فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام
یاد کنم از شاه کلید خلقت " مادر"
مادر که نداشته باشی😔
شادی روح تمام مادران آسمانی صلوات 🌹
اللهم صل علی محمد و آل محمد 🌹
﷽ 🎇 🏃♀ غیرت (۱۷):
🤸♂ غیرت و اذن ورود:
● در حالات پیامبر میخوانیم که وقتی میخواست وارد خانه دخترش فاطمه (س) شود بیرون درب می ایستاد و اجازه میگرفت.
یک روز جابر بن عبدالله با او بود پس از آن که برای خود اجازه گرفت برای جابر نیز اجازه گرفت.
از جابربن عبدالله انصاری روایت شده که گفت رسول خدا (ص) خارج شد در حالی که اراده کرده بود نزد فاطمه (س) برود و من هم با او بودم پس چون به در خانه رسیدیم دستش را به در گذاشته و در زد و گفت «السَّلَامُ عَلَيْكُم»،
فاطمه گفت و «عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا رَسُولَ اللَّه». رسول خدا فرمود: داخل شوم؟ زهرا فرمود: ای رسول خدا داخل شو،
فرمود: با کسی که همراه من است؟ فاطمه فرمود: مقنعه به سر ندارم. «لَيْسَ عَلَيَّ قِنَاعٌ».
رسول خدا (ص) فرمود: گوشۀ ملحفه خود را بگیر و سر خود را به آن بپوشان، زهرا انجام داده و رسول خدا فرمود: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ»،
زهرا گفت: «وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا رَسُولَ اللَّه»، پیامبر فرمود داخل شوم گفت بله ای رسول خدا پیامبر فرمود من و کسی که با من است، گفت و کسی که با تو است". (الكافي، ج5، ص 528 ).
● بنابر این روایات نباید بدون اذن وارد خانه دیگران شد. حتی در بعضی روایات بیان شده که شوهر وقتی وارد خانه میشود بدون خبر وارد نشود بلکه طوری وارد شود که همسر او از او مطلع شود (درب بزند، سرفه کند، کفشش را به زمین بکشد) تا همسرش را طوری نبیند که برای او ناخوش باشد.
.....................................
💥 ﷽《يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّىٰ تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلَىٰ أَهْلِهَا ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ》. (نور، ۲۷)
● ای کسانی که ایمان آوردهاید! در خانههایی غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید؛ این برای شما بهتر است؛ شاید متذکّر شوید!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 محمد معتمدی برای سردار سلیمانی خواند
🔸نماهنگ «بوسه تو» ویژه چهارمین سالگرد شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی با صدای محمد معتمدی منتشر شد.
سلام و درود؛
" معرفی یک کتاب ویژه "
کتاب : ۱۹۸۴
گروه : سیاسی
نویسنده : جورج اورول
مترجم : صدیقه عیوضی
کتاب در باره تحولات جهان بعد از جنگ جهانی اول از زاویه دید یک جوان سیاسی که سه قطب متضاد سیاسی :
۱- آمریکا و انگلیس و بخشی از اروپا ؛
۲-شوروی و اقمارش تا نیمی از نیمکره غربی ؛
۳-آسیای شرق و چین ؛
را در یک راهبرد جمعی و در عین حال مجزا برای گریز از درگیر شدن در یک جنگ جهانی دیگر تحلیل و با بیان یک رمان ؛ محصول جنگ را نه تنها نابودی افراد که نابودی محصول و داشته ها میداند که در نهایت آنکه قوی تر باشد مالک و قدرت برتر و دارنده برند و لیسانس هر تولید و محصولی ((چه سیاسی یا فرهنگی یا اقتصادی و نظامی و اطلاعاتی)) خواهد بود.
برداشت بنده از این کتاب تبیین یک زندگی حیوانی و پوچ فقط برای برتر ماندن و قویتر بودن از دیگران.
چیزی که در نهایت در قرن ۲۱ با فروپاشی کمونیستها و شوروی و درگیر و معطل شدن چین و آسیای شرق به مسائل اقتصادی در نهایت پیروز میدان و دست برتر را فقط قطب لیبرالیسم میداند.
اگرچه با ظهور انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت و پایداری اسلامی؛ عملا" این نظریه هم باطل و امروز جهان با یک مکتب و تفکر جدید مبنی بر خودباوری و انسانیت در کنار توسعه وتعالی مواجهه شده است.
توصیه میکنم همگان این کتاب رمان را تهیه و مطالعه و به دیگران نیز معرفی کنند
#کتاب
🍀🌸🌻💐🌻🌸🍀
🌸🌿🌺🌿🌼
سلام
ساعت ۸ و قرار عاشقی
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم😍✋
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
(( پدر ))
همیشه قبلا میگفتم اونی که پدر نداره یعنی چی
وقتی بچه بودم با پدرم حرف میزدم میخندیدم
شاد بودم
نمیدونستم غم چیه
پول چیه
کار چیه
تنها دغدغه ام این بود صبح برم تو کوچه بازی کنم
شب خسته از بازی کردن بدون هیچ ناراحتی برم بخوابم انگار که دنیا مال خودم بود
غافل از اینکه پدرم داره کار میکنه فقط خانواده
شاد باشه
از خوشی خودش میزنه
از شکم خودش میزنه
از تفریح خودش
روز به روز که موهای پدرم تک به تک سفید میشد
منم کم کم روز به روز بزرگتر میشدم
یه شب قبل خواب امد با دستش صورتم لمس کرد
دستاش پینه بسته بود اون لحظه بدم آمد
گفتم بابا این چه دستایی که داری
خندید گفت آروم بخواب
بخواب عزیز دل بابا بوسم کرد و رفت
خسته بود.رفت بخوابه
پدر فقط کار میکرد
بدون اینکه بگه خسته شدم
بدون اینکه حرفی بزنه
تلخی کنه
اخم کنه
هیچ وقت ندیدم ناراحت باشه
در صورتی که هروز شکسته تر میشد ولی چیزی نمیگفت
یه روز نشسته بودیم داشتیم غذا میخوردیم گفتم بابا چرا دستات اینجوریه
صورتت چرا خط داره
خندید و با صدای مهربونش گفت غذات بخور عزیزم غذا بخور تا زود بزرگ بشی
گفتم بزرگ بشم یعنی چی
گفت بعد واست تعریف میکنم
نگفت ؟؟؟
نمیدونستم چی میگفت اون فقط تلاش میکرد تا من خوشحال باشم
نمیدونستم چین چروک صورتش مال زحمت زیاده
خط رو پیشونیش نشونه پیر شدنش بود
حالا میفهمم چرا از بزرگ شدنم نگفت
پدر یه ستون بود واسه خانواده
پدر تنها قهرمانی بود که هیچ وقت روی سکوی قهرمانی نرفت
خودش سکو شد واسه خانواده واسه بچهاش تا قهرمانی اونارو ببینه
تکیه گاه شد تا بهش تکیه کنن
ولی خودش داشت فرو میریخت اما دم نمیزد
پدر یعنی کوه غم
پدر یعنی ستون خانواده..
حالا که نیستی بدجور دلتنگتم بابا
من دردمو به کی بگم
کاش بیشتر میشد کنارت باشم
دلتنگتم
دلتنگ همون خندهات همون حرفای شیرینت
ای کاش پدر باشه تلخی کنه
پدر باشه فلج باشه
آره فقط پدر باشه
لعنت به این روزگار که اون روزا چقدر واسه من زود گذشت.
کوتاهیِ زمان را وقتی فهمیدم که در کنارت بودم و طولانی بودن اون روزا رو وقتی فهمیدم که در انتظارت بودم.
حالا که دلتنگتم زمان ایستاده....
الان که نیستی فقط به عکست نگاه میکنم
حالا میفهمم اونایی که پدر ندارن چی میگفتن
از وقتی که رفتی دنیای من خیلی کوچیک شده
همون دنیایی که با وجودت بزرگترین دنیام بود ...
دلتنگ همون دستای پینه بسته شدم همون دستایی که کار کردن تا من بزرگ بشم
یادمه بچه که بودم هرشب یه آرزو میکردم
مثلا آرزو میکردم بابام واسم اسباب بازی بخره
میگفت : میخرم به شرطی اینکه بخوابی
یا آرزو میکردم برم بزرگترین شهربازی دنیا
میگفت : میبرمت به شرط اینکه بخوابی
یه شب از پدرم سوال کردم :
اگه بزرگ بشم به آرزوهام میرسم
گفت : میرسی به شرط اینکه بخوابی
هرشب با خوشحالی میخوابیدم
ایقدر خوابیدم که نفهمیدم چجوری بزرگ شدم
و آرزوهام کوچیک تر شد
دیشب خوابشو دیدم
گفتم : خودتو میخوام
گفت : من همیشه هستم کنارتم آروم بخواب
به نام خدا و به نام تو.
به نام تو که از همه به خدا شبیه تری..
به نام تو که در هر خط پیشونیت، هزاران روز صبر و شکیبایی حک شده.
به نام تو که در هر موی سپید و زمستونیت، صد بهار به پایم ریختی، تا جوانه بزنم، شکوفه کنم، و سبز بشم. بعد از خدا تنها کسی که همیشه تکیه گام بود، تویی. به نام تو (( پدر ))
قدر پدر مادرا رو بدونیم نعمتهایی هستن که دیگه وقت تکرار نمیشن
تقدیم به روح تمام پدران آسمانی🤲
🌸🌻 داستان شب 🌻🌸
سلام و ارادت؛
شبتون بخیر و شادی؛
الهی شاد و بانشاط باشید و زیر سایه و دعای والدین بویژه مادر؛
الهی آمین
.................................
داستان امشب را تقدیم میکنم.
۱۴۰۲/۱۰/۱۱
داستانهای این هفته را به پاس روز مادر ؛ از موضوعات مرتبط با مادر ؛ ارسال میکنم.
💐 (( ارزش یک نگاه مادر ؛ چقدر هست؟ ))💐
در تاریخ نقل شده اسکندر مقدوني در سي و سه سالگي در گذشت .
روزي که او اين جهان را ترک ميکرد ؛ مي خواست يک روز ديگر هم زنده بماند- فقط يک روز ديگر- تا بتواند مادرش را ببيندآن هم به مسافت 24 ساعت فاصله اي بود که بايد طي مي کرد تا به پايتختش برسد...!!!
اسکندر از راه هند به يونان بر مي گشت و به مادرش قول داده بود وقتي که تمام دنيا را به تصرف خود درآورد باز خواهد گشت و تمام دنيا را يکپارچـه به او هديه خواهد کرد...!!!
بنابراين اسکندر از پزشکا نش خواست تا نصف دنیا را بدهد تا 24 ساعت مهلت براي او فراهم کنند و مرگش را به تعويق اندازندتا پیش مادرش برسد... !!!
پزشکان پاسخ دادند که کاري از دستشان بر نمي آيد و گفتند که او بيش از چـند دقيقه قادر به ادامهء زندگي نخواهد بود...!!!
اسکندر گفت:"من حاضرم نيمي دیگر از تمام پادشاهي خود را از دنيا را در ازاي فقط 24 ساعت بدهم" یعنی کل پادشاهی دنیا را....!!!
آنها گفتند:"اگر همهء دنيا را هم که از آن شماست ؛ بدهيد ما نمي توانيم کاري براي نجاتتان صورت بدهيم و امري غير ممکن است" ...!!!
آن لحظه بود که اسکندر بيهوده بودن تمامي کوششهايش را عميقا" درک کرد با تمام داراييش که کل دنيا بود نتوانست حتي 24 ساعت را بخرد...!!!
سي و سه سال از عمرش را به هدر داده بود براي تصاحب چـيزي که با آن حتي قادر به خريدن 24 ساعت هم نبود...!!!
قصدم از این داستان اینه که تمام دنیا به یک نگاه مادر و افتادن روی پاهایش و استشمام عطر مادرانه اش نمی ارزد...!!!
...................................
بله عزیزانم ؛
تمام دنیا به یک نگاه مادر نمی ارزد.
قدر مادرانتون بدونید که به اندازه تمام دنیا ارزش دارند.
یاد مادران خوب آسمانی هم بخیر و جاودانه باد. روحشان شاد و قرین رحمت و دعایشان بدرقه و ارزانی وجود فرزندانشان.
شبتون خوش و آرام
مراقب خودتون و عزیزانتون بویژه دل مادرانتون باشید.
🌼🌺🌸❤️🌸🌺🌼
🍃🌸🌻💐🌻🌸🍃
سلام و شبتون بخیر؛
خسته نباشیدخدا قوت.....🙏
ممنون که امروز هم کنار ما بودید💐
تا فردا و روزی پراز نشاط و تعالی؛ شما را بخدا میسپاریم.
حلال کنید و ببخشید🙏💐
سلامت و باتندرست باشید.
🍃🌺🌻💐🌻🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلامعلیكَ یا ابا عَبداللهِ وَ علی الاَرواح الَّتی حَلت بفنآئِكَ علیكَ مِنی سلامُ الله ابداً ما بَقیتُ وَ بقیَ اللیلُ وَ النهارَوَ لاجعلهُ اللهُ اخرَ العهدِمنی لزیارتكم
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
"يا صاحبَ الزَّمانِ اَغِثْنِيْ،
یا صاحِبَ الزَّمانِ أدْرِکْنی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
گروه با امام حسین علیه السلام،.
🏙 اذان صبح 🏙
به افق تهران (استان تهران)
سه شنبه 1402/10/12 ————————————
اوقات شرعی امروز هدیه
🏙 اذان صبح 05/44
🌅 طلوع آفتاب 07/14
☀️ اذان ظهر 12/08
🌄 غروب افتاب 17/02
🌃 اذان مغرب 17/22
🌘 نیمه شب 23/23
————————————
⚙️ تنظیمات 💡راهنما۷
آیت الله جوادی آملی:
«جريان شب زنده داری در حقيقت آموزش و پرورش روز است، برای اينكه وقتی ما شب برخاستيم، حداقل چهل نفر را دعا كرديم، در روز هم حداقل به فكر حلّ مشكلات چهل نفر هستيم، اگر كسی شب برخيزد و از خدای سبحان حل مشكلات چهل نفر را طلب کند يقيناً روز به فكر آن چهل نفر هم هست»
🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من به مهربانی خدا ایمان دارم چرا که او گفته است که نسبت به بندگان خود از مادر مهربانتر است
مطمئن هستم پروردگارمتعال من را دوست دارد
من عاشق خدای بزرگ و مهربان هستم
خدای من که خود دارای عظمت است، در وجود من نیز بزرگی و عظمت قرار داده است
خدای مهربان به واسطهٔ علاقهاش به من، در همهٔ امور زندگی مرا یاری میرساند
هدفهای بزرگ خود را با کمک خدای متعال به واقعیت تبدیل میکنم
به یاری خدای مهربانم من هر روز سلامتتر و تندرستتر میشوم
خدای بزرگ دنیا را قشنگتر و زیباتر میکنداز خدا سپاسگزارم که هر روز خوشبختتر میشوم.
╔═🍃🌷🍃═══╗
@haj_ghasem1_20
╚═══🍃🌷🍃═╝
🪴🪴🪴🪴🪴🪴