eitaa logo
🌷حدیث🌷
239 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
39 فایل
قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ کانال عاشقان حضرت علی(ع) !! کپی کردن مطالب با ذکر صلوات ازاد است !!
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از الهادی
10.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
* 🎥سفارشات حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری حفظه الله در مورد اهمیت و آثار نماز یکشنبه ماه ذی القعده 🗓 ۱۳۹۵/۵/۱۷ 🔺 @nasery_ir
سلام من دختری هستم 25ساله تو سن 16سالگی دوست پسر داشتم خیلی هم بودم لذت هم میبردم از کاری که دارم انجام میدم ما خانواده خیلی راحتی هستیم دوست پسر داشتن و این ها خیلی هم بزرگی نیست تو خانوادمون تو عروسی ها میرقصیدم جلوی پسرها و مردهای فامیل این هم اصلا چیزی نبود تو فرهنگ خانوادگیمون... با دوست پسرم خیلی راحت بودم.. اون دوست پسرم کات کرد با پسربدی دوست شدم همینطور تا 20سالگی ادامه داشت 4سال شب و روز با این پسر اون پسر حرف زدم دل بستم عاشق شدم شکسته شدم یه شب دیگه حالم از خودم بهم خورد😔 واقعا روحم مچاله شده بود حس دستمال کاغذی بودن بهم دست داد حس انزجار از خودم اونشب حس کردم دارم میمیرم انگار آخرین شب زندگیم بود خیلی دلم شکسته بود خیلی کردم یادم رفته بود قبله کدوم طرفه 😔 رفتم دست صورتم و بشورم وضو گرفتم و و برداشتم و باز کردم سوره زمر اومد 💎آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟ افتادم به و زار زدم زجه زدم آب رو آتیش بود اون کلمه ورق زندگی من و برگردوند گمشدم و پیدا کرده بودم رو در و دیوار نوشتم آیا برای بنده اش کافی نیست؟ از فردای اون روز جواب هیچ پسری و ندادم کردم تو عروسی ها شرکت میکردم همه میگفتن بلند شو برقص حالم واقعا از خودم بهم میخورد که یه رقاصه بودم برای مردهای فامیل قبلا انگار چشمام بسته بود واقعا نمیفهمیدم چیکار دارم میکنم کم کم عروسی رفتن هام و کم کردم و الان اصلا شرکت نمیکنم روزهای اول با تمسخر فامیل بود الان کاری به کارم ندارن اول غرق تو آیه قرآن بودم یکم گذشت با استاد آشنا شدم با استاد آشنا شدم بعد از اون لبخند برام مطرح بود موهام خیلی بلند بود و همیشه از روسریم بیرون بود این و یه امتیاز میدونستم از موهامم بدم اومده بود موهام و از ته زدم فقط لبخند رضایت امام زمان برام مهم بود الان هم 5سال از اون روز گذشته و من پشیمونم از اینکه چرا انقدر دیر برگشتم تهوعی باید تا تحولی شاید.... من حالم از خودم و گناهام بهم خورد باعث تحولم شد... ✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️
☘️پيامبر خدا صلي‌الله عليه و آله 🔶النَّدمُ تَوبَةٌ 🔷پشيماني از #گناه، خود، #توبه از گناه است. 📙تحف‌العقول، ص ٥٥ 🆔👉 @Hadith_negasht
سخن خدا با مردی در بنی اسرائیل؛ اگر بی نماز توبه کند، خدا می بخشد؟.mp3
1.07M
﷽ ؛ 🍀 سخن خداوند با گنهکار و بی نمازی که تصمیم #توبه دارد 🍀 #نماز #داستان_نماز 💛مرکز تخصـ @namazmt ـصی نماز💛
﷽؛ 💎 ورود ممنوع 💎 💛 هم همه ای به پا شده بود، فرشته ها با هم حرف می زدند و دلشان برای انسان می سوخت. یکی از آن ها گفت:"شنیده ای که شیطان آدمی زاد را محاصره کرده و از هر چهار طرف آماده حمله به اوست." 💚 دیگری گفت: بله من هم شنیده ام که شیطان گفته: "در برابر آن ها کمین می کنم، از پیش رو و پشت سر، و از طرف راست و چپ، به سراغشان می آیم." 💙 فرشته ها که حسابی دلشان برای انسان ها به رحم آمده بود یک دفعه با هم گفتند: "خدایا! با این تسلطی که شیطان از چهار طرف پیدا کرده است، انسان چگونه می تواند از شرش خلاص شود؟!" 💛 خداوند متعال که صدها برابر از فرشته ها مخلوق خودش را دوست دارد با مهربانی تمام گفت: دو طرف بالا و پایین برای انسان باقی مانده است، پس هر وقت دستش را برای دعا بالا بیاورد یا هر وقت پیشانی اش را بر روی زمین بگذارد (نماز بخواند) گناهان هفتاد ساله اش را خواهم بخشید. 💜 فرشته ها که به رحمت خدا، ایمان داشتند خیلی خوشحال شدند. 📚 پر پرواز ؛ ص 47 به نقل از بحارالأنوار، ج 60 ص 155 🌹مرکز تخصـ @namazmt ـصی نماز🌹
امام كاظم عليه السلام از در خانه بشر حافی در می گذشت كه صدای ساز و آواز و رقص را از آن خانه شنيد. ناگاه كنيزی از آن خانه بيرون آمد و در دستش خاكروبه بود و بر كنار در خانه ريخت به کنیز فرمود صاحب اين خانه آزاد است يا بنده ؟ عرض كرد آقا: آزاد است . فرمودند: راست گفتی اگر بنده بود از مولای خود می ترسيد كنيز چون برگشت بر سر سفره شراب بود و سوال کرد: چرا دير آمدی؟ كنيز جريان ملاقات خودبا امام را نقل كرد بشر حافی با پای برهنه بيرون دويد و خدمت حضرت رسيد و عذر خواست و اظهار شرمندگی نمود و از كار خود كرد و از آن روز به بعد ، بُشر پا برهنه می گشت مردم می پرسیدند : بشر چرا این گونه می گردی؟ و بشر جواب می داد : آخر من موقع دیدار یارم پا برهنه بودم این گونه می گردم تا همیشه به یاد آن روز باشم 🔴
🔹آیت الله حائری شیرازی:🔹 🔸توبه باید پله پله باشد🔸 گفته‎اند لقمه را کوچک بگیرید و خوب بجوید، بعد بخورید. «توبه» هم همینطور است. ذره ذره. خرده خرده. چرا وقتی زیاد تمرین خط می‎کنی، هر چه بیشتر می‎نویسی بد‎خط‎تر می‎شوی؟ کم بنویس اما خوب و با تأمل بنویس. «توبه» یک شبه، یک شبه هم از بین می‎رود. بارانی که شدید و سریع می‎آید، سیل می‎شود و از بین می‎رود. چه بارانی در زمین فرو می‎رود؟ بارانی که رعد و برق ندارد، ملایم می‎بارد، دو شبانه روز، سه شبانه روز، هفت شبانه روز می‎بارد، یواش، یواش در زمین فرو می‎رود و سطح آب چاه‎ها را بالا می‎آورد، سیل نمی‎شود و در منزلگاه خودش قرار می‎گیرد. «توبه» مثل نردبام، پلّه پلّه است. اگر چند تا از تخته‎ها را برداشتی آیا می‎توانی از این نردبام بالا بروی؟ تقریبا غیر ممکن می‎شود بالا رفتن از این نردبام. بشین تأمل کن، با خدای خودت صحبت کن. بگو این تکه این جوری شده و می‎خواهم ذره ذره درستش کنم. امروز یک تکه‎اش را تکرار نمی‎کنم. بعداً یک تکه‎ی دیگر هم اضافه کن. نه قولی بدهی که نتوانی عملی کنی. بسیاری وقتی یک مقدار تنبّه پیدا کردند بلافاصله می‎گویند من هر شب باید پا بشوم و نماز شب بخوانم. تو همچین حرفی را نزن. بگو نه من نمی‎توانم هر شب پا بشوم. من عادت کرده‎ام هر شب بخوابم. بگو من هفته‎ای یک شب پا می‎شوم. من از این نماز شب دو رکعتش را می‎توانم بخوانم. بعدش این را بکن چهار رکعت. بعد بکن هفته‎ای دو شب. حالا «توبه‎ات» را پله پله گذاشتی. تو پلّه اول را برو در پله اول که رفتی حالا پایت به پله دوم می‎رسد، به دومی که رسیدی پایت می‎رسد به سومی و همینطور در ادامه به چهارمی. پله! پله. 🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃