فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطرهای از شهادت حمید باکری به نقل از شهید سلیمانی
#شهید_حمید_باکری
#خاطره
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهدای جاویدالااثر
ابوالفضل حافظی تبار
🌷🌷
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برشی کوتاه از سبک زندگی شهید حمید باکری
#شهید_حمید_باکری
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهدای جاویدالااثر
ابوالفضل حافظی تبار
🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌷خاطرهای از شهادت حمید باکری به نقل از شهید سلیمانی
#شهید_حمید_باکری
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهید جاوید الاثر
ابوالفضل حافظی تبار🌷
آنها از دوران کودکی و نوجوانی تا دوران انقلاب و جنگ، تاریخچهای پر از شجاعت و خدمت به میهن اسلامی داشتند و به عنوان نمادهایی از ایمان و اراده ملت ایران در یادها میمانند.حمیدی که در خیبر سینه به سینه رژیم بعثی ایستاد و پیکرش در پل شیطان ماند و مهدی که در عملیات بدر عاشورایی فرماندهی کرد و در دجله جاودانه شد....
#شهید_مهدی_باکری
#شهید_حمید_باکری
┄❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
از خــون چشم حــمید بگویم؛ آن دو شبی کــخه در جزیرهی مجنون بودیم حمید اصلا چشم روی هم نگذاشت... ناغافل دیدم از چشم های حـمید دارد خون میآید؛ داد زدم: حمید! چشم هات... ترکش خــورده؟ خندیـد... برگــشت زل زد بهم،گــذاشت خــودم بفهمم بعد از دو شــــبانه روز کــار و بــی خــوابی مــویرگ هــای چشمش پــاره شــده وآن خــون...
#شهید_حمید_باکری
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
💠حمید آلمان که می خواست برود، نشسته بود خودش و اعتقاداتش را روی کاغذ پیاده کرده بود. می خواست وقتی آنجا می رود یادش نرود که کیست و برای چه آمده است؟!
نامه پر بود از نقاط مثبت و منفی اش؛ از خصلت های ارثی تا خصلت های تأثیر گرفته شده از خانواده و محیط.
💠می گفت: اینها را نوشتم تا وقتی رسیدم آلمان #غرور برم ندارد و یادم نرود چه کسی هستم و برای چه آمده ام و نباید به خطا بروم.
همه را نشانم داد. البته این ها را به این قصد به من نشان داد تا نقاط ضعفش را بدانم و خیلی پیش خودم بزرگش نکنم.
#شهید_حمید_باکری
┄❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
🌟 دفتری که قرار گذاشته بودیم اشکالات هم را در آن بنویسیم، تقریباً همیشه با ایرادات من پر میشد .حمید میگفت تو به من بی توجهی! چرا اشکالات مرا نمینویسی؟
🌟 گوشه چشمی نگاهش کردم گفتم تو فقط یک اشکال داری دستهایت خیلی بلند است تقریباً غیر استاندارد است من هرچه برایت میدوزم آستین هایش کوتاه می آید وحمید مثل همیشه خندید. برایم جالب بود و لذت بخش او به ریز ترین کارهای من مثل لباس پوشیدن، غذا خوردن، کتاب خواندن، و... دقت می کرد.
📚برشی از زندگی شهید حمید باکری منبع کتاب نیمه پنهان ماه
#شهید_حمید_باکری
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
با چندتا از خانوادههای سپاه توی یه خونه ساکن شده بودیم. یه روز که حمید از منطقه اومد، به شوخی گفتم: دلم میخواد یه بار بیای و ببینی اینجا رو زدن و من هم کشته شدم. اونوقت برام بخونی؛ "فاطمه جان شهادتت مبارک!" بعدشروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تکرار کردم.
دیدم از حمید صدایی در نمیآد. نگاه کردم، دیدم داره گریه میکنه، جا خوردم!
گفتم: تو خیلی بیانصافی هر روز میری توی آتش و منم چشم به راه تو، اونوقت طاقت اشک ریختن من رو نداری و نمیزاری من گریه کنم، حالا خودت نشستی و جلوی من گریه میکنی؟
سرش رو بالا آورد و گفت: فاطمه جان به خدا قسم اگه تو نباشی من اصلاً از جبهه برنمیگردم.
#شهید_حمید_باکری
#رفیق_شهید
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹💫