از انجام مأموریت پیروزمندانه انهدام ادوات و نیروهای بعثی در سوسنگرد، در راه برگشت به آشیانه بر اثر برخورد موشک سام به هواپیما به داخل رود کرخه سقوط کرد و به شهادت رسید. پیکر مطهرش در قطعه 24 بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.🌷 🌷خدایا کمک کن اگر در صف غایبیم، در صف پیام رسانان راهشان غایب نباشیم.. 🌷نثار ارواح طیبه شهدا و امام شهدا صلوات اللهّمَ صَلّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍوعَجِّلْ فَرَجَهُم ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌷 فرزند عباس در سال 1322 در سبزوار چشم به جهان گشود. تحصیلات دوره ابتدایی را در دبستان فردوسی گذراند و پس از آن دیپلم خود را در از دبیرستان اسرار گرفت. از همان کودکی عاشق پرواز بود و دوست داشت به آسمان‌ها برود تا اینکه سال 1342وارد دانشکده افسری نیروی هوایی شد و سپس برای گذراندن دوره های تخصصی به آمریکا اعزام شد. پس از طی دوره به وطن بازگشت و شد یکی از خلبانان جنگنده 5-F پایگاه چهارم شکاری دزفول که به دلیل مهارت بسیاری که در پرواز داشت به عنوان انتخاب شد. به ورزش علاقه زیادی داشت و اوقات فراغتش را به ورزش در و سپری می‌کرد. ایشان بسیار ، ، و و در برابر مشکلات و بود. یونس با خانم قدسی ایزدپرست ازدواج کرد که ثمره‏ این ازدواج دو فرزند به نام کسری و کتایون است. با ورود حضرت امام خمینی(ره) به ایران عاشقانه برای استقبال از ایشان خود را به فرودگاه مهرآباد و پس از آن به بهشت زهرا رساند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی به عنوان معلم پرواز، خدمت می‌کرد. یونس هم‌زمان با اولین روزهای شروع جنگ از طریق نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شد .مادر محترم او می گوید:یکبار که ایشان به مرخصی آمد متوجه شدم که بسیار ناراحت است وقتی علت را پرسیدم نتوانست خود را کنترل کند و ناگهان با صدای بلند گریست و گفت گاهی با خودم فکر می کنم می‌داند، با این همه بمب و خمپاره ای که دشمن بر سر این مردم می ریزد چند طفل معصوم و می‌شوند آرزو دارم آنقدر زنده بمانم تا بتوانم بر سر دشمنان این ملت آتش بریزم و در آخر هم شوم. ایشان پس از 48 پرواز موفقیت آمیز سرانجام در تاریخ 27/8/59 بعد از انجام مأموریت پیروزمندانه انهدام ادوات و نیروهای بعثی در سوسنگرد، در راه برگشت به آشیانه بر اثر برخورد موشک سام به هواپیما به داخل رود کرخه سقوط کرد و به شهادت رسید. پیکر مطهرش در قطعه 24 بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.🌷
هدایت شده از شهید
🌷از مادرم می‌خواهم که خبر شهادت من را شنید هرگز از پدرم دلخور نباشد که رضایت داد در این راه قدم بردارم. چون میل خودم بود و خیلی دوست داشتم مرگم را خودم انتخاب کنم و چه مرگی بهتر و بالاتر از شهادت و در راه حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س)‌، از و عاجزانه می‌خواهم که مرا حلالم کنند و دعایم کنند. پدر و مادر و خانواده عزیزم…اگر خبر شهادت من را شنیدید باشید و بر من‌گریه نکنید و بر حسین(ع) و حضرت زینب(س) و و کنید‌، بنده جان ناقابلی در راه اسلام داده‌ام‌، اما حسین(ع) نه تنها جان خود بلکه تمام اهل‌بیتش را فدای دین و جهاد در راه خدا کرد. دعا کنید و شاد باشید که خداوند پسرتان عمار را انتخاب کرده و خوشحال و سربلند باشید.🌷 ❤️ ❤️ @hafzi_1 شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
هدایت شده از شهید
🌷از مادرم می‌خواهم که خبر شهادت من را شنید هرگز از پدرم دلخور نباشد که رضایت داد در این راه قدم بردارم. چون میل خودم بود و خیلی دوست داشتم مرگم را خودم انتخاب کنم و چه مرگی بهتر و بالاتر از شهادت و در راه حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س)‌، از و عاجزانه می‌خواهم که مرا حلالم کنند و دعایم کنند. پدر و مادر و خانواده عزیزم…اگر خبر شهادت من را شنیدید باشید و بر من‌گریه نکنید و بر حسین(ع) و حضرت زینب(س) و و کنید‌، بنده جان ناقابلی در راه اسلام داده‌ام‌، اما حسین(ع) نه تنها جان خود بلکه تمام اهل‌بیتش را فدای دین و جهاد در راه خدا کرد. دعا کنید و شاد باشید که خداوند پسرتان عمار را انتخاب کرده و خوشحال و سربلند باشید.🌷 ❤️ ❤️ @hafzi_1 شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
هدایت شده از شهید
🌷از مادرم می‌خواهم که خبر شهادت من را شنید هرگز از پدرم دلخور نباشد که رضایت داد در این راه قدم بردارم. چون میل خودم بود و خیلی دوست داشتم مرگم را خودم انتخاب کنم و چه مرگی بهتر و بالاتر از شهادت و در راه حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س)‌، از و عاجزانه می‌خواهم که مرا حلالم کنند و دعایم کنند. پدر و مادر و خانواده عزیزم…اگر خبر شهادت من را شنیدید باشید و بر من‌گریه نکنید و بر حسین(ع) و حضرت زینب(س) و و کنید‌، بنده جان ناقابلی در راه اسلام داده‌ام‌، اما حسین(ع) نه تنها جان خود بلکه تمام اهل‌بیتش را فدای دین و جهاد در راه خدا کرد. دعا کنید و شاد باشید که خداوند پسرتان عمار را انتخاب کرده و خوشحال و سربلند باشید.🌷 ❤️ ❤️ @hafzi_1 شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
هدایت شده از شهید
🌷 فرزند یدالله در تاریخ 1348/03/03 در روستای کلاته ناصری از توابع شهرستان سبزوار دیده به جهان گشود. بعد از مدتی به همراه خانواده به شهرستان سبزوار نقل مکان کردند. تحصیلات ابتدایی را با موفقیت گذراند و مدتی به کارهای ، و کمک به پدرش مشغول شد. بعد از مدتی به کار مکانیکی پرداخت و در مدرسه شبانه تحصیلات خود را تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد. پس از آن در دبیرستان تا سال اول ادامه تحصیل داد و از طریق بسیج عازم جبهه شد. اوقات فراغت خود را به مطالعه کتب علمی و ادبی می پرداخت و به شعر علاقه داشت و در زمینه های مختلف شعر می سرود. مهربان بود و به خود احترام می گذاشت و بدون مشورت با آنها کاری نمی کرد. بشاش و خنده رو بود. از هیچ کاری برای کمک کردن به نیازمندان دریغ نمی کرد. کمتر عصبانی می شد و در برابر مشکلات و گرفتاری‌ها و بود. به انجام فرائض دینی به ویژه و اهمیت می داد. بسیار به مسجد می رفت و در مراسم و مجالس مذهبی و محافل سوگواری حضرت سید الشهدا (ع) شرکت می کرد. وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در اغلب صحنه های انقلاب حضور می یافت. در و شرکت می کرد و در تشییع جنازه شهدا حاضر می‌شد. به حضرت امام علاقه خاصی داشت. در جمع آوری کمک های مردمی و ارسال آنها به جبهه های حق علیه باطل تلاش می‌کرد. او در سال ۱۳۶۴ از طریق بسیج عازم جبهه شد. برای بار دوم مجدداً در سال ۱۳۶۵ به جبهه‌های نبرد شتافت. مسئولیتش لشکر 5 نصر در مناطق عملیاتی جنوب بود. سرانجام در تاریخ 1365/10/24 در منطقه شلمچه و در جریان عملیات کربلای 5 بر اثر اصابت ترکش و متلاشی شدن سر به فیض رفیع شهادت نائل آمد. پیکر پاک و مطهر ایشان پس از تشییع باشکوه، در گلزار شهدای شهرستان سبزوار به خاک سپرده شد.🌷 ❤️ ❤️
هدایت شده از شهید
🌷«مدت‌ها در این اندیشه بودم که توفیقى حاصل آید، تا بتوانم وصیت‌نامه خود را براى شما پدر و مادر و همسرم بازگو نمایم تا بنا بر حدیث روایت شده از (ع) عمل نمایم. حضرت می‌فرمایند: «سزاوار نیست مسلمانى شب بخوابد و وصیت‌نامه‌اش نباشد.» مادر جان! سعى کن اگر خداوند لطفى به من حقیر کرد و قبولم نمود که در راهش جان دهم، چون زینب (س) و بوده و اقتدا به زینب (س) و زهرا (س) کنى. هر وقت یاد من افتادى، به یاد مظلومیت حسین (ع) و یارانش باش که در صحراى کربلا چگونه جان دادند و هرگز تن به و ندادند. ! به یاد آور که حسین (ع) على اصغرش را داد. برادرش را داد و پیرمرد ۹۰ ساله‌اش را داد؛ با این همه زینب (س) ایستادگى کرد و در مجلس یزید سخنرانى نمود و دشمن زبون را با سخنرانی‌اش به درآورد. مادر باید بسوزى و بسازى و با سوختن‌‏هاست که انسان آبدیده و محکم می‌شود. ! شما براى فرزندانت بسیار فداکارى کردی و ما «خودم را می‌گویم» نتوانستیم دین خود را نسبت به شما ادا کنیم؛ از شما می‌خواهم کنى و اگر از من بدى و سستى دیدى عفوم نمایی. پدرم! کلیه زندگی‌ام را در اختیار شما قرار می‌‏دهم. موقعى که از دنیا رفتم شما وکیل هستید تا از بچه‌هایم پرستارى نمایید و آنان را و بار بیاورید. سخنى با مردم و فامیل؛ اى مردم! نگویید که من به خاطر بعضى چیز‌ها به رفته‏ام؛ خیر فقط و فقط به خاطر و گسترش انقلاب اسلامى بوده که وظیفه‌اى بر گردن همگى ماست. بعضی‌ها می‌گویند، بگذار هر وقت واجب عینى شد، خواهیم رفت. اگر بخواهیم این‌طور فکر کنیم تا به حال همه چیزمان رفته بود. چرا؟ چون اکنون جبهه نیاز به نیرو دارد. به هر جهت این انقلاب براى همگى ما حجت است و کسى نمی‌تواند عذر و بهانه‏‌اى بیاورد که من پیر بودم و یا بچه داشتم. ضمنا قدر را بدانید و یاریشان کنید. شب‌ها نگهبانى بدهید و این‌ها کسانى هستند که مظلومند و با کمترین امکانات کارهاى مهمى انجام می‌دهند. خدایا! من را پذیرفته و قبول کرده‌ام. یعنى آن را درک کرده و فهمیده‌ام که شهادت چیست و براى چه می‌‏شوم. من در این راه قدم برداشتم و خدا مرا همراهى کرد. به امید پیروزى کامل در تمام جهان.»🌷 ❤️❤️
هدایت شده از شهید
🌷 فرزند یدالله در تاریخ 1348/03/03 در روستای کلاته ناصری از توابع شهرستان سبزوار دیده به جهان گشود. بعد از مدتی به همراه خانواده به شهرستان سبزوار نقل مکان کردند. تحصیلات ابتدایی را با موفقیت گذراند و مدتی به کارهای ، و کمک به پدرش مشغول شد. بعد از مدتی به کار مکانیکی پرداخت و در مدرسه شبانه تحصیلات خود را تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد. پس از آن در دبیرستان تا سال اول ادامه تحصیل داد و از طریق بسیج عازم جبهه شد. اوقات فراغت خود را به مطالعه کتب علمی و ادبی می پرداخت و به شعر علاقه داشت و در زمینه های مختلف شعر می سرود. مهربان بود و به خود احترام می گذاشت و بدون مشورت با آنها کاری نمی کرد. بشاش و خنده رو بود. از هیچ کاری برای کمک کردن به نیازمندان دریغ نمی کرد. کمتر عصبانی می شد و در برابر مشکلات و گرفتاری‌ها و بود. به انجام فرائض دینی به ویژه و اهمیت می داد. بسیار به مسجد می رفت و در مراسم و مجالس مذهبی و محافل سوگواری حضرت سید الشهدا (ع) شرکت می کرد. وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در اغلب صحنه های انقلاب حضور می یافت. در و شرکت می کرد و در تشییع جنازه شهدا حاضر می‌شد. به حضرت امام علاقه خاصی داشت. در جمع آوری کمک های مردمی و ارسال آنها به جبهه های حق علیه باطل تلاش می‌کرد. او در سال ۱۳۶۴ از طریق بسیج عازم جبهه شد. برای بار دوم مجدداً در سال ۱۳۶۵ به جبهه‌های نبرد شتافت. مسئولیتش لشکر 5 نصر در مناطق عملیاتی جنوب بود. سرانجام در تاریخ 1365/10/24 در منطقه شلمچه و در جریان عملیات کربلای 5 بر اثر اصابت ترکش و متلاشی شدن سر به فیض رفیع شهادت نائل آمد. پیکر پاک و مطهر ایشان پس از تشییع باشکوه، در گلزار شهدای شهرستان سبزوار به خاک سپرده شد.🌷 ❤️ ❤️