#داستانکهای_پندآموز
خانم جواني در مترو نشسته بود . در ايستگاه بعدي خانمي با ترش رويي و سروصدا وارد قطار شد و كنار او نشست و خود را به همراه كيفهايش با فشار و زور بر روي صندلي نشاند .
شخصي كه در طرف ديگر خانم جوان نشسته بود از اين موضوع ناراحت شد و از او پرسيد كه چرا حرفي نميزند و چيزي نميگويد .
خانم جوان با لبخندي پاسخ داد :
🌿🌺 لزومي ندارد براي موضوعات ناچيز خشمگين شد و بحث كرد ، *سفر ما با يكديگر بسيار كوتاه است*. من در ايستگاه بعدي پياده ميشوم .
✔️ اين جواب ارزش اين را دارد كه با حروف طلايي نوشته شود .
❣ *لزومي ندارد براي موضوعات ناچيز بحث كرد ، سفر ما با يكديگر بسيار كوتاه است*
🌼🍃 اگر تك تك ما اين موضوع را درك ميكرديم كه وقت ما بسيار كم است ، آنوقت متوجه ميشديم كه پرخاشگري ، بحث و جدلهاي بي نتيجه ، نبخشيدن ديگران ، ناراضي بودن و عيب جويي كردن تلف كردن وقت و انرژي است .
آيا كسي قلب شما را شكسته است ؟
*آرام باشيد ، سفر بسيار كوتاه است.*
آيا كسي خشم شما را برانگيخته است ؟
*آرام باشيد ، ببخشيد ؛ سفر بسيار كوتاه است .*
آيا كسي به شما خيانت كرده ، زور گويي كرده ، شما را فريب داده يا تحقيرتان كرده است ؟ *آرام باشيد ، ببخشيد ؛ سفر بسيار كوتاه است .*
🌸🍃 هرمشكلي كه ديگران برايمان ايجاد ميكنند ، بخاطر داشته باشيم كه *سفر ما با يكديگر بسيار كوتاه است*
هيچكس طول اين سفر را نميداند . هيچكس نميداند ايستگاه او چه زماني خواهد بود . *سفر ما با يكديگر بسيار كوتاه است .*
❣ بياييد دوستان و خانواده را دوست بداريم ، با احترام و مهربان باشيم و يكديگر را ببخشيم . بياييد زندگيهايمان را با قدرداني و خوشبختي پر كنيم .
نهايتا اينكه سفر ما با يكديگر بسيار كوتاه است .
🍃🌸
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ»
اى کسانى که ایمان آورده اید! افرادى که آیین شما را به باد استهزا و بازى مى گیرند از اهل کتاب و مشرکان را ولىّ خود انتخاب نکنید و از (نافرمانى) خدا بپرهیزید اگر ایمان دارید.
(مائده/۵۷)
4_5836796869488936409.mp3
5.44M
🎙روضه | به سیاهچال زندان چه خوش است شور و حالم...با نوای محمود کریمی
💖🌹
روایت زندگی و شهادت امام موسی کاظم(ع) از زبان رهبر انقلاب
حقیقت این هست که علیرغم عشق و علاقهی وافری که مردم ما به ائمه (علیهم السّلام) دارن و ابراز میکنن،
معرفت نسبت به زندگی ائمه و هدف جهاد و مبارزهی پیگیر آنها بسیار کمتر از اون چیزی هست که باید باشه .
امروز دربارهی تاریخ زندگی موسی بن جعفر حتی یه کتاب که بتونیم بگوییم تشریح کنندهی زندگی سیاسی موسی بن جعفر هست، ما نداریم و این واقعاً خسارت بزرگی هست. کتابهای زیادی نوشته شده ، حرفهای زیادی زده شده، منابع زیادی در باب زندگی ائمه از گذشته در اختیار ما هست،
اما حقاً و انصافاً #زندگی ائمه و #تلاش سیاسی آنها و #حیات سیاسی آنها هنوز برای مردم ما روشن نیست و #این_خسارت هست.😒
🍂🍂🍂
و اما زندگی موسی بن جعفر یه زندگی شگفتآور و عجیبی هست.
اولاً در زندگی خصوصی موسی بن جعفر مطلب برای نزدیکان اون حضرت روشن بود.
هیچ کس از نزدیکان حضرت و خواص اصحاب اون حضرت نبود که ندونه موسی بن جعفر برای چی داره تلاش میکنه و خود موسی بن جعفر در اظهارات و اشارات خود و کارهای رمزی ای که انجام میداد، این رو به دیگران نشون میداد؛
حتی در محل سکونت، اون اتاق مخصوصی که موسی بن جعفر در اون اتاق مینشستن اینجوری بود که راوی که از نزدیکان امام هست، میگوید
من وارد شدم، دیدم در اتاق موسی بن جعفر سه چیز است:
یکی یه لباس خشن، یه لباسی که از وضع معمولی مرفه عادی دور هست، یعنی به تعبیر امروز ما میشه فهمید و میشه گفت
#لباس _جنگ، این لباس رو موسی بن جعفر رو اونجا گذاشتن، نپوشیدن، به صورت یه چیز سمبولیک،
بعد «و سیف معلق» ؛ شمشیری را آویختن، معلق کرده اند، یا از سقف یا از دیوار.
و #مصحف»؛ و یه #قرآن. ببینید چه چیز سمبلیک و چه نشانهی زیبائی هست، در اتاق خصوصی حضرت که جز اصحاب خاص اون حضرت کسی به آن اتاق دسترسی نداره، نشانههای یه آدم جنگی مکتبی مشاهده میشه.
🍃🍃🍃🍃🍃
شمشیری هست که نشان میده که هدف جهاد هست. لباس خشنی هست که نشان میده وسیله، زندگی خشونت بار رزمی و انقلابی هست و قرآنی هست که نشان میده
هدف این هست؛
میخواهیم به زندگی قرآنی برسیم با این وسائل، و این سختیها رو هم تحمل کنیم.
اما دشمنان حضرت هم این را حدس میزدن.
اولاً #زندگی موسی بن جعفر یعنی #امامت موسی بن جعفر در #سختترین_دورانها شروع شد. هیچ دورانی به گمان من بعد از دوران امام سجاد به سختی دوران موسی بن جعفر نبود.
موسی بن جعفر در سال ۱۴۸ به امامت رسیدن، بعد از وفات پدرشان امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام). سال ۱۴۸ اینجوری است اوضاع که بنیعباس بعد از درگیریهای اول، بعد از اختلافات داخلی، بعد از آن جنگهائی که بین خود بنیعباس در اول خلافتشان به وجود اومد، از گردنکشان بزرگی که خلافت اونها رو تهدید میکردن
، مثل بنی الحسن، محمّدبن عبداللَّه حسن، ابراهیم بن عبداللَّه بن الحسن و بقیهی اولاد امام حسن که جزو مبارزین و شورشگران علیه بنیعباس بودن، فارغ شدن و همهی اینها رو منکوب کردن، سرکوب کردن.
🍃🍃🍂🍃🍃
تعداد بسیاری از سران و گردنکشان رو بنیعباس کشتن که در اون مخزن و انباری که بعد از مرگ منصور عباسی باز شد، معلوم شد که تعداد زیادی از شخصیتها و افراد را کشته بود و جسدهاشون رو در یه جائی گذاشته بود که اسکلتهای اونها در اونجا معلوم بود.
اینقدر منصور از بنی الحسن و بنیهاشم، از خویشاوندان خودش، از کسانی که جزو نزدیکان خودش بودن، آدمهای سرشناس و معروف را از بین برده بود که یه انبار اسکلت درست شده بود.
🍃🍃🍂🍃🍃
از همهی اینها فارغ شد، نوبت به امام صادق رسید. امام صادق رو هم با حیله مسموم کرد.
در فضای زندگی سیاسی بنیعباس هیچ غباری دیگه ای وجود نداشت؛ در کمال قدرت.
در یه چنین شرایطی که منصور در کمال قدرت و در اوج سلطهی ظاهری زندگی میکنه،
نوبت به خلافت موسی بن جعفر (علیهالصّلاةوالسّلام) رسید که یه جوانی هست تازه سال و با آن همه مراقب، به طوری که کسایی که میخوان بعد از امام صادق بفهمن که دیگه حالا به کی باید مراجعه کرد، با زحمت میتونن راه پیدا کنن و موسی بن جعفر رو پیدا کنن و موسی بن جعفر به اونها توصیه میکنه که مواظب باشید اگر بدونن که از من حرف شنفتید و از من تعلیمات دیدید و
🍃🍃🍂🍃🍃
ادامه داره