فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای تصویری روز 9⃣1⃣ ماه مبارک رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 دعای «یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ»
🔸از جمله دعاهایی است که از مضامین و محتوای بسیار بلندی برخوردار است و قرائت آن در ماه مبارک رمضان بعد از نمازهای واجب توصیه شده است
« اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »
💞🌾 ﷽ 🌾💞
💞🌾💞🌾💞🌾💞🌾💞🌾
🌾💞🌾💞🌾💞🌾💞🌾
💞🌾💞🌾💞🌾💞🌾
🌾💞🌾💞🌾💞🌾
💞🌾💞🌾💞🌾
🌾💞🌾💞🌾
💞🌾💞🌾
🌾💞🌾
🌸نصایح پیامبر(ص)به سلمان فارسی🌸
🌺 سلمان فارسى رحمه اللّٰه گويد:🌺
🍀🌷🍀 پيامبر(ص) مرا به7⃣ صفت سفارش نمود كه در هيچ حالى آنها را ترك نخواهم كرد:🍀🌷🍀
💞🌾💞🌾💞1⃣ درمال، به پایین تر از خودم نگاه کنم،
💞🌾💞🌾💞2⃣ و به بالاتر از خودم نگاه نکنم
💞🌾💞🌾💞3⃣ فقيران را دوست بدارم و به آنها نزديك شوم،
💞🌾💞🌾💞4⃣ حق را بگويم اگر چه تلخ و ناگوار باشد،
💞🌾💞🌾💞5⃣ صلۀ رحم نمايم گرچه آنها نکنند
💞🌾💞🌾💞6⃣ از مردم چيزى نخواهم
💞🌾💞🌾💞7⃣ هميشه ذكر «لا حول و لا قوّة الاّ باللّٰه». را بگويم،
💞🌾💞🌾💞زيرا اين وصيتها از گنجهاى بهشتى است💞🌾💞🌾💞
📚 المحاسن ج ۱ ص ۱۱
📚 بحار ج ۷۴ ص ۱۲۹
💞🌾التماس دعای خیر شما🌾💞
🌾💞🌾
💞🌾💞🌾
🌾💞🌾💞🌾
💞🌾💞🌾💞🌾
🌾💞🌾💞🌾💞🌾
💞🌾💞🌾💞🌾💞🌾
🌾💞🌾💞🌾💞🌾💞🌾
💞🌾💞🌾💞🌾💞🌾💞🌾
محکومیت هلند در پروندۀ فروش سلاحهای شیمیایی به صدام
بر اساس رای دادگاه لاهه، شرکت FORAFINA در خصوص فروش مواد اولیه جهت ساخت تسلیحات شیمیایی به عراق در زمان جنگ تحمیلی به پرداخت غرامت به جانبازان شیمیایی ایرانی محکوم شد.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، براساس اعلام مرکز امور حقوقی بینالمللی ریاست جمهوری، رای بدوی دادگاه بخش لاهه (رای ماهوی) در خصوص دعوای 5 نفر از مصدومین شیمیایی در جنگ تحمیلی علیه دو شرکت هلندی به دلیل فروش مواد شیمیایی به عراق موسوم به پرونده «مصدومین شیمیایی»، 15 نوامبر 2023 صادر شده است.
در این پرونده 5 تبعه ایرانی علیه 2 شرکت هلندی به نام های FORAFINA BELEGGINGEN I B.V., of Amsterdam و OTJIAHA B.V., in Arnhem با موضوع جبران خسارت ناشی از صدمات حاصل از گازهای سمی فروخته شده توسط این دو شرکت به عراق در زمان جنگ تحمیلی اقامه دعوا کردند.
براساس رای دادگاه لاهه، شرکت FORAFINA (سابقا شرکت KBS Holland) در خصوص فروش مواد اولیه شیمیایی به عراق در زمان جنگ تحمیلی محکوم شد و تقویم خسارت ناشی از محکومیت این شرکت می باید در مرحله تعیین خسارت انجام پذیرد.
همچنین در همین رابطه دادگاه شرکت OTJIAHA (سابقا شرکت Melchemie) و مدیر آن Melchemie را در رابطه با صدمات وارده به خواهانها ناشی از گازهای سمی بکار گرفته شده به دلیل فقدان دلیل کافی در اثبات آگاهی نسبت به استفاده از مواد اولیه تولیدی در اقدامات ممنوعه (حمله شیمیایی) مسئول نشناخته که موضوع تجدیدنظر خواهی در این بخش از رای توسط وکیل مربوطه در حال بررسی جهت اقدام است.
گفتنی است رژیم بعث در طول جنگ تحمیلی بیش از سه هزار تن انواع تسلیحات ممنوعه شیمیایی را علیه رزمندگان و غیرنظامیان ایرانی بکار گرفت که باعث شهید و مصدوم شدن هزاران نفر شد. در حال حاضر بیش از ۶۵ هزار نفر مصدوم شیمیایی در کشور شناسایی شده اند که به درمان و مراقبت های پزشکی نیاز مداوم دارند. کاربرد سلاح های شیمیایی بر اساس پروتکل ۱۹۲۵ ژنو ممنوع بوده و ایران بزرگترین قربانی سلاحهای شیمیایی در جهان از جنگ جهانی اول تاکنون می باشد. پس از ارتکاب این جنایت جنگی توسط رژیم بعث عراق، کنوانسیون منع گسترش، تولید، انباشت و بکارگیری سلاحهای شیمیایی و انهدام آنها در سال 1993 امضاء و از سال 1997 لازمالاجرا شده و جمهوری اسلامی ایران در سال 1376 به آن ملحق شده است.
پایان پیام/
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
گفتم از عشق نشانی به من خسته بگو
گفت جز عشق حسین هرچه ببینی بدلیست❤️🩹
#آقایمهربون
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
enc_16901204758971828023437.mp3
3.61M
#بهوقتدلتنگی
یکی اینجا دلش تنگه😢🖤
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گمنامۍ . .
تنهابراۍشهدانیستمیتونۍ
زندهباشۍوسربازحضرتزهرا‹س›
باشۍامایہشرطداره؛بایدفقط
براۍخداکارکنۍنہخلقخدا 👨🏾🦯
#تلنگرانه
"♥️"
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
✨گفتندشهیدگمنامه،پلاکهمنداشت
اصلا هیچ نشونه ای نداشت
امیدوار بودم روی زیرپیرهنیش اسمش رو نوشته باشه …
نوشته بود :
اگربرایخداست،بگذارگمنامبمانم...✨
گمنامبمونیدبهحقحضرتزهرا(س)🖤
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
چشـمهـآیِیِكشَھیدحَتۍاَزپُشـتقــآبِ
شیـشِـهایخیـرِهدُنبـآلِتـوسـتکِـھبِـگُنـآه
آلـودِهنَشــوۍبِہچشـمھآیَـشقَسَـمتـورا
مۍبینَــد...❤️🩹!'
#شهیدجهادمغنیه🌱
#شهیدانه
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
یه جمله داره حاج قاسم ، میگه اینقدر نگید شهید شم ، شهید شم . .
نگو دعا کن شهید شم !
شهادت خوبه . . ولی بهترشم هست
دعا کنید موثر باشید :)
[حاجقاسمِعزیز]
#شهیدانه
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
شهید ابراهيمهادی :
به فکر ‹مثل شهدا مُردن› نباش
به فکر ‹مثل شهدا زندگیکردن› باش ؛
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
شفاعتت میکنہ اون شھیــدے که موقــع گنـاه میتونستی گناه کنے ولے بہ حـرمت رفاقت باهاش کنـار گذاشتے.!)
#شهیدانه
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
عارفی می گوید:که روزی دزدان قافله ما را غارت کردند،پس نشستند ومشغول طعام خوردن شدند.
یکی از ان ها را دیدم که چیزی نمیخورد به اوگفتم که چرا با آنه در غذا خوردن شریک نمیشوی؟ گفت :من امروز روزه ام،
گفتم : دزدی وروزه گرفتن عجب هست.
گفت :اي مرد!این راه،راه صلح هست که با خدای خود واگذاشته ام،شاید روزی سبب شود وبا او آشنا شدم.
ان عارف می گویدکسال دیگر وی را در مسجد الحرام دیدم که طواف میکند وآثار توبه از وی دیدن کردم؛رو به من کرد وگفت:
دیدی که ان روزه چگونه مرا با خدا آشنا کرد.
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صوت_الشهدا | 🎙
یک جمله ۲۵ ثانیه ای آرامش بخش از طرف
🎙 #شهید_سید_مرتضی_آوینی
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
وقتی پدر شهید خاطرهای از سفر پدرش با پای پیاده از کرمان به کربلا را تعریف میکرد. ناگهان حاج قاسم با حالت تعجب از پدر شهید پرسید: مگر شما اهل کرمان هستید؟ پدر شهید پاسخ دادند: بله، اصلیت ما کرمان است و ما چندسالی است به اینجا امدهایم حاج قاسم با حالت تعجب رو به فرمانده یگان محل کار رضا کرد و گفت: چرا به من نگفته بودید که رضا همشهری ماست؟ فرمانده یگان پاسخ داد: حاجآقا! رضا خودش خواسته بود که این موضوع هیچ جاء مطرح نشده و مخصوصا به حضرتعالی گفته نشود.
#شهید_رضا_کارگربرزی
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
-رفیقشمیگفت: گاهیمـیرفتیهگوشهیِخلوت، چفیهاشرومیکشیدرویِسـرشتوحالتِسـجدهمـیموند . .! بهقولِمعروفیهگوشـهای خداروگیرمیآورد . .(:
#شھید_مصطفی_صدرزاده
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 ما برا شهادت نمیریم که!
🥀 برا خدا میریم، هرچی خدا بخواد
#شهید_مصطفی_صدرزاده
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
در منطقه ی شیخ نجار سوریه بچه های چند خانواده فقیر و نیازمند می آمدند و غذا می خواستند و محمد که با آنان دوست شده بود مقداری از غذاهای خودشان را جمع می کرد و ظهر و شب به آنان می داد و حتی یک صبح وقتی دید غذا هست، در هوای تاریک و بارانی و پر از خطر راه می افتاد و به خانه های آنان (که شناسایی کرده بود) می رفت و غذا را به آنان می داد
شهيد#محمد_مسرور
┄❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
💔
در بحبوحه عملیات والفجر۸،در جاده فاو–امالقصر مستقر بودیم. آسمان شروع کرد بهباریدن. کمکم دانههای درشت باران باعث شد بهزیر پلی که بر روی جاده قرار داشت، برویم و باوجودی که جا نبود، به هر صورت خودمان را جا بدهیم.
طول پل حدود۲۵متر
عرض آن ۲متر و ارتفاع سقف آن یک و نیم متربود اما بیشتر از صدنفر زیر آن پل، انتظار زمان حرکت را میکشیدند..
نیمههای شب، بین خواب و بیداری، صدای خمپاره و کاتیوشا و از همه مهمتر لرزش زمین بر اثر حرکت تانکها و نفربرها از روی پل، مانع خواب میشد و فقط میشد هر چند دقیقه چُرتی زد.
ناگهان احساس کردم بوی "سیر" میآید...
خوب بو کردم. درست بود بوی سیر. وحشت وجودم را گرفت. یکآن در ذهنم مرور کردم که بوی سیر یعنی بوی "گاز"
هنوز در حال و هوای خودم بود که یکی از بچهها فریاد زد: گاز ... گاز ...
و در پی آن، همه از خواب پریدند. ماسکها را به صورت زدیم و برای اینکه خفه نشویم، بهطرف دهانه پل هجوم بردیم
وحشتِ خفقان، سراپایم را گرفته بود. ازدحام جمعیت در دهانه کوچک پل، هراسم را از خفه شدن در اینجا بیشتر کرد.
هنوز از زیر پل خارج نشده بودیم که چندتایی از بچههای جهاد سازندگی گیلان که آنجا بودند، زدند زیر خنده و یکی از آنان با لهجه گیلکی گفت:
- نترسید.. گاز نِییه... ما داریم کالباس میخوریم.. بوی سیر مال کالباسه!
نگاه که انداختم، دیدم لای تکههای نان، مقداری کالباس گذاشتهاند و دارند با میل و اشتهایی خاص، نوشجان میکنند
درحالی که به همدیگر میخندیدیم، به جایمان برگشتیم.
✍🏻جانباز حمید داودآبادی
اسفند ۱۳۶۴_فاو
#طنز
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از #سردارشهید_حسین_بادپا
🔹فصل :اول
🔸صفحه: ۲۵-۲۴
🔻 #قسمت_هشتم_و_هفتم
یه لقمه نون به زور گیرشون میاد تا شکم شون رو سیر کنن.اون وقت، من که هنوز لباس هام، کفش هام نو هست، دوباره رفتین برای من کفش و لباس خریدین؟! همین الآن این ها رو برو پس بده، پولش رو بگیر، بدم به مدیر مدرسه تا برای بچّه هایی که کفش و لباس ندارن، لباس بخرن.》
گفتم《ننه، من که نخریده ام. بابات خریده. الآن هم که بابات نیست. من هم به خدا نمی دونم از کجا خریده که ببرم پس بدم. صبر کن، همین که بابات اومد، باهاش برو، هر کاری خواستی، بکن.》
گفت:《تا بابام بیاد، دیر می شه.》لباس ها را برداشت و بدون این که لقمه نانی توی دهنش بگذارد، رفت. باباش که آمد، من همه را براش تعریف کردم. من و باباش توی حیاط نشسته بودیم که بدون کت وشلوار برگشت خانه. ما هیچ وقت نفهمیدیم و نپرسیدیم که کت و شلوار چی شد.
آن روز، من و باباش، هر دو بال درآورده بودیم و خدا رو شکر کردیم.
هر شب، به بهانه ی درس خواندن با پسر همسایه می رفت پایگاه بسیج. شب هایی که میخواست تا صبح در پایگاه بماند، دو چرخه اش را تو حیاط می گذاشت تا باباش از رفتنش با خبر نشود. فقط کتاب ها و کیفش را برمی داشت. منتظر می شد تا باباش بخوابد. مجبور می شد آن مسافت طولانی را پیاده برود. یک شب آماده شده بود برود پایگاه. گفت «ننه، اگه بابام بیدار شد، سراغ من رو گرفت، بگو چون فردا امتحان سختی داره، بیشتر خونه ی همسایه میمونه؛ همه ی دوست هاش دور هم هستن و درس میخونن.» گفتم «ننه، حسین، این موقع شب، تنها کجا می ری؟!
ادامه دارد..
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم خادم العباس فدایی ابوفاضل شکرایاابوفاضل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم خادم العباس فدایی ابوفاضل شکرایاابوفاضل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم خادم العباس فدایی ابوفاضل شکرایاابوفاضل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 فرارسیدن ایام ضربت خوردن قرآنِ ناطق، مولی الموحدین حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام بر فرزند بزرگوارش حضرت صاحب الزمان عجل الله به همه ی محبین حضرتش تسلیت و تعزیت باد.
از طرف گروه جانبازان و آزادگان بالای 25درصد 😔😔😔🙏
🖤ما ملت امام حسینیم: 🖤
❤️🌷ما ملت شهادتیم 🌷❤️
⊰❀⊱ بســـمﷲالرحمـــنالرحیـــم ⊰❀⊱
💐امروز شنبه ۱۴۰۳/۱/۱۱ بر شما مبارک باد 🎉🍬🎉
☘ذکر یا رب العالمین صد مرتبه ☘
🌺 اللهم_عجل_لولیک_الفجر
🌺🍃❤️🍃🌸🌱🌺
💚 بســم الله الـرحمـن الرحیـم 💚
🤲💐ماه مهمانی خداوند رحمان وعید باستانی نوروز بر شما دوست عزیز مبارک باد💐
🖤ایام شهادت مولای متقیان تسلیت باد🖤
🌹سلام دوستان صبحتون بخیر و شادی 🙏
🌴🙏انشاءالله همیشه شاد و سلامت باشین 🙏🌴
🌺🌸❤️🌱🍃🌷
🦋 🌻 به رسم هر روز 🌞🦋
👌پُر برکت می کنیم روزمان را با سلام بر گلهای هستی...
بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ🌸🍃
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍلله🌸🍃
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ علی اِبن ابی طالب🌸🍃
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ🌸🍃
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ🌸🍃
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ🌸🍃
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ🌸🍃
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ🌸🍃
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ🌸🍃
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌸🍃
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌸🍃
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ🌸🍃
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ🌸🍃
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ🌸🍃
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺑﻘﯿﺔَ ﺍﻟﻠﻪِ، ﯾﺎ ﺻﺎﺣﺐَ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌸🍃
🍃🌸اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجِّل فرجهم
💚🌺🍃
🌺 سلام امام زمانم 🌤
ایها الناس! بخواهید که آقا برسد
بگذارید دگـر، درد بـه پـایان برسد...
همگی در پس هر سجده به خالق گویید
که به ما رحم کند، یوسـف زهرا برسد...
🤲 اللَّهُمَّ اجْعَلْنٰا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ 🤲
🤲خدایا به حق این ۱۴ گل روزمان را پُر برکت گردان🤲
🙏امین یا رب العالمین 🙏
🌺🍃السلام علیک یا ابوالفضل العباس 🍃🌺
🌷 اللهُـمَّ ؏َـجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌷
🙏یا رب فرج صاحب ما را برسون🌺
؛💙💦💙💦💙💦•°•○
؛💙💦💙 •°•○
؛💦💙
؛💦
🌷🍃حدیث روز🍃🌷
🌼بسْمِ اللَّـهِ الرحمان الرحیم🌼
🌺امام صادق (علیه السلام):
🔸هرکس خشم خود را فرو بخورد در حالی که میتواند آن را نشان دهد، خداوند در قیامت قلب او را از رضایت پر میکند.
📚 وسائل الشیعه (باب احکام العشرة)
جلد۱۲ صفحه ۱۷۷
🌸🌷🌸
💐 ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﺯُﻗْﻨﻰ ﺷَﻔﺎﻋَﺔَﺍﻟْﺤُﺴَﻴْﻦِ ﻳَﻮْﻡَﺍﻟْﻮُﺭُﻭﺩِ 💐
🌸التماس دعا🌸
🌺🌱🌸🍃🌷🏴
🌷🌱کلام_شهید🕊⚘
🌷🕊🌷🕊🌷
به تمامی مقدسات که هیچ چیز به اندازه پیام قبولی قطعنامه از سوی امام بر قلبم سنگینی نکرد. هر چه بیشتر می گریستم، شرمنده تر و غمگین تر می شدم. رفتم تا بلکه با عرق شرم خود در پیشگاه خدا با خون خویش و رحمت حق آن را از بین ببرم. من بیش از این نمی توانستم ناظر مظلومیت امام باشم و در قبال آن تاب بیاورم.
🕊🌷شهید ذبیح الله کرمی🌷🕊
💐تولد به سال ١٣٣٠ در کرمانشاه، شهادت به سال ١٣٦٧ در سر پل ذهاب
🏴🇮🇷
🌷به_امید_شفاعت_شهدا🕊
🌷رفیق شهید،شهیدت میکند..🕊
🌷🍃شادی روح شهدا صلوات. 🍃🌷
اللهمصلعليمحمدﷺوآلمحمدﷺوعجلفرجهم
دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان
🔹اللَّهُمَّ وَفِّرْ فِيهِ حَظِّي مِنْ بَرَكَاتِهِ، وَ سَهِّلْ سَبِيلِي إِلَى خَيْرَاتِهِ، وَ لا تَحْرِمْنِي قَبُولَ حَسَنَاتِهِ، يَا هَادِيا إِلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ.
🔹 خدایا در این ماه بهره ام را از برکتهایش کامل گردان، و راهم را به سوی نیکیهایش هموار نما، و از پذیرفتن خوبیهایش محرومم مساز، ای هدایت کننده به سوی حق آشکار.
حق الناس با احیا گرفتن، گریه کردن و کربلا رفتن بخشیده نمیشود
حجتالاسلام والمسلمین حسین انصاریان
🔹گناهانی بین ما و مردم میماند؛ «حقالناس» ولو به اندازه یک دانه گندم و عدس باشد بخشیده نمیشود، باید از صاحب مال حلالیت طلبید
🔹باید اشاره کرد چیز دیگری که ماه رمضان برای ما به ارمغان میآورد مغفرت یعنی آمرزش است.
💢 #نبرد_پایانی
✍ خاطراتی از آخرین روز #عملیات_بدر و لحظه شهادت فرمانده دلاور لشگر۳۱ عاشورا #شهید_مهدی_باکری
💠 قسمت نهم _ آوردگاه عشق و عقل
🖌... چشم در چشم فرمانده دلاور و دلربایی ایستاده بودم که رزمندگان لشگر برای دیدن و بوسیدنش از سر و کول هم بالا می رفتند، اما افسوس که در آن لحظات ناهنجار و پرتنش با چنان گوهر گرانبها روبرو شده بودم و برای همین هم از خجالت کاملاً لال شده و از شدت شرم سرم را پایین انداخته و مثال یک تیکه چوپ خشکم زد. سردار باکری با دیدن حال و روزم ، سرم را جلو کشیده و بوسه ای به پیشانیم زده و با لهجه غلیظ و شیرین ترکی گفت: خسته نباشی دلاور ! انشاءالله با لطف خدا همه چیز درست میشه ! ناراحت نباش ! لحن مهربان و آرام بخش سردار ، بغض جمع شده در گلویم را به یکباره چون آتشفشان منفجر کرد و بی اختیار به هق هق افتاده و قطرات اشک همچون باران از چشاهایم باریدن گرفت. سردار هم همانطور ساکت جلوم ایستاده و با لبخند بسیار زیبایی فقط نگاهم کرد. خلاصه بعد از مدتی آروم شدم و سردار دستی به سرم کشید و با نوک انگشت ، سنگر کوچکی را کنار نخلستان نشانم داد و گفت : بچه ها چند جعبه کیک و ساندیس آورده و آنجا گذاشته اند. برو بشین اونجا و یک کم استراحت کن ! بعد هم با صدای بلند به سکاندار قایق دستور داد که پیکر مجروح برادر تاران و بقیه زخمی ها را به عقب منتقل و سریع با بار مهمات برگردد.
سردار را بغل کرده و چندبار صورت زیبا و غرقه در خاک و دودش را بوسیده و به سمت سنگر رفتم. هنوز چند قدمی با نخلستان فاصله داشتم که یکدفعه سردار میرزاعلی رستم خانی فرمانده دلاور تیپ اول لشگر را دیدم که به همراه بیسیمچی ها و تعدادی از یارانش از سمت بالای منطقه به سمت مان می آیند. شتابان دویده و جلوشان درآمده و به سردار رستم خانی گفتم : حاجی جان ! این هم شد کار !؟ ما را می فرستید داخل روستا و بی خبر پشت مان خالی می کنید !؟ سردار که رفاقت کوچکی هم باهام داشت. دست نوازشی به سرم کشید و با خنده نازی گفت: ای جانم ! تو هنوز زنده ای !؟ فکر میکردم تا حالا در داخل روستا شهید شدی ! بعد هم خنده کنان ادامه داد که ما بی تقصیریم و باید یقه این عراقیهای نامرد را بگیری ! چون همینکه شما داخل روستا رفتید، نیروهای عراقی از دشت سمت راست تک کرده و قصد دور زدن مان را داشتند که مجبور شدیم بقیه رزمندگان را به مقابل شأن بفرستم. شما هم بی خبر از همه جا وارد روستایی پر از نیروهای پیاده و کماندو شدید که مشغول تصرف دوباره روستا بودند. دوباره دستی به سرم کشید و گرد و خاک موهایم را تکانده و با لحن بسیار مهربانی گفت : واقعاً نگرانت بودم عباس ، خیالم راحت شد !؟ بعد هم روبوسی کرده و شتابان سمت سردار باکری رفت و مشغول گفتگو با ایشان شد.
به کنار نخلستان برگشته و کنار سنگر کوچک نشسته و مشغول خوردن کیک و ساندیس شدم. سنگر انگاری زاغه مهمات دم دستی نیروهای عراقی بود و داخلش پر از موشک آر پی جی و جعبه های گلوله و نارنجک های مصری بود. خسته و بی رمق به نخلی تکیه داده و نم نم مشغول نوشیدن ساندیس بودم که ناگهان با صحنه ای بسیار عجیب و بی نظیر مواجه شدم. یاران و دوستان سردار باکری همچون پروانه به دورش حلقه زده و همگی اصرار و خواهش و تمنا می کردند که آقا مهدی به همراه مجروحان به عقبه برگردند.
فقط چندمتری با جمع سردار و یارانش فاصله داشتم و به وضوح حرف هایشان را می شنیدم. یکی میگفت: ما هستیم! شما برگردید. آن یکی میگفت: اسلام و انقلاب هنوز به شما نیاز دارند ، باید سریع برگردید ! آن دیگری میگفت: شما فرمانده لشگر هستید و الان باید در مقر فرماندهی باشید! نه اینجا زیر آتش مستقیم و در چند متری نیروهای دشمن ! فردی هم مدام به روح برادر شهیدش حمید قسم اش می داد و میگفت برگرد. سردار هم پاسخ یکی را با مهربانی می داد و با یکی تندی می کرد و با صدای بلند میگفت: خب ! خودت برگرد! خلاصه منظره ایی بسیار دل انگیز و دیدنی بود و به حقیقت نمایانگر آوردگاه جدال عشق و عقل بود. یاران آقا مهدی او را به عقلانیت و عافیت می خواندند و عشق ازلی هم او را به آزادی و رهایی از بند اسم و رسم و تعلقات دنیوی می خواند! قایق مملو از زخمی آماده حرکت بود، اما همرزمان سردار اجازه حرکت به سکاندار نمی دادند و سعی می کردند که به هر طریق ممکن سردار را راضی و سوار قایق کنند. خلاصه هرچقدر گفتند، سردار قبول نکرد تا اینکه کار به گریه و زاری کشید و چند نفری آنقدر دورش چرخیده و گریان و نالان ، خواهش و تمنا کردند که دیگر سردار جلوی التماس عاجزانه آنها کم آورد و با قبول حرف شأن ، ساکت و شرمنده پای در داخل قایق گذاشته و خیلی ناراحت و سرافکنده کنار دست سکاندار قایق نشست...
🌀 #ادامه_دارد
🖍 خاطره از بسیجی جانباز #عباس_لشگری