⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘امام حسن عسکری علیه السلام : بهترين برادران تو كسي است كه خطايت را ناديده گيرد و احسانت را يادآور شود."ولادت حضرت امام حسن عسکری برشما عضوگرامی💚 کانال مبارک باد"💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
سعيدي شيخ تهرانی قم:
✨﷽✨
✍فقیــر کیـست؟
✅پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از اصحاب
خود پرسید: فقیر کیست؟
🌹اصحاب پاسخ دادند: فقیر کسی است که پول
نداشته و دستش از مال دنیا تهی باشد.
👈حضرت فرمودند :آنکه شما می گویید فقیر واقعی نیست، فقیر واقعی کسی است که روز قیامت وارد محشر شود در حالی که حق مردم در گردن اوست، بدین گونه که یکی را فحش و ناسزا گفته، مال کسی را خورده، خون دیگری را ریخته، چهارمی را زده، اگر اعمال نیکو و کار خیری داشته در مقابل حقوق مردم از او می گیرند و به صاحبان حق می دهند، و چنانچه کارهای نیکویش کفایت نکند، از گناهان صاحبان حق برداشته و بر او بار می کنند، و روانه آتش دوزخ می نمایند، فقیر و بینوای واقعی چنین کس است.
📚:بحارالانوار ج ۷۲، ص۶
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
معشوق چون نقاب ز رخ در نمیکشد
هر کس حکایتی به تصور چرا کنند
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست
آن به که کار خود به عنایت رها کنند
بی معرفت مباش که در من یزید عشق
اهل نظر معامله با آشنا کنند
حالی درون پرده بسی فتنه میرود
تا آن زمان که پرده برافتد چهها کنند
گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار
صاحب دلان حکایت دل خوش ادا کنند
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
پیراهنی که آید از او بوی یوسفم
ترسم برادران غیورش قبا کنند
بگذر به کوی میکده تا زمره حضور
اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند
پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان
خیر نهان برای رضای خدا کنند
حافظ دوام وصل میسر نمیشود
شاهان کم التفات به حال گدا کنند
حافظ
#حضرت_معصومه_س
عمریست که سرنوشتِ ما دستِ شماست
پاکیزگیِ سرشتِ ما دستِ شماست
"یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنه"
ای بانوی قم! بهشتِ ما دستِ شماست
💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢
این روزها
همه به انتظار یلدا نشسته اند..
برنامه ریزی میکنند و خودشان را آماده میکنند و حسابی تدارک میبینند و حساب و کتاب میکنند برای خرج شب یلدا و......
ازخودم میپرسم🤔🤔
آیا تو از یلدا عزیز تر نیستی که اینگونه مشتاقت نیستیم؟!؟! اینگونه در انتظارت نیستیم
وتدارک برای ظهورت نمیبینیم!!😔
کاش میدانستیم سرگرم شدن به بازی ها و سرگرمی های دنیا ما را لحظه به لحظه از تو دور تر میکند....
مهدی جان برایمان دعا کن،،،آقابه بی وفایی و بی معرفتی ما نگاه نکن،،،به خودت نگاه کن،به محبتت،به دستت که برای ما رو به سوی آسمان دراز میشود نگاه کن
به چشمانت که با دیدن گناهان ما پر آب میشود نگاه کن
برایمان دعا کن آقا
برایمان دعا کن تا حقیقت را ببینیم و بفهمیم تنها راه رسیدن به آرامش بودن در کنار تو است و همراه شدن با تو برای رسیدن به خدا
مهدی جان آقای خوبم ما را ببخش😔
من از امشب تا شب یلدا میشمارم گناهانی را که به خاطر لبخند زیبای تو کنار خواهم گذاشت !!!!
و شب یلدا که طولانی تر هست نسبت به بقیه شب های سال بیشتر برای ظهورت دعا میکنم🌹
اللهم عجل لولیک الفرج
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
زندگی نامه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مكرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نیز هست . لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از یك مادر هستند.
ولادت آن حضرت در روز اول ذیقعده سال ١٧٣ هجرى قمرى در مدینه منوره واقع شده است. دیرى نپایید كه در همان سنین كودكى مواجه با مصیبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (ع) قرارگرفت.
در سال ٢٠٠ هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این كه كسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند.
یك سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حركت كرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. این جا بود كه آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب(س) پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبیت (ع) را با حكومت حیله گر بنى عباس اظهار مى كرد. بدین جهت تا كاروان حضرت به شهر ساوه رسید عده اى از مخالفان اهلبیت كه از پشتیبانى مأموران حكومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان كاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت(س) معصومه را نیز مسموم كردند.
به هر حال ، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س)بیمار شدند و چون دیگر امكان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسید: از این شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم كه مى فرمود: شهر قم مركز شیعیان ما است. بزرگان شهر قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند; و در حالى كه «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى كشید و عده فراوانى از مردم پیاده و سواره گرداگرد كجاوه حضرت در حركت بودند، حدوداً در روز ٢٣ ربیع الاول سال ٢٠١ هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى كه امروز «میدان میر» نامیده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.
آن بزرگوار به مدت ١٧ روز در این شهر زندگى كرد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود.
محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» هم اكنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است.
سرانجام در روز دهم ربیع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال ٢٠١ هجرى پیش از آن كه دیدگان مباركش به دیدار برادر روشن شود، در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فروبست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند .مردم قم با تجلیل فراوان پیكر پاكش را به سوى محل فعلى كه در آن روز بیرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشییع نمودند. همین كه قبر مهیا شد دراین كه چه كسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشكل شدند، كه ناگاه دو تن سواره كه نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پیدا شدند و به سرعت نزدیك آمدند و پس از خواندن نماز یكى از آن دو وارد قبر شد و دیگرى جسد پاك و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاك نهان سازد.
آن دو نفر پس از پایان مراسم بدون آن كه با كسى سخن بگویند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند.
به نظر مى رسد كه آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشند كه پیكر معصومه باید به دست معصوم تجهیز و تدفین شود. چنان كه پیكر مقدس حضرت زهرا(س) را امیرمؤمنان (ع) غسل داده و كفن و دفن نموده و حضرت مریم (س) را حضرت عیسى (ع) شخصاً غسل داده است.
پس از دفن حضرت معصومه(س) موسى بن خزرج سایبانى از بوریا بر فراز قبر شریفش قرار داد تا این كه حضرت زینب فرزند امام جواد(ع) به سال ٢٥٦ هجرى قمرى اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه بزرگوارش بنا كرد و بدین سان تربت پاك آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبیت (ع). و دارالشفای دلسوختگان عاشق ولایت وامامت شد.
🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌸🌸🌸🌸
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
نماز پشت به قبله با لباس نجس!
خاطره ای از #سردارشهیدحسین_همدانیان
به حبیب گفتم:
وضع خط خوب نیست، گردانو ببر جلو.
آهسته گفت:
بچه ها به خاطر خوردن کنسرو فاسد همه مسموم شدن . . . !
امکان برگردوندنِ اونها به عقب نبود و بچه ها با همون حال خراب، شش روز در حال دفاع بودن…..!
حبیب گفت:
اگه می تونی یکی از بچه های مجروحو ببر.
گفتم:
صبر کن با بقیه بفرستشون عقب.
حبیب اصرار کرد؛ سابقه نداشت تا اون روز، حبیب با من بحث کنه.
گفتم:
باشه.
دیدم با احترام زیاد، نوجوونی رو صدا زد؛ ترکشی به سینش اصابت کرده بود.
جای زخمو، با دست فشار می داد.
سوار شد.
تا حرکت کردم، صدای اذان از رادیوی ماشین بلند شد.
تصمیم گرفتم کمی با این نوجوون، حرف بزنم.
گفتم:
برادر!
اسمت چیه؟
جواب نداد؛ نگاش کردم دیدم رنگ به رو نداشت.
زیر لب چیزهای می گه.
فکر کردم لابد اولین باره جبهه اومده و زخمی شده؛ کُپ کرده.
برا همین دیگه سوال نکردم؛ مدتی بعد، مودب و شمرده، خودشو کامل
معرفی کرد.
گفتم:
چرا دفعه اول، چیزی نگفتی!؟
گفت:
نماز می خوندم.
نگاش کردم؛ از زخمش خون می زد بیرون…!
گفتم:
ما که رو به قبله نیستیم!
تازه پسرجون!
بدنت پاک نیست، لباست هم که نجسه!
گفت:
حالا همین نمازو می خونیم تا بعد ببینیم چی می شه و ساکت شد.
گفتم:
نماز عصر رو هم خوندی؟
گفت:
بله.
گفتم:
خُب صبر می کردی زخمتو ببندن، بعد لباستو عوض می کردی، اون وقت نماز می خوندی!
گفت:
معلوم نیست چقدر دیگه تو این دنیا باشم!
فعلاً همین نمازو خوندم؛ رد و قبولش با خدا !
گفتم:
بابا جون!
تو چیزیت نیست؛ یه جراحت مختصره!
زود بر می گردی پیش دوستات...
با خودم فکر کردم یه الف بچه، احکام نمازو هم شاید درست بلد نیست و الاّ با بدن خونی و نجس، تو ماشین که معلوم نیست قبله کدوم طرفه، نماز نمی خونه!
درِ اورژانس پیادش کردم و گفتم باز همدیگرو ببینیم بچه محل!
گفت:
تا خدا چی بخواد!
با برانکارد اومدن ببرنش؛ گفتم:
خودش می تونه بیاد، زیاد زخمش جدی نیست، فقط سریع بهش برسید…
بیست دقیقه ای اونجا بودم، بعد خواستم برم، رفتم اورژانس پرسیدم حال مجروحِ نوجوون چطوره؟
گفتند:
شهید شد؛ با آرامش خاصی چشاشو روی هم گذاشت و رفت…..
تموم وجودم لرزید.
بعدها نواری از شهید آیت الله دستغیب شنیدم که پاییز ۶۰ در تجلیل از رزمندگان فرموده:
آهای بسیجی!
خوب گوش کن چه می گم.
من می خوام به تو پبشنهاد یه معامله ای بدم که در این معامله سرِت کلاه بره!
منِ دستغیب، حاضرم یه جا ثواب هفتاد سال، نمازهای واجب و نوافل و روزه ها و تهجّدها و شب زنده داری هامو بدهم به تو و در عوض، ثواب اون دو رکعت نمازیو که تو، در میدون جنگ، بدون وضو، پشت به قبله، با لباس خونی و بدن نجس،
خونده ای، از تو بگیرم!
آیا تو حاضر به چنین معامله ای هستی ؟!