- اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
باسلام وادب خدمت باسعادت عزیزان وتوفیق درک ومعرفت مفاهیم عالیه زیارت اربعین حسینی ورسیدن به روح باعظمت این زیارت
روز چهارشنبه وفراررسیدن اربعین حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه ویاران باوفایش وتوفیق عاقبت بخیری شمابزرگواران صاحبدل
یاحی یاقیوم
نگاهی به حقیقت وفلسفه زیارت اربعین ؟
زیارت موضوعی فطری
زیارت برای بشر، موضوعی فطری و درونی است که به طور طبیعی در زندگی وی ظهور و بروز می یابد. انسان با زیارت، دیداری مشتاقانه و آمیخته با احترام نسبت به پیشوایان دینی و رجال خدمتگزار سیاسی و اجتماعی، انجام داده و زیارت را نوعی بزرگداشت آنان میداند.
بزرگداشت شخصیت هاومعاریف دینی
احترام و بزرگداشت شخصیت هاومعاریف دینی و بزرگ مرتبه همیشه یکی از سنت های جوامع گوناگون دینی بوده است؛ زیرا زنده نگه داشتن یاد و نام این شخصیتها در حقیقت، زنده نگه داشتن ارزشهایی است که برای تحقق آنها زحمتهای فراوانی کشیده شده است. هر ملت و امتی به مقدسات و شخصیت هایی که در این راه قربانی شدهاند افتخار میکند و این امری عاقلانه و مطابق با فطرت قلب سلیم است.
اسلام و سیرههای موافق فطرت و عقلانیت
دین مبین اسلام نیز هیچ گاه مخالف چنین سیرهای نبوده است، بلکه در واقع این روش اسلام است که با سنتها و سیرههای موافق فطرت و عقلانیت، مخالفت نمیکند. مسلمانان همواره در طول تاریخ اسلام، به زنده نگه داشتن یاد و خاطره شخصیت های دینی شان و مقدسات خود اصرار داشتند؛ گاهی با نوشتن و جمع آوری سیره ایشان، گاهی با زنده نگه داشتن موالید و وفات ایشان و گاه با تبدیل محل زندگی آن افراد به موزه و گاهی با ساخت و ترمیم مرقد و ساختن بنا بر روی آن و سفر برای زیارت آنها.
زیارت دراندیشه پیامبر اکرم ص
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در مورد زیارت قبر ایشان میفرمایند: «من زارنی بعد موتی کان کمن زارنی فی حیاتی؛
هر کس پس از مرگم مرا زیارت کند، مانند این است که مرا در حال حیات زیارت کرده است.» سیوطی روایتی را از انس بن مالک و بریده نقل میکند و در بحث شأن نزول این آیه
: «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ
(و آن مشکات) در خانههایی (قرار دارد مانند معابد و مساجد و منازل انبیاء و اولیاء) که خدا رخصت داده که آنجا رفعت یابد و در آنها ذکر او شود و صبح و شام تسبیح و تنزیه ذات پاک او کنند» میگوید: وقتی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) این آیه را تلاوت فرمود، مردی برخاست و گفت: آنها کدام خانهها هستند؟ حضرت فرمود: «خانههای انبیاء است.» پس خلیفه اول (ابوبکر) برخاست و در حالی که به خانه علی و فاطمه (علیهماالسلام) اشاره میکرد گفت: ای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) آیا این خانه از جمله آنهاست؟ پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: « بلکه این خانه از برترین آنهاست.»
اهمیت زیارت اربعین امام حسین علیه السلام
اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانههای ایمان است، بلکه طبق این روایت در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. برپایهٴ این روایت، همان گونه که نماز ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثهٴ کربلا نیز ستون ولایت است
بازدارندگی زیارت اربعین از جزوع، هلوع و منوع بودن
زیارت اربعین نیز انسان را از جزوع، هلوع و منوع بودن باز میدارد و گفته شد که هدف اساسی سالار شهیدان نیز تعلیم و تزکیهٴ مردم بوده است و در این راه، هم از طریق بیان و بنان اقدام کرد و هم از راه بذل خون جگر که جمع میان این راهها از ویژگیهای ممتاز آن حضرت (علیه السلام) است
سوره نساء ،آيه ۶۳
سنن الدر قطنی، ج۲، کتاب الحج، ص۲۷۸، ح۱۹۴٫
الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، تفسیر سوره نور، ج۶، ص۲۰۳٫
التماس دعا دارم
امام حسین(ع) برای «اصلاح جامعه» و «جهل زدایی» قیام کردند/ امروز «خود تحقیری» از مصادیق «جهالت و گمراهی» است/ اگر مراسم اربعین مردم محور باشد، باشکوه تر خواهد بود/ حضور زائران اربعین در کربلا نشانه «رشد و عقلانیت» در مسیر امام شناسی است؛ رضوی همدانی در گفت وگو با شفقنا | خبرگزاری بین المللی شفقنا
https://fa.shafaqna.com/news/1643908/%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%ad%d8%b3%db%8c%d9%86%d8%b9-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b5%d9%84%d8%a7%d8%ad-%d8%ac%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%87-%d9%88-%d8%ac%d9%87%d9%84-%d8%b2/?amp=1
*اللهم صل علی محمدوال محمد وعجل فرجهم
باسلام وادب خدمت باسعادت عزیزان وتوفیق رسیدن به مرتبه بیداری دل ودوری ازغفلت
روز پنج شنبه شما بزرگواران صاحب دل همراه با سلامتی وطول عمرباعزت وبرکت ومغفرت
*لااله الاالله الملک الحق المبین*
*غفلت، خطرناکترین آفت برای انسان است*
*غفلت ازیادخدا*
قرآن کریم میفرماید:
اگر کسی از یاد_خدا غافل بشه، از خودش غافل شده، و خودش رو فراموش میکنه:
*لاٰ تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللّٰهَ، فَأَنْسٰاهُمْ أَنْفُسَهُمْ*
همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند،
و خدا نیز آنها را به
«خود فراموشی» گرفتار کرد.
عجب آیهی زیبا و پر مغزی
همه چیز رو در چند کلمه گفته.
*خودفراموشی*
کسی که خدا رو فراموش کنه، خودیّتِ خودش رو فراموش کرده؛
چون طبق آیاتِ قرآن، فطرت و سرشتِ انسان، از خداست.
در واقع خدا و انسان از یک "فطرت" هستند:
*فِطرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها*
این فطرت و سرشتِ الهی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده است.
*راه خداشناسی*
حدیث معروفِ
*«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ، فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»*
هم، همین مطلب رو تایید میکنه.
هر کس خود را بشناسد، خدای خود را شناخته است.
پس انسان نمیتونه از منشاءِ خودش جدا باشه.
یاد_خدا، با یاد خودِ انسان، به هم گره خورده.
اگر کسی خدائی رو که از رگ گردن به او نزدیکتره، فراموش کنه،
در واقع خودیّتِ خودش رو فراموش کرده.
پس انسان در اثرِ فراموش کردنِ خدا، به عذابِ «خود فراموشی» گرفتار میشه.
یعنی این کرامتی رو که خودش داره،
فراموش میکنه؛
و یادش میره که چه موجود با ارزشی هست.
در نتیجه،
به گناه و انحراف کشیده میشه.
*لذتهای فناپذیر وناپایدار*
امیرالمومنین
در نهج البلاغه میفرماید:
*إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا، مَا لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَی وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَی* .
همانا این دنیای آلودهی شما،
نزد من از برگ جویده شده در دهانِ یک ملخ، پستتر است.
علی را با نعمتهای فناپذیر و لذّتهای ناپایدارِ دنیا چه کار
انگار امیرالمومنین، خودش به عنوانِ یک موجودِ گرامی، داره از خودش حیا میکنه.
با خودش میگه:
من تن بِدَم به این خفتهای دنیای زودگذر
این همون ندای فطرت است.
حتّی در روایات داریم که:
*ایّاکُمْ وَ التَّعَریّ* .
یعنی همینجوری لخت نگردید تو خونه.
حتّی اگر کسی نیست،
و تنها هستید.
حتّی اگر کسی هم نمیبینه،
آدم باید از خودش خجالت بکشه و حیا بکنه.
شیخ صدوق در کتاب أمالی حدیث نقل میکند:
*نَهَی رَسُولُ اللهِ (ص) عَنِ التَّعَرِّی بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ* .
پیغمبر از برهنه گشتن، حتّی در خلوت هم نهی کردند.
یعنی تا این حدّ،
از ما خواستند که خودمون از خودمون حیا کنیم و خجالت بکشیم.
*گوهر فطری درانسان*
این همون گوهر فطری است،
که انسان رو نگه میداره،
و اجازه نمیده که گناه کنه:
طرف با خودش میگه:
حیفِ من نیست که فلان گناه رو انجام بدم؟!
حیفِ من نیست با نامحرم رفیق بشم؟!
حیفِ من نیست پای فلان سایت و فلان فیلم بشینم؟!
حیفِ من نیست دروغ بگم و مال حروم بخورم؟!
حیفِ من نیست...
حالا اگر کسی خدا رو فراموش کنه،
دیگه این حرفها رو به خودش نمیزنه.
چون خودش و کرامتِ خودش رو فراموش میکنه.
در نتیجه،
به هر گناهی کشیده میشه.
سوره روم آیه ۳۰
سوره حشر آیه ۱۹
*التماس دعا دارم*
https://eitaa.com/haj_razavi
کانال استاد سید جلال رضوی همدانی
*اللهم صل علی محمدوال محمد وعجل فرجهم
باسلام وادب خدمت باسعادت عزیزان وتوفیق رسیدن به مرتبه بیداری دل ودوری ازغفلت
روز پنج شنبه شما بزرگواران صاحب دل همراه با سلامتی وطول عمرباعزت وبرکت ومغفرت
*لااله الاالله الملک الحق المبین*
*غفلت، خطرناکترین آفت برای انسان است*
*غفلت ازیادخدا*
قرآن کریم میفرماید:
اگر کسی از یاد_خدا غافل بشه، از خودش غافل شده، و خودش رو فراموش میکنه:
*لاٰ تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللّٰهَ، فَأَنْسٰاهُمْ أَنْفُسَهُمْ*
همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند،
و خدا نیز آنها را به
«خود فراموشی» گرفتار کرد.
عجب آیهی زیبا و پر مغزی
همه چیز رو در چند کلمه گفته.
*خودفراموشی*
کسی که خدا رو فراموش کنه، خودیّتِ خودش رو فراموش کرده؛
چون طبق آیاتِ قرآن، فطرت و سرشتِ انسان، از خداست.
در واقع خدا و انسان از یک "فطرت" هستند:
*فِطرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها*
این فطرت و سرشتِ الهی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده است.
*راه خداشناسی*
حدیث معروفِ
*«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ، فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»*
هم، همین مطلب رو تایید میکنه.
هر کس خود را بشناسد، خدای خود را شناخته است.
پس انسان نمیتونه از منشاءِ خودش جدا باشه.
یاد_خدا، با یاد خودِ انسان، به هم گره خورده.
اگر کسی خدائی رو که از رگ گردن به او نزدیکتره، فراموش کنه،
در واقع خودیّتِ خودش رو فراموش کرده.
پس انسان در اثرِ فراموش کردنِ خدا، به عذابِ «خود فراموشی» گرفتار میشه.
یعنی این کرامتی رو که خودش داره،
فراموش میکنه؛
و یادش میره که چه موجود با ارزشی هست.
در نتیجه،
به گناه و انحراف کشیده میشه.
*لذتهای فناپذیر وناپایدار*
امیرالمومنین
در نهج البلاغه میفرماید:
*إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا، مَا لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَی وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَی* .
همانا این دنیای آلودهی شما،
نزد من از برگ جویده شده در دهانِ یک ملخ، پستتر است.
علی را با نعمتهای فناپذیر و لذّتهای ناپایدارِ دنیا چه کار
انگار امیرالمومنین، خودش به عنوانِ یک موجودِ گرامی، داره از خودش حیا میکنه.
با خودش میگه:
من تن بِدَم به این خفتهای دنیای زودگذر
این همون ندای فطرت است.
حتّی در روایات داریم که:
*ایّاکُمْ وَ التَّعَریّ* .
یعنی همینجوری لخت نگردید تو خونه.
حتّی اگر کسی نیست،
و تنها هستید.
حتّی اگر کسی هم نمیبینه،
آدم باید از خودش خجالت بکشه و حیا بکنه.
شیخ صدوق در کتاب أمالی حدیث نقل میکند:
*نَهَی رَسُولُ اللهِ (ص) عَنِ التَّعَرِّی بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ* .
پیغمبر از برهنه گشتن، حتّی در خلوت هم نهی کردند.
یعنی تا این حدّ،
از ما خواستند که خودمون از خودمون حیا کنیم و خجالت بکشیم.
*گوهر فطری درانسان*
این همون گوهر فطری است،
که انسان رو نگه میداره،
و اجازه نمیده که گناه کنه:
طرف با خودش میگه:
حیفِ من نیست که فلان گناه رو انجام بدم؟!
حیفِ من نیست با نامحرم رفیق بشم؟!
حیفِ من نیست پای فلان سایت و فلان فیلم بشینم؟!
حیفِ من نیست دروغ بگم و مال حروم بخورم؟!
حیفِ من نیست...
حالا اگر کسی خدا رو فراموش کنه،
دیگه این حرفها رو به خودش نمیزنه.
چون خودش و کرامتِ خودش رو فراموش میکنه.
در نتیجه،
به هر گناهی کشیده میشه.
سوره روم آیه ۳۰
سوره حشر آیه ۱۹
*التماس دعا دارم*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و درود، صبح زیباتون بخیر😍
خدایا شکرت برای دیدن طلوعی دوباره
🌹در این روز زیبا
🌹براتون آرزو می کنم با طلوع خورشید
🌹صبح سعادت شما هم طلوع کنه
🌹امروزتون پر از خیر و برکت
🌹روزگارتون به شادکامی
🌹با آرزوی بهترینها برای همه شما خوبان
10.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عند قبر الحسین
#اربعین
آیت الله بهجت
*اللهم صل علی محمدوال محمد وعجل فرجهم
باسلام واحترام خدمت عزیزان بزرگوار وتوفیق عبرت آموزی از حوادث واتفاقات روزگار.
روز آدینه شما بزرگواران سحر خیز همراه باسلامتی وعاقبت بخیری دردنیاوآخرت
اللهم صل علی محمدوال محمد وعجل فرجهم
*نقش عبرت پذیری درتکامل انسان*
انسان عبرتپذير
اگر انسان عبرتپذير شود و بياموزد كه به حوادث روزگار و آنچه بر ديگران رفته است به ديده عبرت بنگرد،
مىتواند به بصيرتى راهگشا در زندگى دستيابد
و بهترين زمينه را براى تربيت خود فراهم نمايد؛
به بيان امام على (ع) :
*«وَ لَوِ اعْتَبَرْتَ بِمَا مَضَى، حَفِظْتَ مَا بَقِيَ.»*
اگر از آنچه گذشته است عبرتگيرى،
آنچه را مانده است حفظ كنى.
روش عبرت پذیری انسان
اميرمومنان علی (ع) به حارث هَمْدانى مىآموزد
كه از روش عبرت در تربيت خويش به درستى بهره گيرد :
*وَ اعْتَبِرْ بِمَا مَضَى مِنَ الدُّنْيَا مَا بَقِيَ مِنْهَا، فَإِنَّ بَعْضَهَا يُشْبِهُ بَعْضًا، وَآخِرَهَا لاَحِقٌ بِأَوَّلِهَا، وَ كُلُّهَا حَائِلٌ مُفَارِقٌ.*
رفته دنيا را براى مانده آن آينه عبرت شمار،
چه برخى از آن به برخى ديگر مانَد،
و پايانش خود را به آغاز آن رسانَد؛
و همه آن رفتنى است و با كسى نماندنى.
مدرسه روزگار،
مدرسهاى نيكو در تربيت آدمى است،
اگر ديدهاى عبرتگير باشد؛ و انسان صرفاً تماشاگر نباشد،
بلكه عبور كننده از بديها به خوبيها،
و از تلخيها به شيرينيها باشد كه اين بهترين ياور آدمى در زندگى است.
نهج البلاغه ، نامۀ ۶۹
نهج البلاغه ، نامۀ ۴۹
*التماس دعا*
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
باسلام وادب خدمت باسعادت عزیزان وتوفیق رسیدن به مرتبه درک ومعرفت کرامت نفس وپاسبانی ازآن
روز یکشنبه شما بزرگواران همراه باسلامتی وطول عمرباعزت و برکت
یاذالاجلال والااکرام
خطرناکترین آفت کرامتِ نفس آدمی
نتیجه غفلت ازیاد یاخدا
خطرناکترین آفت برای انسان است.
قرآن کریم میفرماید: اگر کسی از یاد_خدا غافل بشه، از خودش غافل شده، و خودش رو فراموش میکنه:
لاٰ تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللّٰهَ، فَأَنْسٰاهُمْ أَنْفُسَهُمْ
همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، و خدا نیز آنها را به «خود فراموشی» گرفتار کرد.
حاصل فراموشی خدا
عجب آیهی زیبا و پر مغزی
همه چیز رو در چند کلمه گفته.
کسی که خدا رو فراموش کنه، خودیّتِ خودش رو فراموش کرده؛
چون طبق آیاتِ قرآن، فطرت و سرشتِ انسان، از خداست.
در واقع خدا و انسان از یک "فطرت" هستند:
فِطرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها
این فطرت و سرشتِ الهی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده است.
حدیث معروفِ «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ، فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» هم، همین مطلب رو تایید میکنه.
هر کس خود را بشناسد، خدای خود را شناخته است.
پس انسان نمیتونه از منشاءِ خودش جدا باشه.
یاد_خدا، با یاد خودِ انسان، به هم گره خورده.
اگر کسی خدائی رو که از رگ گردن به او نزدیکتره، فراموش کنه، در واقع خودیّتِ خودش رو فراموش کرده.
پس انسان در اثرِ فراموش کردنِ خدا، به عذابِ «خود فراموشی» گرفتار میشه.
یعنی این کرامتی رو که خودش داره، فراموش میکنه؛ و یادش میره که چه موجود با ارزشی هست.
در نتیجه، به گناه و انحراف کشیده میشه.
دنیا درنگاه امام علی علیه السلام
امیرالمومنین در نهج البلاغه میفرماید:
إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا، مَا لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَی وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَی.
همانا این دنیای آلودهی شما، نزد من از برگ جویده شده در دهانِ یک ملخ، پستتر است.
علی را با نعمتهای فناپذیر و لذّتهای ناپایدارِ دنیا چه کار
ندای فطرت انسان
انگار امیرالمومنین، خودش به عنوانِ یک موجودِ گرامی، داره از خودش حیا میکنه.
با خودش میگه: من تن بِدَم به این خفتهای دنیای زودگذر
این همون ندای فطرت است.
حتّی در روایات داریم که:
ایّاکُمْ وَ التَّعَریّ.
یعنی همینجوری لخت نگردید تو خونه. حتّی اگر کسی نیست، و تنها هستید.
حتّی اگر کسی هم نمیبینه، آدم باید از خودش خجالت بکشه و حیا بکنه.
گوهر فطری انسان
شیخ صدوق در کتاب أمالی حدیث نقل میکند:
نَهَی رَسُولُ اللهِ (ص) عَنِ التَّعَرِّی بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ.
پیغمبر از برهنه گشتن، حتّی در خلوت هم نهی کردند.
یعنی تا این حدّ، از ما خواستند که خودمون از خودمون حیا کنیم و خجالت بکشیم.
این همون گوهر فطری است، که انسان رو نگه میداره، و اجازه نمیده که گناه کنه:
طرف با خودش میگه:
حیفِ من نیست که فلان گناه رو انجام بدم؟!
حیفِ من نیست با نامحرم رفیق بشم؟!
حیفِ من نیست پای فلان سایت و فلان فیلم بشینم؟!
حیفِ من نیست دروغ بگم و مال حروم بخورم؟!
حیفِ من نیست...
حالا اگر کسی خدا رو فراموش کنه، دیگه این حرفها رو به خودش نمیزنه.
چون خودش و کرامتِ خودش رو فراموش میکنه.
در نتیجه، به هر گناهی کشیده میشه.
(سوره حشر آیه۱۹)
(سوره روم آیه ۳۰)
🌹باسلام🌹
🌹 متن طولانی است ولی خواندنش خالی ازلطف نیست 🌹
🧐بیخـردی و نشـانههای آن😳
جهل در دو معنای مختلف در آیات و روایات بهکار رفته است. یک معنای جهل، نادانی است که در برابر دانایی قرار دارد. انسان جاهل به معنای کسی است که دانشی نیاموخته و به اصطلاح بیسواد است؛ زیرا سواد خواندن و نوشتن، نماد علم و دانش است.
اما گاهی مراد از جهل، نه دانایی بلکه بیخردی است. از این رو در برابر جهل در این معنا در برابر عقل قرار میگیرد. در اصول کافی، کتابی به عنوان کتاب عقل و جهل فراهم آمده و در آن روایات بسیاری از جمله روایت جنود عقل و جهل بیان شده است.
نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزههای وحیانی نشانههای بیخردی و آثار آن را در زندگی بشر تبیین کرده است.
بیخردی، جهل واقعی
انسان، نیازمند دانش است. علم و دانایی به انسان کمک میکند تا خود و جهان را بهتر بشناسد و در مسیر خدایی شدن و هدف آفرینش به درستی گام بردارد. هر چه دایره علم انسان گستردهتر شود، بهتر میتواند از ابزارهای کمالی بهرهمند شود و مسئولیت خلافت الهی را به شکل نیکوتری انجام دهد.
اما این بدان معنا نیست که علم به تنهایی میتواند همه مشکلات را از پیش روی بشر بردارد و زمینه خدایی شدن را برای او فراهم کند؛ چرا که علم تنها یکی از مواد مورد نیاز است و انسان پیش از علم نیازمند عقل است. از این رو گفتهاند، علم لازم است ولی کافی نیست. زمانی شهید رجایی متهم به کمدانشی و نداشتن مدارک عالی دانشگاهی میشود و بنیصدر مدعی داشتن مدرک دکترا در دام کیش شخصیت خویش میافتد و به علم و مدرک خود تفاخر میکند و نخستوزیر را به تمسخر میگیرد. در این زمان امام خمینی(ره) میفرماید: هي نرويد دنبال اينكه رجايي علم ندارد! اين عقلش بيشتر از علمش است.(صحیفه امام،جلد 14، صفحه 461)
اینکه در روایات، عقل را در برابر جهل گذاشتهاند؛ از آن روست که دانسته شود جهل واقعی در ندانستن نیست، بلکه در بیخردی است. کسی که علم داشته باشد ولی از آن نتواند به درستی بهره گیرد و در مسیر تکامل خویش از آن استفاده کند، در حقیقت جاهل واقعی است.
از نظر آیات و روایات، این عقل است که به علم و دانش، ارزش و بهای واقعی میبخشد. از این رو انسان باید به جای تقویت دانش، در اندیشه تقویت عقل و بهرهگیری از آن باشد؛ چرا که برای کسب دانش بیش از هر چیزی به حافظه و ابزارهای سالم شناختی مانند گوش و چشم و مانند آن نیاز است، اما خردورزی و خردمندی نیازمند بهرهگیری از نوری است که در درون آدمی است.
خداوند در انسان از روح خویش دمید. عنصر اساسی روح، نوری است که به شکل عقل خود را نشان میدهد. همین نور الهی است که انسان را شایسته خلافت کرده است. انسان با بهرهگیری از این نور میتواند زمینه فعلیت بخشی اسمای الهی را فراهم آورد و خود را خدایی سازد. سازهای که انسان در نهایت از خود به جهانی دیگر میبرد، همان سازهای است که عقل از او ساخته است. دانش تنها ابزاری در دست عقل است.
البته ناگفته نماند که مراد از عقل، تنها داشتن آن نیست، چرا که هر انسانی از عقل برخوردار است. آنچه انسان برای خدایی شدن بدان نیاز دارد، بهرهگیری از عقل است که به آن خردورزی و خردمندی میگویند. انسان با استفاده از عقل خویش، علم و دانش را بهکار میگیرد و در مسیر تعالی و تکامل از آن سود میبرد.
در قرآن نفس عقل موضوعیت ندارد و آنچه عقل را ارزشمند میکند تعقل و بهرهگیری از آن است، لذا در قرآن واژه عقل بکار نرفته اما مکرر، خردورزی به صورت فعل مانند یعقلون و تعقلون استعمال شده که گویای اهمیت تعقل و بهکارگیری عقل است
[۹/۱۰، ۰۵:۵۷] نشانههای بیخردی
هر چند میتوان با پرسشهایی، علم و دانش شخص را به دست آورد و دانایی او را در معلومات عمومی و اختصاصی به دست آورد، ولی بهسادگی نمیتوان به بیخردی یا خردمندی شخص پی برد.
با این همه میتوان در یک فرآیندی به این پرسش نیز پاسخ داد و درصد خردمندی و یا بیخردی شخصی را به دست آورد. با نگاهی به آیات و روایات میتوان دانست که خردمندی و بیخردی ارتباط تنگاتنگی با رفتار شخص دارد. هر چند که انسان با علم خویش میتواند رفتار خود را متعادل سازد، ولی علم تاثیر چندانی در نگرشها و رفتارهای شخص ندارد. از این رو میتوان بزرگترین دانشمندان غربی را در علم عرفان یافت که تمام کتاب فصوص یا فتوحات مکیه را میدانند و بر تمام بخشهای عرفان مسلط هستند، ولی هرگز عارف نیستند. سخنوران بسیاری را میتوان یافت که به سبب حافظه قوی و قدرت بیان، به شیوایی و رسایی و شیرینی تمام از اخلاق سخن میگویند و اجتماعات چند صدهزار نفری را برپا میکنند و در رسانههای همگانی از جایگاه بلندی برخوردارند ولی در حوزه رفتاری بهرهای از اخلاق نبردهاند.
قرآن مواردی را بیان میکند که در آن شخص با اینکه علم یقینی دارد، ولی برخلاف علم خویش عمل میکند و در عمل به انکار دانستههای خود میپردازد.
از نگاه قرآن، ایمان، علم یقینی همراه با عقد قلبی است. این بدان معناست که علم به تنهایی نمیتواند ایمان را بسازد، بلکه نقش اساسی را عقل و قلب به عهدهدارد.
نشانههای بیخردان
به هر حال، خردمندی و بیخردی نشانههایی دارد که بیشتر در حوزه عمل خود را نشان میدهد. با نگاهی گذرا به آیات قرآن نشانههایی که برای بیخردی بیان شده، میتواند به ما کمک کند تا بیخردان واقعی را بشناسیم و از آنان در زندگی خود مشورت نگیریم و یا با آنها همراه نشویم؛ زیرا بسیاری از دانشمندان هستند که به سبب دانش خود طرف مشورت مردم قرار میگیرند، در حالی که به سبب بیخردی قابلیت این مقام را ندارند و نباید طرف مشورت قرار گیرند؛ چون موجبات گمراهی مردمان را فراهم میآورند؛ چنانکه در طول تاریخ بشریت، دانشمندان و عالمان بیخرد، بزرگترین دشمن دین و ایمان مردم بوده و آنان را از خدایی شدن باز داشته و فرقهها و مذاهب گوناگون را ساختهاند.
رفتار تمسخرآمیز
از جمله نشانههای بیخردی میتوان به رفتارهای استهزاء و تمسخرآمیز این افراد اشاره کرد. آنان به سبب اینکه مدعی دانش هستند، وقتی حقیقتی را مییابند که با الگوهای ذهنیشان همسان نیست، آن را به تمسخر میگیرند؛ چون از نظر آنان حقیقت همان چیزی باید باشد که آنها دانسته و تصور کردهاند. از آنجا که معیارهای سنجش علم نزد آنها، ابزارهای مادی و محسوس است، هر آنچه را که بیرون از دایره مادیات و محسوسات باشد، به عنوان خرافه طرد میکنند و آن را با عناوین امروزی چون اسطورهسازی، بیمعنایی و ایدهآلیسم و مانند آن باطل معرفی میکنند.
ارزشگذاریهای آنان بر اساس مادیات و محسوسات است و هر آنچه را بیرون از این دایره باشد، خرافه دانسته و به استهزا و تمسخر آن میپردازند.(جاثیه، آیه 24 و هود، آیات 27 و 29 و بقره، آیه 67 و لقمان، همین بیخردی و جهالت آنهاست که آنان را مردمانی بیادب و ناسزاگو میکند و باعث میشود رفتارهای بد و زشتی در برابر رفتارهای منطقی و عقلانی دیگران بروز دهند.(فرقان، آیه 63 و نیز قصص، آیه 55)
تعصب بیجا
از دیگر نشانههای بیخردی میتوان به تعصب بیجا درباره دانشهای محدود خود اشاره کرد. بیخردان دانستههای خود را عقیدهای درست و کامل میشمارند که همگان باید پیرو اندیشهها و عقایدشان باشند. از نگاه آنان دانشهایی چون روانشناسی و جامعهشناسی، چون مبتنی بر روشهای علمی محاسبه و تجربه است، دانشهای قطعی است هر چند که تنها یک دانشمند آن را تجربه و تایید کرده باشد اما باید آن را پذیرفت و بیچون و چرا آن را نظریهای واقعبینانه دانست و بر اساس آن جامعه را مدیریت کرد. تعصبات بیخردان، مهمترین سد راه علم واقعی و رهایی بشر از جهل و نادانی است. بنابراین، تا زمانی که بیخردان دانشمند، بر جامعه حکومت میکنند و گفتمان آنان غلبه دارد، نمیتوان امیدی به دانش واقعی و رسیدن به آن داشت. در طول تاریخ، تعصب بیخردان، بزرگترین مانع در برابر دعوتهای پیامبران بوده است. اکنون نیز در جوامع متمدن تعصبات بیخردان که به نام علم عرضه و فروخته میشود، مهمترین سد در برابر اصلاحات واقعی در روش شناختی علمی و رسیدن به علم واقعی میباشد.(بقره، آیات 113 و انفال، آیات 31 و 34) خداوند بیخردان را انسانهای لجبازی میداند که با لجاجت خویش حاضر نیستند تا حقیقت جلوه کند و آن را بشناسند و در کنار آن قرار گیرند. آنان همواره بر درستی باورهای باطل خویش پافشاری میکنند و یکی از اصلیترین عوامل در برابر حق میباشند.(انعام، آیه 111)
مجادله آنها اصولا شکل منطقی و عقلانی ندارد و بر خلاف ظاهر پسندیده و مقبول آن هیچ ریشهای در علم ندارد.(حج، آیات 3 و 8 و لقمان، آیه 20) از این رو به یاوهگویی رو میآورند و در برابر منطق و عقل میایستند (فرقان، آیه 63 و قصص، آیه 55)
ارزشگذاری با معیارهای باطل
از دیگر نشانههای بیخردی ارزشگذاری بر اساس معیارهای دروغین و باطل است. اینان به جای آنکه به دنبال معیارهای حقیقی چون تقوای مبتنی بر عقل و عقلانیت باشند، یا نیک بودن را اصالت بخشند، معیارهای دیگری را اصالت میبخشند. از این رو از نظر آنان مدرک و دانش بیعمل؛ یعنی علم باعوری و ثروت قارونی و قدرت فرعونی ارزش مییابد و بیتوجه به کرامت انسانی، فقیران را طرد میکنند.(هود، آیات 27 و 29)