eitaa logo
مثل ابراهیم کانال مدافع حرم حاج علی خاوری
297 دنبال‌کننده
442 عکس
193 ویدیو
5 فایل
هرشهیدی را که دوستش داری❤️کوچه دلت را به نامش کن مطمئن باش در کوچه پس کوچه های پر پیچ و خم دنیا تنهات نمی‌ذاره😍 بذار در این وانفسای دنیا «فرمانده ی دلت» دوست شهیدت باشه🕊 کانال مثل ابراهیم جانباز مدافع حرم شهیدحاج علی خاوری🕊 ارتباط با ادمین @anbare
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فاتح‌ِ‌قلب‌ها...💛
شیخ رجبعلی خیاط پرسید:«شغلت چیه؟ جواب داد : نجار.. گفت: اگر به یاد پول فقط چکش بزنی ، همان پول را به تو می دهند. اگر به یاد خدا بزنی هم پول به تو می دهند و هم به خدا می رسی🌱
14.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍ حدود۲۰سال پیش اولین خاطرات زندگی عاشقانه شهید منوچهر مدق وهمسرش خواندم جالب وجداب حالا شما روایت همسرشهید را بشنوید وببینید، 🎥 منوچهر بهم گفت: بهتره انقلاب رو بسپارید به ما؛ برید عروسک‌بازی کنید(قسمت اول) روایتی بسیار زیبا از اولین دیدار شهید مُدق و همسرش در دلِ تظاهرات علیه شاه 🔸 یاد جانباز شهید منوچهر مُدق گرامی‌باد ــــــــــــ 📌 ما را دنبال کنید وبه دیگران هم معرفی کنید https://eitaa.com/haj_ali_khavari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کمک به فقرا (آقایان مرادی، مهدی قاسمی؛ علیرضا کاوسی و...) گاهی اوقات توفیق داشتیم پول جمع کرده و بستههایی را برای خانواده‌های نیازمند تهیه میکردیم. دوران کرونا با توجه به این‌که بعضی از مشاغل تعطیل شده بود تعداد خانوادههای نیازمند بیشتر شده بود. هدف ما این بود که در این امر مهم قدم کوچکی برداریم. در حال تهیه‌ی بسته بودم که علی آقا من را دید و بعد از سلام و احوال‌پرسی گفت: "علیرضا این‌ها دیگه چیه؟" گفتم: "از شما چه پنهون برای چند تا از خانواده‌های فقیر بسته‌ی غذایی تهیه کردیم". خیلی خوشحال شد و تشویقم کرد، بعد از من شماره کارت خواست وگفت: "بذار من هم تو کار خیر سهیم باشم". با این‌که میدانستم علی آقا خودش دائم در کار خیر و کمک به فقراست اما باز به گروههای دیگر هم کمک می‌کرد. از من که خداحافظی کرد بلافاصله پیامک واریزی‌اش آمد. تماس گرفت و خیلی معذرت خواهی کرد که مبلغ خیلی کم شد و نتواستم بیشتر از این کمک کنم. گفتم: "علی آقا من شرمندهام، اصلاً انتظار نداشتم، شما خودتون دستتون تو کار خیره ما از شما یاد گرفتیم". گفت: "بذار ما هم نمکی تو سفره شما داشته باشیم". بعدها توصیه‌ی یکی از بزرگان را میخوندم که فرموده بود در همه‌ی کارهای خیر اگر چه به اندازه‌ی کم، شریک باشید. انسان بهتر است در همه‌ی کارهای خیر اسم خود را ثبت کند، زیرا فردای قیامت معلوم نیست کدام قبول و کدام رد می‌شود. اعمال خیر شروط و موانع بسیاری دارد از جمله نیت خالص که شاید هنگام عمل رعایت نشده و موجب بطلان آن عمل شود. طبق آیه‌ی شریفهی «فَاستَبِقوا الخَیرات» علی در کار خیر شتاب می‌کرد. خیلی وقت‌ها شیطان کار خیر را به تأخیر میاندازد که انسان فراموش کند و دیگر نتواند موفق به انجام آن شود چون «الشیطان یَعِدُکُم الفَقر »؛ شیطان در مواقع کمک به دیگران به انسان وعده‌ی فقر می‌دهد. بعد به من گفت: "باز هروقت برنامه داشتی حتماً به من خبر بده". من هم هر وقت خبر می‌دادم خیلی سریع مبلغی واریز می‌کرد؛ ضمن این‌که گاهی اوقات از دیگران هم کمک می‌گرفت و برای ما ‌فرستاد. یک شب در هیئت بودیم که گوشی همراهم زنگ خورد؛ یکی از خانوادههای نیازمند بود. بنده‌ی خدا با شرمندگی گفت: "همسرم مریض شده و متأسفانه کسی نیست کمک کنه ببریمش دکتر، شما می‌تونید بیایید؟". موضوع را با علی در میان گذاشتم و بدون معطلی گفت: "پاشو بریم، کمک به خلق خدا از هیئت واجبتره". با ماشین علی رفتیم، بنده‌ی خدا اصلاً حال خوشی نداشت. قبلاً در دام اعتیاد افتاده بود که با کمک دوستان دوباره به آغوش خانواده برگشت و در حال ترک اعتیاد بود. با هزار زحمت مریض را تا بیمارستان رساندیم و بلافاصله بستری شد. تمام هزینه‌های درمان و داروی بیمار را علی پرداخت کرد. منتظر ماندیم تا مقداری که حالش بهتر شد دوباره بیمار را به خانه‌شان ببریم. بعد از انکه آن‌ها را به خانه رساندیم همسر و فرزندان او دست به دعا ما را بدرقه کردند. مجدد به سمت هیئت برگشتیم، هیئت تمام شده بود؛ برق شادی را در چشمان علی می‌دیدم. خیلی خوشحال بود و گفت: "مهدی جان، خدمت به خلق خدا یکی از بالاترین عبادت‌هاست. الحمدلله به دعای حضرت زهرا (س) و لطف خدا به دست ما گره‌ی کوچکی از زندگی این بندگان خدا باز شد". https://eitaa.com/haj_ali_khavari
یه معجزه برام بگو ؟؟ «سرپا بودن جمهوری اسلامی ایران» از داخل که برانداز و منافق و معاند و سلطنت طلب و جاسوس و... موج میزنه از بیرونم که با طالبان ،ترکیه،آذربایجان،تروریستای پاکستان و تاجیکستان،منافقین توی کردستان عراق و... همسایه ست همه هم دندون تیز کردن که یه زخمی بهش بزنن... با اسرائیل هم که درگیره،تو سوریه هم که درگیره و پشت حزب الله لبنان هم ایستاده،دشمنی عربستان هم که هست از اونور هم که امارات شده بهشت جاسوسی اسرائیل علیه ایران و همچنان با قدرت در بلندای تاریخ ایستاده و رجز حیدری میخواند✌️ دست قدرت خداوند رو برای محافظت از این کشور نمی بینید ؟؟ روی جای جای این خاک اشک روضه امام حسین علیه السلام ریخته و خون پاک شیر بچه های حیدر کرار برای دفاع از دین خدا این کشور بیمه شده امام زمان است نگران نباشید https://eitaa.com/haj_ali_khavari
بچه ها همیشه برای سلامتی حضرت آقا و دفع فتنه های داخلی صدقه بدیم تو روایات آخرالزمانی گاها اومده که قبل ظهور داخل ایران اختلافاتی بوجود میاد خدایا شر اصلاح طلبا رو به خودشون برگردون بحق محمد و آل محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مثل ابراهیم کانال مدافع حرم حاج علی خاوری
همیشه در فتنههایی که پیش میآمد، نیروهای بسیجی بدون منت و چشم‌داشت در مقابل فتنهگران میایستادند. متأسفانه برخی سادهاندیشانه، تحت تأثیر رسانههای بیگانه بسیج را در مقابل مردم معرفی میکنند. بسیجیها در مواقع سختی اعم از سیل، زلزله، اردوی جهادی، کمکهای مؤمنانه و تمامی مشکلات در کنار مردم هستند اما جادوی رسانهای دشمن این‌گونه به مردم القا می‌کند که بسیج در مقابل مردم است؛ این هم سندی است بر مظلومیت این قشر زحمت‌کش. یکی از هم‌شهریها با موتور زمین خورده بود و دست و پایش حسابی زخمی شده بود، علی تا این صحنه را دید، او را به پایگاه بسیج آورد؛ داخل پایگاه جعبه‌ی کمکهای اولیه داشتیم و با احتیاط زخمهای او را پانسمان کرد. بعد از این‌که مقداری حالش بهتر شد راهیاش کردیم. گفتم: "علی تو مگه اورژانس محل شدی؟ می‌ذاشتی می‌رفت درمانگاه، اون‌جا خیلی بهتر و با امکانات بیشتر پانسمانش میکردند". گفت: "این چه حرفیه؟ آخه نمی‌تونم ببینم کسی احتیاج به کمک داره و من بیتفاوت باشم". بعدها هروقت آن بنده‌ی خدا من را میدید میگفت: "من تا اون موقع دید خوبی نسبت به بسیج نداشتم اما وقتی دوست شما دستم رو گرفت و کمکم کرد عاشق مرام و مسلک شما بسیجیها شدم، نوکر همه بچه بسیجیها هستم". خلاصه که علی افق دید بسیار وسیعی داشت. *** تا نیمههای شب در پادگان برنامه داشتیم؛ ساعت 11 شب بود که از پادگان به سمت شهرستان حرکت کردیم، من به سمت کبودرآهنگ و علی آقا به سمت رزن. علی از من جلوتر حرکت می‌کرد. لحظاتی نگذشته بود که یک خانم با دو بچه را کنار خیابون دیدم، با خواهش جلوی ماشین را گرفت. بی‌اختیار ترمز کردم و شیشه را پایین دادم. گفت: "آقا خواهش می‌کنم من را تا رزن برسانید که این وقت شب این‌جا نمونم". گفتم: "خانم من مسیرم کبودرآهنگ هست، شرمنده". تا خواستم حرکت کنم یک لحظه گفتم به علی زنگ بزنم که اگر نزدیک هست و دور نشده برگردد و این‌ها را برساند. سریع گوشی را برداشتم و تماس گرفتم. علی تا ماجرا را شنید گفت: "درخدمتم، چشم الان میام". من آن خانم را سوار کردم و مقداری از مسیر را رفتم تا زودتر به علی برسم. به محلی که قرار گذاشته بودیم رسیدم. هرچقدر منتظر علی شدم نیامد. خیلی دیر کرده بود و من حسابی نگران شدم. با خودم گفتم علی گفت نزدیکم و زود میام، پس کجا موند؟ بالاخره رسید. گفتم: "داداش خیلی دیر کردی کجا بودی؟". گفت: "واقعیتش نزدیک رزن بودم، زنگ زدی دلم نیومد برم خونه و راحت بخوابم، دوباره برگشتم که این بندگان خدا اینجا نمونن". از تعجب چشمام گرد شد. گفتم: "علی چی داری می‌گی؟ این همه راه رو دوباره برگشتی که این‌ها رو سوار کنی؟". لبخندی زد و چیزی نگفت. بعدها گفت که آن شب ساعت 1 نیم‌شب به خانه رسیدم و دوباره ساعت 6 صبح برگشتم پادگان. https://eitaa.com/haj_ali_khavari
هدایت شده از نشر شهید هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ثواب ۵۰۰ سال عبادت با یک عمل! 🎙استاد عالی با شهید ابراهیم هادی همراه باشید👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا