#لطیفه😁
🏃🏻هروقت تو خونه با #پیشوند “پسرم” صدایم میکنن
یا ماشین مونده تو کوچه که باید بیارمش تو پارکینگ
🍽 یا یه چیز بالای کابینت مونده که دست #مامانم بهش نمیرسه
یا آشغالا رو باید بذارم جلوی درب . 😂😂😂
🌷🌹🌷🌹🌹🌷❤️❤️🌷🌹
✍️ احکام والدین:🌷🌹❤️❤️🌹🌷
#احکامشرعی🌹🌷
#عاقوالدین ازگناهان کبیره است 👇🏽و معنایش این است که #فرزند عمدا کاری کندکه قلب پدر و مادر برنجد .
❤️ اگر در کار لازم و واجبی #پدرومادر برنجند (مثل اینکه از نماز خواندن ما #ناراضی باشند)#عاقوالدین محسوب نمیشودولی #خوشحال نگه داشتن #پدرومادر پاداش عظیم الهی رو بدنبال دارد💎🌷🌹🌷🌹
بهشت زیرپای#مادر است.🌹🌷❤️🌷🌹
دست بوسی#پدرومادر راهمیشه داشته باشیم.🌹🌷❤️❤️🌹🌷
خانواده #عادت دارن همیشه کارای منو کوچیک نشون بدن.
یعنی حتی اگه #خلبانم بشم، بابام به همه میگه کارش مسافرکشی با هواپیماس😁😁😂😂
تحویل نگرفتن #بچهها باعث میشه اعتماد به نفسشون کاهش پیدا کنه و توانمندیهاشون رو باور نکنند.
قال رسول الله - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - : اَكْرِمُوا اَوْلادَكُمْ وَ اَحْسِنُوا آدابَكُمْ.
رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمود: به #فرزندان خود احترام كنيد و با آداب و روش پسنديده با آنها معاشرت نماييد.
«بحار الانوار، ج 23، ص 114»
هدایت شده از پیامهایی از آسمان
🟣 ماجرای عجیب قیامت یکی از علما، که فرشتگان یکی یکی اعمال خوبش را دور میانداختند!
🌻یکی از علمای بصره تعریف میکند: شبی از شبها دیدم که #قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شدهاند. مردم را دیدم که گناهانشان را بر پشتشان حمل میکنند تا جایی که شخص فاسق بار بسیار سنگینی از بدنامی و رسوایی را بر پشتش حمل میکرد اما من #خوشحال بودم که به میزان و بررسی اعمال رسیدم گناهانم را در کفه ای و حسناتم را در کفه دیگر قرار دادند.
کفه حسناتم #سنگین و کفه گناهانم سبک بود. سپس به حسناتم نگاه کردند و یکی یکی حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند! آن حسنات برای ملائک #ارزشی نداشت. چون در زیر هر حسنه ریای پنهانی وجود داشت. گناهانی مثل غرور، دوست داشتن تعریف و تمجید مردم و.... من کارهای خوب زیادی انجام داده بودم اما دوست داشتم دیده شوم!
🍃چیزی برایم باقی نماند و در آستانه #نابودی بودم. گناهانم مانده و حسناتم رفته بود. در آن وانفسا که بسیار ناراحت بودم، صدایی شنیدم: آیا چیزی برایش باقی مانده؟ گفتند فقط همین برایش باقی مانده و آن عمل تکه نانی بود که از روی #دلسوزی به یک زن و پسر یتیمش بخشیده بودم! من گریه های آن زن را به خاطر کمکی که به او کرده بودم دیدم. آن را در کفه حسناتم قرار دادند. کفه سنگین شد و همینطور سنگین تر شد تا جایی که صدایی آمد و گفت: نجات یافت.
📕کتاب نسیمی از ملکوت
➥
هدایت شده از پیامهایی از آسمان
🟣 ماجرای عجیب قیامت یکی از علما، که فرشتگان یکی یکی اعمال خوبش را دور میانداختند!
🌻یکی از علمای بصره تعریف میکند: شبی از شبها دیدم که #قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شدهاند. مردم را دیدم که گناهانشان را بر پشتشان حمل میکنند تا جایی که شخص فاسق بار بسیار سنگینی از بدنامی و رسوایی را بر پشتش حمل میکرد اما من #خوشحال بودم که به میزان و بررسی اعمال رسیدم گناهانم را در کفه ای و حسناتم را در کفه دیگر قرار دادند.
کفه حسناتم #سنگین و کفه گناهانم سبک بود. سپس به حسناتم نگاه کردند و یکی یکی حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند! آن حسنات برای ملائک #ارزشی نداشت. چون در زیر هر حسنه ریای پنهانی وجود داشت. گناهانی مثل غرور، دوست داشتن تعریف و تمجید مردم و.... من کارهای خوب زیادی انجام داده بودم اما دوست داشتم دیده شوم!
🍃چیزی برایم باقی نماند و در آستانه #نابودی بودم. گناهانم مانده و حسناتم رفته بود. در آن وانفسا که بسیار ناراحت بودم، صدایی شنیدم: آیا چیزی برایش باقی مانده؟ گفتند فقط همین برایش باقی مانده و آن عمل تکه نانی بود که از روی #دلسوزی به یک زن و پسر یتیمش بخشیده بودم! من گریه های آن زن را به خاطر کمکی که به او کرده بودم دیدم. آن را در کفه حسناتم قرار دادند. کفه سنگین شد و همینطور سنگین تر شد تا جایی که صدایی آمد و گفت: نجات یافت.
📕کتاب نسیمی از ملکوت
➥