دم اذانی🕌
برای آقامون دعا کردی🤲🏻🖤💔
سر نماز یه زیارت عاشورا یه دعا توسل و دعای ظهور فراموش نشه💔🖤
بشتابید به وضو و نماز🤲🏻💔
التماس دعا🤲🏻
#امام_زمان
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_زهرا
این شعر روضه است،نه از آن فراتر است
این شعر نذر مادر گلهای پر پر است
این شهر بی مقدمه از در شروع شد
از آن دری که هر چه که داریم از آن در است
دیوار با خبر شده از عمق فاجعه
امن یجیب خوانده ولی باز مضطر است
دیوار سر به زیر ترین شاهد جهان
دیوار سر به مُهرترین راز کوثر است
دیوار تکیه گاه تنی غرق التهاب
دیوار خشت خشت وجودش مکسر است
این شعر ابتدای سکوتی شبیه بغض
این شعر امتداد غمی کوه پیکر است
فریاد بی صدای علی را شنیده ای؟
از هر زبان که می شنوی نامکرر است
بر ساق عرش با خط زیبا نوشته اند
هر کس که دوستدار علی نیست ابتر است
هر کس که راه فاطمه را بست شرک محض
هر کس که حق فاطمه را برد کافر است
در آیه ی لیذهب عنکم نخوانده اند؟
او طاهره ،مطهره،زهرای اطهر است
خوشبخت آن کسی که فقط گفت فاطمه
خوشبخت آنکه دست به دامان حیدر است
آه ای بلال جان محمد اذان بگو
آرام جان فاطمه الله اکبر است
با نغمه های اشهد ان محمدا
حال و هوای شهر لطیف و معطر است
یک قطره از فضایل بی حد فاطمه
شرح هزار خطبه و هفتاد منبر است
ای دختر بهشت پس از پر کشیدنت
این غربت علی است که چندین برابر است
مکه اگر مکرمه شد از قدوم توست
تنها ب این دلیل مدینه منور است
زهرای من به دور و بر خود نگاه کن
امشب شب وداع تو و شام آخر است
اسما کجاست،فضه چرا گریه می کند؟
سلمان چرا شبیه ابوذر مکدر است؟
در بیت بیت شعر قلم گریه میکند
با این طریق ،شعر سرودن زمانبر است
شاعر میان خلوت خود تکیه ساخته
مداح اشک و سینه زنش میز و دفتر است
اینجا حسن کنار حسین ایستاده است
زینب نشسته است پرستار مادر است
این سمت ناله های جگر سوز مجتبی
آن سمت سیدالشهدا ی دلاور است
وقت گریز آمد و این شعر ناگزیر
مجنون و مست در پی ساقی و ساغر است
پا جای پای حضرت حیدر گذاشته
این ماه با شکوه که خورشید لشکر است
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
این شعر ناب باز ترین روضه ی سر است
ترس و شکست راه ندارد به هیچ وجه
در لشکری که اصغر آن نیز اکبر است
زینب به درک فیض شهادت رسیده بود
زخم زبان برنده تر از تیغ و خنجر است
این خانواده مرد نبَردند و فاطمه
شیر آفرین و شیر زن و شیر پرور است
باید دوباره راهی شهر مدینه شد
این شعر فاطمی است فقط نذر مادر است
آغوش وانموده و در انتظار اوست
آن دست های خسته که دست پیمبر است
تابوت اوست کعبه ی عشاق بی نشان
دل کندن از طواف اگر نا میسر است
این خانه وقت بودن زهرا بهشت بود
حالا بهشت بی نفس او محقر است
حاجی که نیستم ولی از سال های دور
دور و بر بقیع دل من کبوتر است
او ناخدای کشتی پهلو شکستگان
او معنی شقایق در خون شناور است
او مرکز توجه پروردگار عشق
او در حدیث قدسی لولاک محور است
قبر نهان و قدر نهانش بدون شک
راز بزرگ هستی و در دست داور است
موسی به امر حضرت حق گفت بارها
هارون وصی بعد من است و پیمبر است
از این سخن پیمبر ما استفاده کرد
فرمود بعد من ولی الله حیدر است
درشهرمن همیشه پرازعطرفاطمه ست
آن فاطمه که دخترموسی بن جعفراست
وقتی که ماه یازدهم میکند غروب
در سال های شمسی ما ماه آخر است
عیدی بزرگمی رسد از راه و این جهان
در انتظار دیدن یک ماه دیگر است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اربابم.....
🌿از بین یک پنجرھ فولاد تو را مےبینم..(:🥀
چقدر دلتنگت هستم..
#امام_حسین..
「🌿🌸」
#تلنگرانه
چـونحجـابدآری...¦••
هـروقـتدلـتگرفـتباطعنـہهـا...🙃💔¦••
قـرآنروبـازڪن.. ¦••
وسـورهمطـففیـنرونـگاهڪن...🌱¦••
آنـانڪهآنروزبـهتـومۍخندنـدفردا
گـریانـندوتـوخنـدان...🙂
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••
کینهتوزیراعجبآموختند...💔
◾روزهای بی مادری😭 ◾ العجل یا منتقم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری 📲
دلسوختهی عُمر کم فاطمهایم ....💔😔
#تلنگرانہ
چراوقتۍحالمونبده...
شروعمیڪنی
بہگذاشتنپروفایلو
استورےهاۍدپ ؟!😔
چراباخالقمون
حرفنمیزنیم ؟!
بیایموقتےکہ
حالمونخوبنبودبا
خدامونحرفبزنیم ...☺️
دورکعتنمازبخونیم🌸
حتےشدهیکصفحہقرآن..
بخداآروممیشیم:)
کپی از مطالب ازاده باذکرصلوات برمهدی عج🌱✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چادرت رابتکان...
روزی مارا بفرست مادر
🌱🖤
✍ #دلنوشتــــــه
گفت: راستی جبهه چطور بود؟؟
گفتم : تا منظورت چه باشد ...
😄😄
گفت: مثل حالا رقابت بود؟؟ گفتم : آری...
گفت : در چی؟؟ گفتم :در خواندن نماز شب...
گفت: حسادت بود؟؟ گفتم: آری...
گفت: در چی؟؟ گفتم: در توفیق شهادت...
گفت: جرزنی بود؟؟😉😉 گفتم: آری...
گفت: برا چی؟؟ گفتم: برای شرکت در عملیات ...
گفت: بخور بخور بود؟؟ گفتم: آری ...😊😊
گفت: چی میخوردید؟؟ گفتم: تیر و ترکش ...
گفت: پنهان کاری بود ؟؟🤔🤔گفتم: آری ...
گفت: در چی ؟؟ گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها ...
گفت: دعوا سر پست هم بود؟🤔؟گفتم: آری ...
گفت: چه پستی؟؟ گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین ...
گفت: آوازم می خوندید؟؟ گفتم: آری ...
گفت: چه آوازی؟؟ گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل ...
😢😭
گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ گفتم: آری ...
گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب ...
😭😭
گفت: استخر هم می رفتید؟؟ گفتم: آری ...
گفت: کجا؟؟ گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون ...
گفت: سونا خشک هم داشتید ؟ گفتم: آری ...
گفت: کجا؟؟ گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه...
گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟؟😁😁 گفتم: آری ...
گفت: کی براتون برمی داشت؟؟ گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه ...
گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟😂😂 گفتم: آری ...
خندید و گفت: با چی؟؟ گفتم: هنگام بوسه برپیشونی خونین دوستان شهیدمان😢
سکوت کرد...گفتم: بگو ...بگو ...
زیر لب گفت: شهدا شرمنده ام ...
#شهــداتــاابــدشرمنــده_ایمـ
#اَلَّلهُمـّ_عجِّللِوَلیِڪَالفَرَج_اَلــــــسٰاعة 🌱
#تلنگر
🎉خــواستـــگـــــاری و نــمـــاز📿
👱🏻جوانے به مادرش گفت :
من خاطرخواه😍فلان دختر شدم .
گفت : کدام دختر❗️
📝آدرس دختر را داد
👜مادر گفت : بچه تو دو رکعت نماز نخوانده اي😒و اين دختر پدرش👴🏻صف اول نماز جماعت است .
مادرش گفت : اگر ميخواهي برايت خواستگاري بروم برو يک هفته اي اداي نمازخوان ها را در بياور .👍😉
👱🏻پسر هم حسابي اداي نماز خوان ها را در آورد .
بعد مادر به خواستگاري💍رفت .
👴🏻 پدر دختر گفت : پسر شما کجاست ؟
ما که او را نمي شناسيم .
تحقيق اجمالي بکنيم تا بقيه خواستگاري .🚶
مادر گفت : سر و ته اين بچه را که بزني در مسجد🕍 است .
تا آدرس پسرش را داد ،
👴🏻پدر دختر گفت :
خانم اين خيلي پسر خوبي🙂است من سجود و رکوع او را ديده ام
👴🏻 گفت : بگوييد : بيايد
👜مادر به خانه آمد و به پسر گفت :
چکار کردي ❓
👱🏻پسر گفت : يک هفته اداي نمازخوان ها را درآوردم .
مادر گفت ؟: اين ها جواب مثبت➕ داده اند .
👱🏻پسر گريه کرد .
مادر گفت : تو چرا گريه مي کني❓
گفت : عجب دستگاهي است .
🗓 يک هفته فيلم بازي کردم ،
✅ جوابم را دادند .
اگر واقعي به سمت خدا مي رفتم ، چکار مي کردند
👤: حجت الاسلام ماندگاری
[ #بَرقآمݓـــ.دِلرُباۍِمَھدےعَجصلواٺ📿]
.
.
#تــلنگرانہ💓✨
"همسر فرعون "
تصميم گرفت که عوض شود
و شُد یکی از زنان والای بهشتی....🥰
"پسر نوح" تصميمي
براي عوض شدن نداشت
غرق شد و شُد درس عبرت برای آیندگان...😉
اولي همسر يک طغيانگر بود😊
و دومي پسر يک پيامبر...!!!🤔
براي عوض شدن هيچ
بهانه ای قابل قبول نيست
اين خودت هستي که ☺️
تصميم مي گيري تا عوض شوی...💗
🌷🍃
اسیر شده بود!😢
مأمور عراقے پرسید:
اسمت چیه؟!🤔
- عباس😐
اهل ڪجایے؟!🤔
- بندر عباس😌
اسم پدرت چیه؟!🤔
- بهش میگن حاج عباس!😍
ڪجا اسیر شدے؟!🤔
- دشت عباس!☺
افسر عراقے ڪه ڪم ڪم فهمیده بود
طرف دستش انداخته و نمےخواد حرف بزنه
محڪم به ساق پاش زد و گفت: دروغ مےگے!😡
او ڪ خود را به مظلومیتـ😢 زده بود گفت:
- نه به حضرت عباس (ع) !!😂😄