لطفاً هدیهتان را پس نگیرید خانواده
خبر عروج علی را حاج آقا حسینی همراه همسرشان برای ما آوردند؛ حاج آقا گفت: "شما علی رو تو مسیر حضرت زینب (س) دادید، درسته مصیبت بزرگی برای شماست اما از بیبی (ع) مدد بخواید که در این مصیبت صبور باشید و بیتابی نکنید، مدد بخواید که هدیهتون رو پس نگیرید". یک کفن در خانه داشتیم که پدر علی از کربلا آورده بود، پاشدم خودم کفنش را آماده کردم. جمعیت در خانهی ما زیاد بود، در خیابان و حیاط و خانه جا نبود. طوری برای علی گریه میکردند که انگار عزیز خودشان را از دست داده باشند. چند نفر نشستند و چهل بار سورهی مُلک را خواندند به چهل تا دانهی تسبیح تربت امام حسین (ع). تا پیکر علی از تهران برسد سه روز طول کشید؛ علت هم آزمایشات و سایر اموراتی بود که باید انجام میشد. پیکر دیر به شهرستان رسید و در این مدت، هر روز و هرشب خانهی ما مجلس روضه و قرآنخوانی برقرار بود. خودم به شخصه تا به این سن رسیدم چنین عزاداری ندیده بودم، قرآن بود که ختم میشد، حتی در گروههای مجازی هم این برنامهها بهشدت ادامه داشت.
وقتی پیکر علی را برای غسل آوردند، دوستش که سادات بود برایش با صدای بلند زیارت عاشورا خواند، علی وصیت کرده بود حاج آقا حسینی که سادات هستند غسلش کنند و برایش نماز بخوانند. زندگی علی عجیب با سادات گره خورده بود، در همهی اتفاقات زندگیش سادات نقش مهمی داشتند. خانمی که برایش گروه ختم قرآن زد سادات بود، دوست مدافع حرمش که یک هفته از او در بیمارستان پرستاری کرد سادات بود، نماز و غسلش را هم سادات انجام دادند. موقع غسل علایم خاصی از جمله لکههای کبود یا علائم خاص شیمیایی مخصوصاً روی پاهایش بود؛ به پیشنهاد یکی از دوستان از آن نقاط عکس گرفتیم تا در آینده بشود پیگیریهای لازم را انجام داد. نکتهی عجیب این بود که پیکر علی بعد از چند روز اصلاً بو نگرفته بود، بدن کاملاً تازه و این برای ما بسیار عجیب بود. وقتی غسل تمام شد، تربت و سنگ تبرکی حرم امام حسین (ع) را در کفنش قرار دادیم.
***
دوران کرونا بود و برخی مسئولین با تشییع عمومی علی آقا مخالف بودند؛ اما دوستان علی با رعایت تمامی موارد بهداشتی حضور چشمگیری در مراسم داشتند. ابتدا پیکر علی آقا در سپاه ناحیهی رزن، با انجام تشریفات نظامی بدرقه شد و علی برای آخرین بار در سپاه که سالها با عشق در این مکان خدمت کرده بود حضور پیدا کرد. اشکهای دوستان و همرزمانش در فراغ علی تمامی نداشت؛ بعد از انجام تشریفات تابوت علی بر روی دستان مردم عزیز شهر بهسوی جایگاه ابدیاش بدرقه میشد. سرباز خوب، موقع رفتن هم پای آرمانهای انقلاب میایستد؛ علی وصیت عجیبی داشت، وصیت کرده بود تا پرچم آمریکا در تشییع جنازهاش سوزانده شود. ابتدا تابوت علی را از روی پرچم آمریکا و اسرائیل رد کردیم و بعد پرچمها را به دست مادر علیآقا دادیم و ایشان با صلابت خاصی که داشت پرچم استکبار را در تشییع پیکر تنها پسرش آتش زد. مشابه این کار در دوران دفاع مقدس یکبار در استان ما در تشیع پیکر شهید 13 ساله محمد رسول رضایی اتفاق افتاده بود. ایشان هم وصیت کرده بود «در تشییع جنازهام پرچم آمریکا را آتش بزنید تا همگان بدانند که من تابع ولایت فقیه و ضد آمریکا هستم». نکتهی عجیب این بود که علیآقا در وصیتنامهاش اشاره کرده بود کسانی که با ولایتفقیه و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران کوچکترین زاویهای دارند حق ندارد در تشییع جنازهام شرکت کنند. دقیقاً زمان برگزاری مراسم علیآقا، با توجه به شرایط کرونا فضا طوری بود که واقعاً من به عینه میدیدم کسانی که با ولایت و نیروهای انقلابی مشکل و زاویه داشتند به بهانهی کرونا حضور نیافته بودند و مراسم تدفینش با لطف خدا درست طبق وصیتش برگزار شد. افراد بسیاری را میدیدم که تسبیح و چفیه جهت تبرک به تابوت علی میزدند.
از قبل چند نفر از دوستان، مزار علی آقا را آماده کرده بودند. داخل قبر دور تا دور پرچمهای متبرک از جمله پرچم حضرت زهرا (س) و پرچم حرم مطهر حضرت رقیه (س) که خودش از سوریه آورده بود کشیده شده بود و مزارش هم شده بود یک حسینه. نوکر همهجا را برای اربابش حسینیه میکند و علی هم نوکر خالص اهلبیت (ع) بود. باز هم موقع تدفین، باید وصیت علی آقا را اجرا میکردیم، در وصیتنامهی عاشقانهاش نوشته بود: "در موقع دفنم، قبل از گذاشتن بدنم داخل قبر، روضهی حضرت زهرا (ع) و در داخل قبر روضهی آقا جانم حضرت اباالفضل (ع)، را بخوانید". علی نذرکردهی آقا قمر بنی هاشم (ع) بود، مادر در دستهی عزاداری علی را از خدا خواسته بود و حالا علی با روضهی آقا جان بدرقه میشد. شروع و پایان زندگی علی،با مولایش قمر بنی هاشم (ع) بود.یکی از زیباترین روضههای عمرم را اینجا شنیدم.حالا موقع دل کندن از علی برای همیشه بود.هنوز رفتن علی را باور نداشتم
#شهید_علی_خاوری
#کتابخوانی
#مثل_ابراهیم
https://eitaa.com/haj_ali_khavari
با هر خاکی که بر سر مزار علی ریخته میشد، جان از بدنم خارج میشد، از خدا خواستم تا صبر بر این مصیبت عظیم را برای ما به روزی قرار دهد. شب اول، برخی از دوستان با وجود سردی هوا تا صبح کنار مزار علی ماندن. تا چهل روز دائم مزارش شلوغ بود و خدا بعد از رفتنش خیلی به او عزت داد؛ علی مثل حضرت یوسف (ع) عزیز شهرمان شد. علی بنده و نوکر خوبی بود و حضرت زینب (س) هم خوب به او عزت داد. چهل شب در خانهی ما عزاداری بود، مهمانها تا چند روز نیت میکردند و به نیابت علی در خانهی ما نماز میخواندند. خیلیها نزدیک سی روز برایش روزه گرفتند، چیزی که در شهرستان ما برای اولین بار اتفاق افتاده بود.
#شهید_علی_خاوری
#کتابخوانی
#مثل_ابراهیم
https://eitaa.com/haj_ali_khavari
‹ وَ لا تَيأَسوا مِن رَوحِ اللَّه ›
و از رحمت خدا نا امید نباشید..
- سوره یوسف / آیه۷۸
#مثل_ابراهیم
https://eitaa.com/haj_ali_khavari
و عجبا که آدمیزادگان به لحاظ ظاهر
همه در یک عالم واحد میزیستند اما به
لحاظ باطن هرکس در عالمی زیست
میکند که در درون خویش بنا کرده است!
+سید مرتضی آوینی فرمودن!
#مثل_ابراهیم
https://eitaa.com/haj_ali_khavari
هدایت شده از پخش کتاب هادی
شماره 0⃣1⃣1⃣
📚مثل ابراهیم
زندگینامه و خاطرات مجاهد جبهه انقلاب، جانباز شهید حاج علی خاوری
📖اثر گروه شهید هادی
۲۴۰صفحه مصور.
۷۵۰۰۰تومان
📚چاپ اول ۱۴۰۳
او از عاشقان آقا ابراهیم بود که تلاش کرد زندگی خود را مطابق راه و رسم شهدا پیش ببرد. حاج علی ابراهیم دیگری برای نسل امروز شد و در راه دفاع از حرم جانباز شد و سال ۹۹ به قافله شهدا پیوست.
@pkhadi
🌷کرامت های تو، تمام نمیشود 🌷
خانواده و دوستان
بعد از رفتن علی خداوند خیلی بهش عزت داد، سر مزارش از شهرهای مختلفی از جمله کرمانشاه، قم، همدان و سایر شهرها میآیند. آقایی از قم زنگ زده بود، فیلم علی را در اینترنت میببینند و عاشق علی میشود؛ میگفت: "ما مشکلی داشتیم، متوسل شدیم و از علیآقا مدد خواستیم و مشکلمون برطرف شد. الان هرکار خیری که میکنیم به نیت علی آقاست".
برخی از جوانهای شهر و فامیل تغییر کردند و در فضای مجازی مدام از شهدا و اهلبیت (ع) پست میگذارند. یکی از آنها که خیلی تغییر کرده الان به فقرا کمک میکند و اهل نماز اول وقت و هیئت شده است؛ این شخص قبلا اهل خیلی از کارها بود اما الان تغییر کرده است. یکی از بستگانمان میگفت: "همسرم اصلا نماز نمیخوند، از وقتی مراسم علیآقا اومد و اون تشییع جنازهی باشکوه و اون عزت رو دید و خاطرات او را شنيد، الان نماز میخونه و حتی نماز صبحش هم قضا نمیشه". برخی از خانمها بعد از رفتن علی آقا چادری شدند.
خالهام الان دائم قرآن میخواند درحالیکه قبلا میگفت سال به سال دست به قرآن نمی زدم؛ اما رفتن علی او را به این سمت کشاند. خیلی از آشناها که به خانهی ما میآیند میگویند ما مدیون علیآقا هستیم و الان هم با همان جمع ذکر روزانه و ختم قرآن هفتگی به نیت شهدای مختلف داریم. اینها همه به برکت علی آقاست. خانمی میگفت سرطان داشتم، آخرین باری که رفتم پزشک قبلش رفتم مزار علیآقا و متوسل به شهدا و حاج علی شدم تا از شر این بیماری خلاص شوم؛ در این مدت مدام ذکر لااله الاالله را تکرار میکردم و آخرین آزمایشهایم را در اوج ناامیدی داده و منتظر هر جوابی بودم. وقتی جواب آزمایش آمد در کمال ناباوری سرطان من منفی شده بود و من این معجزه را مدیون توسل به شهدا و حاج علی هستم. این وعدهی خداوند است که محبت افراد شایسته و با ایمان را خدا در دلهای دیگران قرار میدهد.
یکی از این افراد میگفت: "پسرم به خاطر داشتن دوستان ناباب اهل همه نوع خلاف شده بود و از دستش کلافه شده بودم. حتی چندبار در اوج عصبانیت نفرینش کردم. دست به دامن شهدا شدم، رفته بودم مزار شهدا که ناخودآگاه به سمت مزار علیآقا کشیده شدم. چندین مرتبه محکم به سنگ مزار علیآقا زدم و گفتم اگه پیش خدا آبرو داری دعا کن که پسر من هم مثل شما عاقبتبخیر بشه. با حالت ناراحتی از گلزار شهدا خارج شدم و چند ماه بیشتر طول نکشید که فرزندم در قدم اول با قطع ارتباط با دوستان و برگشت به سمت مسجد و هیئت، مسیر زندگیاش عوض شد. الان پسرم دیگه اون آدم قبلی نیست".
علی عزتش را از نوکری حضرت زینب (س) به دست آورد. یکی از دوستان علیآقا سر مزارش با گوشیاش پخشزنده گذاشته بود و همانجا یک نفر از شهرستان سرخس با دیدن مزار علی جهت فرزنددار شدن به ایشان متوسل شد. بعدها تماس گرفته و کلی تشکر کردند چون بعد از ده سال خداوند فرزندی به ایشان عنایت کرده بود.
*
یکی از دوستان میگفت بعد از عروج مظلومانهی علیآقا، خیلی در فکر بودم که واقعا علیآقا شهید شده یا نه؟! شب با همین افکاری که داشتم خوابم برد، علی اومده بود سراغم! بعد از مدتها باز علیآقا را میدیدم، خیلی خوشحال به سمتش رفتم و گفتم: "علیآقا این که میگن شهدا زندهاند چهطوریه؟ من میخوام این رو ببینم. راستش یک سوال خیلی ذهنم رو مشغول کرده که شما شهید شدی یا نه؟" با لبخند همیشگیاش به سراغم آمد و با انگشت محکم به پیشانی من زد؛ از شدت ضرب انگشت از خواب پريدم، خیلی ترسیده بودم. مقداری که گذشت حالم بهتر شد و یاد خوابی که دیده بودم افتادم. ناخودآگاه آیهی شریفه را با اطمینان بیشتری در ذهنم مرور کردم «هرگز گمان نکنید کسانی که در راه خدا کشته شدهاند مردهاند، بلکه شهدا زندهاند و نزد خدای متعال روزی میخورند.» سوره آل عمران آیه 169
*
در بسیاری از روایات، شهادت به عنوان معیار ارزش معرفی شده و در بیان ارزش و عظمت بعضی از حالات، این تعبیر آمده است که اگر انسان در چنین حالتی یا در حال اشتغال به چنین عملی به مرگ طبیعی از دنیا برود، ارزش و پاداش شهید را دارد. بعضی از این حالات و افعال عبارتند از: ایمان، طلب و درخواست شهادت در راه خدا، انتظار فرج قائم آل محمد(ص).
امام محمد باقر (ع) فرمودند: "هر مؤمنی شهید است، اگرچه به مرگ طبیعی از دنیا برود". در این حدیث اهمیت و ارزش ایمان واقعی بیان شده است، تا جایی که اگر کسی با ایمان کامل و واقعی در رختخواب خود از دنیا برود، اجر و پاداشی برابر با اجر شهیدی را دارد که در میدان نبرد در برابر دشمنان خدا به شهادت رسید. دومین مورد، طلب و درخواست شهادت در راه خداست.
#شهید_علی_خاوری
#کتابخوانی
#مثل_ابراهیم
https://eitaa.com/haj_ali_khavari
مراد این است که کسی که آمادگی و آرزوی شهادت در راه خدا را داشته باشد و شهادت را از خدا طلب کند، حتی اگر در رختخواب از دنیا برود، خداوند مقام و اجر و پاداش شهید را به او میدهد؛ و سومین مورد انتظار فرج قائم آل محمد(ص) است که طبق بعضی از احادیث هر کس به امام دوازهم و قیام او ایمان و یقین داشته باشد و منتظر فرج آن حضرت (ع) باشد و در این حالت در بستر خود از دنیا برود، شهید از دنیا رفته است. واقعا به اذعان همهی دوستان علیآقا هر سه شاخصه را در خود به کمال رسانده بود و لفظ زیبای شهادت به اجز مجاهدت در حفظ حرم عقیلهی بنی هاشم (س) تا همیشه برازندهی نامش خواهد بود.
در بسياري از روايات، شهادت به عنوان معيار ارزش معرفي شده و در بيان ارزش و عظمت
بعضي از حالات، اين تعبير آمده است که اگر انسان در چنين حالتي يا در حال اشتغال به
چنين عملي به مرگ طبيعي از دنيا برود، ارزش و پاداش شهيد را دارد. بعضي از اين حالات و
افعال عبارتند از: ايمان، طلب و درخواست شهادت در راه خدا، انتظار فرج قائم آل محمد.
#شهید_علی_خاوری
#کتابخوانی
#مثل_ابراهیم
https://eitaa.com/haj_ali_khavari
ما گریه کردهایم ولی هیچ گریهای،
مانند گریه بر غم زینب نمیشود :)
- عمهجانم ..