پرسیدم:
سنگر دکتر رهنمون کجاست؟ با دست نشانم دادند. رفتم تو. خیلی درب و داغان بود. پلیتها لق میخوردند و گرد و خاک از درزها میآمد تو. اصلا بهش نمیآمد سنگر رئیس بیمارستان باشد. گفتم: دکتر! ناسلامتی رئیس بیمارستانی گفتن. این چه وضعیه. سنگر تو که از همه داغونتره. پس این بچههای مهندسی چه کار میکنن؟ گفت: اون بندهی خداها گفتهاند اول اینجا رو درست کنیم، خودم گفتم اول بقیهی جاها رو درست کنند، بعد اینجا رو.
#شهید_محمد_علی_رهنمون
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهدای جاویدالااثر
ابوالفضل حافظی تبار
🌷🌷
پرسیدم:
سنگر دکتر رهنمون کجاست؟ با دست نشانم دادند. رفتم تو. خیلی درب و داغان بود. پلیتها لق میخوردند و گرد و خاک از درزها میآمد تو. اصلا بهش نمیآمد سنگر رئیس بیمارستان باشد. گفتم: دکتر! ناسلامتی رئیس بیمارستانی گفتن. این چه وضعیه. سنگر تو که از همه داغونتره. پس این بچههای مهندسی چه کار میکنن؟ گفت: اون بندهی خداها گفتهاند اول اینجا رو درست کنیم، خودم گفتم اول بقیهی جاها رو درست کنند، بعد اینجا رو.
#شهید_محمد_علی_رهنمون
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهدای جاویدالااثر
ابوالفضل حافظی تبار
🌷🌷
پرسیدم:
سنگر دکتر رهنمون کجاست؟ با دست نشانم دادند. رفتم تو. خیلی درب و داغان بود. پلیتها لق میخوردند و گرد و خاک از درزها میآمد تو. اصلا بهش نمیآمد سنگر رئیس بیمارستان باشد. گفتم: دکتر! ناسلامتی رئیس بیمارستانی گفتن. این چه وضعیه. سنگر تو که از همه داغونتره. پس این بچههای مهندسی چه کار میکنن؟ گفت: اون بندهی خداها گفتهاند اول اینجا رو درست کنیم، خودم گفتم اول بقیهی جاها رو درست کنند، بعد اینجا رو.
#شهید_محمد_علی_رهنمون
بیمارستان غلغله بود. تختها که پر بود هیچ، کلی مجروح هم روی زمین خوابیده بودند. دکتر هی می دوید این ور و آن ور؛ سراغ این مریض، سراغ آن مریض. بعضی ناله می کردند. بعضی داد می زدند، حتی بد و بیراه می گفتند، ولی دکتر اصلا محل نمی گذاشت. به ترتیب اولویت به همه می رسید. نه ناراحت می شد، نه عصبی، نه حتی چیزی می گفت.
#شهید_محمد_علی_رهنمون
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهدای جاویدالااثر
ابوالفضل حافظی تبار
🌷🌷