eitaa logo
کانال حق وحقیقت
2.3هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
20.9هزار ویدیو
23 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔥 داعشی‌ها محاصره‌ش کردن ✅ تا تیر داشت مقاومت کرد و جنگید. 🔹 تیرش که تموم شد، داعشی‌ها نیت کرده بودن زنده بگیرنش... 🔴 همون‌موقع هم تو منطقه بود؛ خلاصه اینقدر این بچه‌رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد. ولی یک لحظه هم سرشو از ترس پایین نیاورد... 🟤 تشنه بود، آب جلوش می‌ریختن رو‌ زمین؛ فهمیدن حاج قاسم تو منطقه‌س؛ برای خراب کردن روحیه حاج قاسم، رضا اسماعیلی رو گرفتن جلوی دهان رضا و چاقو رو گذاشتن زیر گلوش 🟡 کم‌کم برا این که زجر کُشش کنن، آروم آروم شروع کردن به بریدن سرش و بهش می‌گفتن به فحش بده پشت بیسیم... 🛑 اینقدر یواش یواش بریدن که ۴۵ دقیقه طول کشید. ولی از اولش تا لحظه‌ای که صدای خر خر گلو آمد، این پسر فقط چندتا کلمه گفت: اصلا من آمدم جون بدم برای دختر مظلوم علی. اصلا من آمدم فدا بشم برای حضرت زینب... اصلا من آمدم سرم رو بدم... ◼️ میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه‌رو گریه میکرد! بعدم سر رضارو گذاشتن جعبه و فرستادن ‌برای حاج قاسم! ✍ ما اتفاقی نیست عزیزان، چقدر سرها و خون‌ها دادیم تا توانستیم به این آرامش برسیم. ✍ شهید تیپ برادران عزیز ؛ «شهید رضا اسماعیلی» ❤️ السلام علیک یا اباعبدالله الحسین 🇮🇷 @haghagigat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفسیر ما رایت الا جمیلا ♨️ در نگاه ظاهری به حادثه کربلا، هزاران نفر انسان ظالم صف کشیده‌اند و لبها و جگرهای تشنه‌ را تکه تکه می‌کنند ⁉️ پس فلسفه در نگاه زینب چیست؟ ___________________ 🔰 برشی از سخنرانی ، به مناسبت سالروز وفات سلام‌الله‌علیها @haghagigat
توی اردوگاه تکریت، مسئول شکنجه اسرای ایرانی، جوانی بود بنام کاظم.  یکی از برادران کاظم، اسیر ایرانی ها و برادر دیگرش هم در جنگ کشته شده بود، به همین خاطر کینه خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت!  کاظم آقای را خیلی اذیت می کرد. اما مرحوم ابوترابی هیچگاه شکایت نکرد و به او احترام می گذاشت!  ✅تنها خوبی کاظم شیعه بودنش بود. او واجباتش را انجام می داد و به روحانیون و سادات احترام می گذاشت. اما آقای ابوترابی در اردوگاه حکم یک اسیر برای کاظم داشت، نه یک سید روحانی. ✅یک روز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست رفت سراغ آقای ابوترابی و گفت بیا اینجا کارت دارم... از آنروز رفتار کاظم با اسرا و آقای ابوترابی تغییر کرد و دیگر ما رو کتک نمی زد.  وقتی علت رو از آقای ابوترابی پرسیدیم، گفت: کاظم اون روز من رو کشید کنار و گفت خانواده ما شیعه هستند و مادرم بارها سفارش سادات رو بهم کرده بود، اما ... دیشب خواب سلام الله علیها رو دیده و حضرت نسبت به کارهای من در اردوگاه به مادرم شکایت کرده. صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و پرسید: تو در اردوگاه سیدی را اذیت می کنی؟ از دست تو راضی نیستم. کاظم رفتارش کاملا با ما تغییر کرد. زمانی که رژیم صدام از بین رفت، کاظم راهی ایران شد، از ستاد امور آزادگان آدرس اسرای اردوگاه خودش را گرفت و تک تک سراغ آنها رفت و از آنها حلالیت طلبید. 💐کاظم عبدالامیر مذحج، چند سال بعد در راه دفاع از حرم حضرت زینب در زینبیه دمشق به قافله شهدا پیوست. منبع: نشر شهید ابراهیم هادی آخر عاقبت مسلمانی و شیعه بودن @haghagigat
🔺️منتظر باشید.. 💥לַחֲכוֹת...! @haghagigat