eitaa logo
شهیدجاوید الاثرابوالفضل.حافظی تبار
107 دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
9.3هزار ویدیو
264 فایل
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ ♥️خوش آمدید کانال شهید جاوید الاثر ابوالفضل حافظی تبار @hafzi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
9.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای ماه مبارک رمضان (یا عَلِیُّ یا عَظیمُ) همراه با صوت و ترجمه 🌸
🥀🍁 ﷽ 🍁🥀 🥀🍁🌾🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁 🍁🌾🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁 🌾🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁 🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁 🍁🥀🍁🌾🍂🍁 🥀🍁🌾🍂🍁 🍁🌾🍂🍁 🌾🍂🍁 🌷🍇 🌷فواید تلاوت قرآن:🌷🍇🌷 🌷🍇🌷 هدایت میکند. 🌹🍃 2 بقره 🌷🍇🌷شفا و رحمت است. 🌹🍃 82 اسرا 🌷🍇🌷ذکر وآرام بخش است. 🌹🍃 28 رعد 🌷🍇🌷زیادکننده ایمان است. 🌹🍃 2 انفال 🌷🍇🌷نور وروشن کننده دل است 🌹🍃 15 مائده 🌷🍇🌷موعظه وزنده کننده دل است 🌹🍃57یونس 🍇🌷امام صادق ع:🌷🍇 🌹🍃 خواندن هرحرفش 10 حسنه دارد 🌹🍃 ودرنمازایستاده 100 حسنه دارد. 🍇تلاوت یعنی خواندن همراه باعمل🍇 🥀🍁التماس دعای خیر شما🍁🥀 🌾🍂🍁 🍁🌾🍂🍁 🥀🍁🌾🍂🍁 🍁🥀🍁🌾🍂🍁 🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁 🌾🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁 🍁🌾🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁 🥀🍁🌾🍂🍁🥀🍁🌾🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1543076745.mp3
4M
✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾ 📖 ✨جزء شانزدهم قرآن کریم✨ تلاوت تحدیر(تند خوانی) جزء_ ۱۶ قرآن کریم در حسینیه ام‌البنیین(سلام‌الله‌علیها). در ۳۰ دقیقه یک جزء تلاوت کنید التماس دعا 🙏🌸 °•┈┈••✾••🌱📖🌱••✾••-┈•° 🌺 ❀✿ 🌺❀✿ ❀✿🌺❀✿ 🌺❀✿🌺❀✿ 📖اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن 🌸اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن 📖اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن 🌸اَللّهُمَّ اغْفِرلَنا ذُنُوبَنا بِالْقُرآن 📖اَللّهُمَّ اَکْرِمْنا بِکَرامَةَ الْقُرآن 🌸اَللّهُمَّ تَقَبَّل تِلاوَتَنا بِالْقُرآن 📖اَللّهُمَّ اسْتَجِب دُعاءَنا بِالْقُرآن 🌸اَللّهُمَّ اشْفِ مَرضانا بِالْقُرآن 📖اَللّهُمَّ ارْحَم مَوْتانا بِالْقُرآن
. ┄═﷽═┄ .☀️ تنفس‌صبح 📖 🌴جزء شانزدهم قرآن کریم با صدای 🌱استاد معتز‌آقائی 🌱 استاد شحات‌محمّد انور 🌱استاد  پرهیزکار 🌱استاد منشاوی 🌱 استاد عبدالباسط ️✨🍃🍂🌺🍃 🍃🍂🌺🍃 🍂🌺🍃 🌺🍃 🍃  💠هر روز تلاوت یک جزء نورانی از قرآن کریم را درحسینیه‌ام‌البنیین(سلام‌الله‌علیها) بشنویم، بخوانیم، بیندیشیم ‌🍃┄═❁๑๑🌸๑๑❁═┄🍃 . ✨
🌸🍃 🌸🕊🍃 الّلهُمَّ 🌸🕊🍃 صَلِّ 🌸🕊🍃 علی 🌸🕊🍃 مُحَمَّدٍ 🌸🕊🍃 وَآل 🌸🕊🍃 مُحَمَّد 🌸🕊🍃 وَعَجِّل 🌸🕊🍃 فَرَجَهُم 🌺🌹🌺
هدایت شده از بسم الله بنیامین
💢 ✍خاطراتی از آخرین روز و لحظه شهادت فرمانده دلاور لشگر۳۱ عاشورا 💠 قسمت پنجم _ روستای حریبه 🖌... با شهادت مظلومانه پیک دلاور گردان و مجروحیت تعدادی دیگر از رزمندگان ، دوباره دیوار عزم و اراده بعضی ها ترک خورده و در کمال سکوت از همانجا به عقب بازگشتند،نفرات گردان مدام در حال کاهش بود و هر چه هم جلوتر می رفتیم بر حجم گلوله باران و آتش بی امان عراقیها افزوده می شد. اما با این وجود به راه خود ادامه داده و پشت سر گام های بلند و سریع فرمانده غیور تیپ اول لشگر سردار دلاور حاج میرزاعلی رستمخانی به سمت روستای حریبه می رفتیم. نیم خیز و شتابان در حال عبور از پشت سیل بند کوتاه رودخانه بودیم و گلوله های توپ و خمپاره و کاتیوشا گروه گروه در اطراف مان فرود آمده و بصورت پی در پی منفجر می شدند. در هرچند قدم مجبور به خیز زدن می شدیم و ترکش های ریز و درشت زوزه کشان از بالای سرمان رد می شدند. به دشت صافی رسیدیم که اتوبان العماره به بصره قشنگ دیده می شد. باور کردنی نبود! دشمن زبون بقدری تانک و نیرو وارد منطقه کرده بود که روی آسفالت اتوبان واقعاً ترافیک در ترافیک بود و انگاری مراسم جشن بود و قصد برپایی کارناوال شادی و راهپیمایی داشتند. کم کم منازل روستای حریبه دیده شده و خبر از رسیدن به منطقه درگیری می دهد. آتشباران هوایی و زمینی دشمن بقدری پرحجم و گسترده شده که مدام از نیروهای گردان کاسته می شد. تعدادی زخمی و شهید می شدند و عده ای هم پیکر زخم خورده آنان را به عقب منتقل میکردند. تعدادی هم با عقب ماندن عمدی از ستون ، یواشکی دور زده و عزم عقبه می کردند. گردان دواطلبان حالا تبدیل به گروهان شده و فقط پنجاه یا شصت نفری پشت سر سردار رستم خانی راه می رفتیم. خلاصه زیر بارانی از آتش و گلوله و ترکش به ورودی روستای حریبه رسیده و سردار رستم خانی سریع ماموریت گردان را تشریح و از رزمندگان خواستند که با احتیاط و هوشیاری وارد روستا شده و ضمن انهدام سنگرهای کمین و تیربار دشمن ، یک به یک خانه ها را پاکسازی و خود را به بچه های درگیر در کنار اتوبان برسانند. ماموريت اصلی گردان،کمک به نیروهای درگير در کنار اتوبان بصره به العماره و حفاظت و پاسداری از خط پدافندی و مقابله با حملات تانک ها و نيروهای عراقی بود. دو گردان خط شکن از لشگرهای ۳۱ عاشورا و ۸ نجف اشرف اصفهان ، مرحله سوم عمليات را حوالی سحر، آغاز و پيروزمردانه تا اتوبان بصره به العماره پيشروی و درست کنار اتوبان پدافند کرده و به اميد رسيدن نيروهای کمکی مشغول نبرد با قشون عظیم تانکها و نیروهای پیاده و کماندوهای دشمن بودند. با برادران دلاور محرمعلی الماسی و مهدی حیدری و اصغر کاظمی و پیرمحمدی و تنی چند از رزمندگان باغیرت اردبیل و تبریز بعنوان سرستون نیروهای گردان ، وارد روستا شده و بلافاصله هم با سنگرهای کمین دشمن درگیر و نبردی بسیار نزدیک و خانه به خانه با عراقیها آغاز شد. اولین سنگر تیربار با نارنجک و شجاعت مثال زدنی برادر اصغر کاظمی منهدم و با شتاب به راه خود ادامه دادیم. به یک سه راهی رسیده و از پنجره خانه ایی به سمت مان تیراندازی گردید. رگبار متوالی تیربار و کلاش اجازه جابجایی به کسی نداده و به ناچار هر کدام در شکاف دری پناه گرفته و مشغول تبادل آتش شدیم. برادر الماسی از شلوغی درگیریها استفاده کرده و تند و سریع خود را به زیر پنجره رسانیده و با پرتاب نارنجک سنگر را خاموش کرد. دوباره شروع به حرکت کرده و در پناه دیوارها و درب خانه ها به سمت پایین روستا رفتیم. هنوز چند قدمی از محل درگیری دور نشده ‌بودیم که دوباره آماج گلوله و موشک آرپی جی قرار گرفته و چند نفری از همقطاران بشدت زخمی شدند. چندتا عراقی از پشت بام خانه ای در روبرو به سمت مان شلیک میکردند. زخمی ها را به جایی امن کشیده و در پناه تیراندازی هم‌رزمان به همراه برادر الماسی خود را به محل استقرار نیروهای عراقی رسانیده و با پرتاب چند نارنجک به پشت بام خانه ، باعث ترس و فرار عراقیها شدیم. با پایان درگیری و تیراندازی‌ها رزمندگان زخمی ، توسط تعدادی از دوستان شان به عقب منتقل شده و ما هم بدون توقف به راه خود ادامه دادیم. حالا فقط ما بچه های زنجان مانده بودیم و یک روستای غریب و ناشناس با انبوهی از نیروهای پیاده و کماندو دشمن ، همگی چشم انتظار رسیدن بقیه نفرات گردان بودیم و با هر قدمی که به جلو بر می‌داشتیم بر نگرانی و اضطراب مان افزوده می شد. به میانه های روستا رسیده و متاسفانه باز هم خبری از بقیه نیروهای گردان نشد . بیشتر نگران شده و از ادامه مسیر منصرف و همانجا در شکاف درب ها سنگر گرفته و منتظر رسیدن بقیه یاران شدیم ... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹