🍃🌸 داستان شب 🌸🍃
سلام علیکم...؛
شبتون بخیر و شادی؛
وجود شریفتون مصون و محفوظ از هر رنج و تعب....؛
دلتون شاد و لبتون خندون...؛
الهی آمین
..................................
داستان امشب را تقدیم میکنم.
۱۴۰۲/۱۲/۲۵
"حکایت دزد با شرافت"
میرزا ادیب شاعر ونویسنده پارسی گوی پاکستانی (1999) در یکی از کتابهایش چنین داستانی را آورده است :👇
در دهه 60 میلادی جهت یافتن شغلی مناسب راهی دهلی شدم.
در خیابان از اتوبوس پیاده شدم دستم را که در جیبم فرو بردم آه از نهادم برخواست ...!!!
دزد همه ۹ روپیه پولی که در جیب داشتم را با نامه ای که برای مادرم نوشته و میخواستم آن روز پست کنم ؛ به سرقت برده بود....!!!
در نامه نوشته بودم مادر مهربانم من کارم را از دست داده ام و این ماه نمی توانم مبلغ 50 روپیه ای که هر ماه جهت هزینه زندگی برایت می فرستام ؛ ارسال کنم...!!!
چند روزی بود که نامه را در جیب داشتم ؛ اما هزینه پست آنرا نداشتم و اکنون دزد آنرا بهمراه مختصر پولم با خود برده بود...!!!
البته ۹ روپیه ؛ پول زیادی نبود ولی برای کسی که شغل و درآمدی نداشت ارزش نه هزار روپیه را داشت ...!!!
روزها گذشتند و من بیکار و زندگی به سختی میگذشت و کم کم موعد اجاره خانه هم داشت می رسید...!!!
روزی نامه ای از مادرم دریافت کردم ، از باز کردن پاکت نامه هراس داشتم ، می ترسیدم مادرم مرا به خاطر بی کفایتی در تأمین هزینه زندگیش ؛ توبیخ کرده باشد
به هر حال نامه را باز کردم و شگفت زده شدم...!!!
مادرم نوشته بود ؛ پسرم ممنونم که مرا از یاد نبرده ای. حواله 50 روپیه ای تو را دریافت کردم چقدر انسان بزرگی هستی، با اینکه کارت را از دست دادی ولی بازهم برایم پول فرستادی از خود گذشتگی تو شگفت انگیز است و کلی برایم دعای خیر کرده بود ...!!!
هاج و واج مانده بودم که خدایا چه کسی این پول را برای مادر من حواله کرده بود ...!!!؟؟؟
از این داستان چندروزی گذشت و برای ابهام خودم جوابی نیافتم تا اینکه باز هم نامه ای دریافت کردم
در نامه نوشته بود :
سلام دوست خوبم. میدونم از من دلخوری. من دزد پولها و نامه مادرت هستم. من آدرس خانه ات را از پشت پاکت نامه مادرت گرفتم
41 روپیه را بر روی ۹ روپیه ات نهادم و به آدرسی که بر پشت نامه بود برای مادرت حواله کردم ...!!!
من بعد از اینکه پولهایت را به سرقت بردم ؛ نامه ات را باز کردم مادرت را با مادر خودم مقایسه کردم دیدم فرقی بین مادر تو و مادرخودم نیست . با خود گفتم چرا باید گناه گرسنگی مادر تو را بر دوش بکشم به همین خاطر مبلغ مورد نیاز مادرت را کامل کردم و برایش فرستادم ...!!!
من کسی هستم که جیب تو را زدم و در شهر غریب مستاصل و آواره رهایت کردم. مرا ببخش...!!!
.................................
بله عزیزانم؛
گاهی وقتها شرافت دزدان بیشتر از کسانیست که مدعی انسانیتند...!!!
کسانی که مردم را گرسنه می یابند و رنجور می بینند اما باز هم به فکر بدبخت کردن آنها هستند...!!!
عزیزانم ؛ این روزها برای برخی از همشهریهای ما زندگی سخت تر شده و به نهایت رنج و اعصار رسیده اند. خدا را شکر برای من و شما قدری عافیت و تحمل بیشتر است...
نمی گویم آنها در حق و مال شما سهم دارند ؛ اما میگویم شما از سهم خودتان؛ اندکی به آنها مرحمت و لطف کنید....
قطعا" خداوند همه نیت و عمل و واکنش ما را دیده و جبران میکند....
شبتون آرام و برقرار...
مراقب خودتون و عزیزانتون باشید.
🍃🌸💐🌻💐🌸🍃