eitaa logo
🌷حدیث🌷
239 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
39 فایل
قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ کانال عاشقان حضرت علی(ع) !! کپی کردن مطالب با ذکر صلوات ازاد است !!
مشاهده در ایتا
دانلود
⃣6⃣ باسلام وخسته نباشید خداقوت ببخشید من خودم سی سه ساله هستم دوتا دختر دارم یکی هشت ساله ودومی چهار ساله دختر بزرگم بااینکه همه چیز باباش براش میگیره توجه زیادی بهش داره وسعی میکنیم که هیچ فرقی بین اونها نباشه خیلی بد خلق .عصبی وهمیشه هرچی ازش سوال میشه با پرخاش جواب میده وبرقرای ارتباط با دیگران حالا چه بچه وچه بزرگ سال باشه براش سخته ودیربه قول معروف یخش باز میشه وبدتر از همه حرف شنوی از دیگران بیشتر هست ما نمیدونیم مشکل از ماست یا اون ضمن اینکه زمان بارداری وشیر دهی من اون موقع خیلی با استرس بوده ممنون میشم اگه راهنمای کنید
⃣8⃣ با سلام.خانمی هستم بیست ساله،در سن هفده سالگی با رضایت خودم ازدواج کردم .مادرم اصرار به درس خواندنم داشت حتی هزینه ی زیادی برای شرکت کردن من در کنکور کردن اما با اومدن خواستگار من به همه چیز پشت پا زدم، آخه اون اولین پسری بود که با هش هم کلام شدم و این باعث شد از شب اول خواستگاری عاشقش بشم.بعد از عقد رفتارش کمی عوض شد.با خانواده من رفتار بدی می کرد .دعوت اقوام من رو رد میکرد ولی من رو خونه تمام فامیلش میبرد.اولین بی حرمتی رو به مادرم در دوران عقد انجام داد اما من از خانواده ام خواهش کردم ببخشند.هر چه پدرم اصرار کرد که با این پسر زیر یه سقف نرو گوش ندادم .چهل روزبعد از عروس فهمیدم با خانمی رابطه داره سر این موضوع من کتک سختی ازش خوردم ،جوری که چند ساعت بیهوش تو خونه افتادم .بعد از آن روز در رو قفل میکرد وگو شی رو هم ازم گرفت تا به خانواده اطلاع ندم بعد از یک ماه زمانی که مادرم خونه ما بود همه چیز رو فهمید .بهم التماس کرد که برا بدیم خونه تا بابات باهاش صحبت کنه .اما من قبول نکردم و گفتم همه رو قربون شوهرم میکنم .خود احمقم خانوادم رو طرد کردم چون شوهرم قول داده بود درست بشه.دیگه اصلا اجازه نداشتم پدر و مادرم رو ببینم.شش ماه بعد از عروسی با اصرار شوهرم :که بچه زندگیمان رو درست میکنه باردار شدم.اما اون اصلا عوض نشد حتی کتک زدنها و محدود کردنش بیشتر شد .با وجود هتک حرمت نسبت به پدر ومادرم آنها دوباره پا روی دل گذاشتن وسیسمونی برام گرفتند اما شوهرم باز هم بی حرمتی کرد .زمان زایمان هم اجازه نداد خانوادم بیان بیمارستان.خلاصه تا حالا برای حفظ این زندگی همه رو تحمل کردم ولی شک وبی اعتمادی داره دیوانم میکنه. بهم بی توجهی میکنه .تنها ی تنهام .شوهرم به پسرم خیلی علاقه نشون میده و منو تهدید میکنه که همینی که هست میخوای بیا برو ولی آرزو دیدن بچه رو به دلت میزاره .حالا من چکار کنم میدونم خیلی خریت کردم اما هنوزم دوستش دارم
🍃👨🏻🌸 👩🏻❤️ 🌸 ⃣9⃣ من خانم سی و سه ساله و متاهل هستم.برادری دارم سی ساله که بسیار نا خلف هست.از هیچ خلافی فروگذار نیست.از اول نوجوانی سختیها و مشقات زیادی برای خانواده تحمیل کرده و زندگی همه را تحت تاثیر قرار داده.چند سالیم هست که معتاد به هرویین شده و در کنارش دزدی و هزار خلاف دیگه واسه تامین مخارج.یعنی هیچ کاری نداره و مخارج خودش و مواد را از راه تلکه کردن خانواده به بهانه های مختلف و اگه نتونست دیگران بدست میاره.فقط خدا میدونه که خانواده از دستش چی می کشن چون ابرو دارن و راه به جایی ندارند.چندین بار به خواست خودش و گاهی به زور کمپ رفته ولی بعد یک یا دو دوره باز شروع کرده.پدرم یه حقوق باز نشستگی میگیره و به زور مخارج ماهانه خانواده بتونه تامین کنه .و واقعا کمپ بردن این دیکه در توانش نیس.از طرفیم اگه آزاد باشه هزار خلاف میکنه و آبروریزی.راه به جایی نداریم.همش حرص پدر و مادرم را دارم و دلم شاد نیس.حوصله بچه هام و ندارم.دلم میسوزد برا پدر و مادرم .آخه به چه گناهی بیست ساله باید سخت ترین روزها را بگذرونند.کارای این برادرم روی زندگی و سرنوشت من و برادر دیگم هم اثر گذاشته.عاجزانه ازتون تقاضای راهنمایی هم برای خودم و هم برای خانوادم دارم.ممنونم از لطفتون
🍃👨🏻🌸 👩🏻❤️ 🌸 ⃣0⃣1⃣ سلام وقتتون بخیر مادر بنده حدود 50سالشونه فوق العاده حساس و احساساتی هستندمدام دنبال غصه خوردن این بچه و اون فامیل اند البته تا جایی که میتونه به هر کس دستش برسه چه مالی و چه معنوی کمک میکنه از انجام هیچکار و هیچ گونه کمکی به دیگران فرو گزار نیست تو غم و شادی همه نفر اول حضور داره و یاری رسونه بماند موقعی که خودش به یاری دیگران نیاز داره حتی با یه همدردی و همدلی هم باشه همه تنهاش میزارن.اخیرا هم متوجه بیماری یکی از برادرهاش شده و شب و روز در حال آه کشیدن و افسوس خوردن در این مورده ،ازتون خواهش میکنم راهنماییم کنید چطور بهش بفهمونم که این همه غصه خوردن باعث مریضی و افسردگی خودش میشه و کمکش کنم تا آرامش بگیره و به مسائل بد فکر نکنه .
🍃👨🏻🌸 👩🏻❤️ 🌸 ⃣5⃣1⃣ من خانم 30ساله ای هستم خیلی اعتمادبه نفس پایینی دارم من خیلی خودمو با کسی مقایسه میکنم برای همین توزندگیم نتونستم پیشرفت کنم خیلی علاقه دارم کلاس چیزی برم دوست دارم برم گواهینامه رانندگی بگیرم ولی اعتمادبه نفسم نمیزاره من چطور جرات داشته باشم بتونم یه کاری رو انجام بدم همش افکارمنفی میزنم فک میکنم اگه برم گواهینامه بگیرم شاید قبول نشم فک میکنم ازدست من کاری برنمیاد یه بار استخاره کردم خوب اومد گفتم برم کلاس رانندگی ولی نرفتم چیکارکنم اعتمادبه نفسم بره بالا وقتی مهمون میاد خونمون یا وقتی میریم خونه کسی همش لکنت میگیرم یا حرفای چرت پرت میزنم بقیه هم فک کنن من خنگم نمدونم چرااا خودمو با بقیه مقایسه میکنم قیافه بدی هم ندارم نمیتونم به خودم مسلط داشته باشم وقتی کسی بامن حرف میزنه یا تلوزیون نگاه میکنم تمرکز حواس خوبی ندارم خیلی افکارمنفی توسرمه هیچ وقت نتونستم حواسمو خوب جمع کنم ممنون میشم بگین من چیکارکنم چه راه حلی خوبه اعتمادبه نفسم بیادبالا
🍃👨🏻🌸 👩🏻❤️ 🌸 ⃣7⃣1⃣ سلام و عرض ادب خدمت خانم عراقی.بنده ۳۰ساله هستم و خانمم بیست و پنج ساله.شش سال از زندگی مشترکمون میگذره .سه تا فرزند خدا بهمون هدیه داده پسر پنج ساله دختر سه ونیم ساله و پسر دو ساله.از اینکه خانمم برا بچه ها وقت میزاره ازش ممنونم ولی چیزی که منو نگران کرده سلامتی خودشه زیاد نگران بچه هاس مرتب و سروقت به زور هم که شده بهشون غذا میده از الان دنبال جهاز دختره و زمین و خونه پسراس .تازه میگه باید تا بچه ها کوچیکن یکی دیگه دختر هم بیاریم .در صورتی از خورد و خوراک خودش خیلی میزنه ولی نمیدونم چجوری باهاش صحیت کنم هر دفعه صحبت میکنیم بابت این قضیه ها جر و بحثمون میشه چند روز بیشتر موضوع رو به مادر خانم گفتم تا سه روز باهام قهر بود والا نمیدونم چه بگم ولی خانم دکتر نمیدونم چرا خانم ها همه چیز رو با هم میخان .والا ما یک نفر هستیم چرا زن ها،ما رو با چند نفر مقایسه میکنن.چرا آخه چرا😢تو زندگی یا بزارید خودمون باشیم یا اگه باید مثل کسی باشیم فقط یکنفر باشه فقط یکنفر
🍃👨🏻🌸 👩🏻❤️ 🌸 ⃣8⃣1⃣ سلام خدمت شما بزرگوارن. پسرم بیست وسه ساله هست. از چند سال پیش متوجه شدم سیگار میکشه.پدرش هم سیگاری نیست.هرراهی که پیشنهاد شد انجام دادم که این کارش علنی نشه.الان هم هرچی باهاش صحبت میکنم.باهاش قهر کردم.ثمره اونایی که با یک سیگار کشیدن نابود شدن براش مثال زدم.فایده نداشته.به زور جنگ وجدل دیپلمش گرفت.پنج سال هزینه دانشگاه ازاد دادم که فوق دیپلمش بگیره.همشو داد شهریه که فقط سربازیش عقب بندازه.آخرسرهم نه درس خوند.نه دانشگاه رفت.الان هم رفته سربازی.نه کار به درد بخوری انجام میده.که خرج زندگی بکنه.همش هم فیگور میگیره.اینکار کردم.اون کار کردم.بعد آخرسر میفهمم دروغ گفته.همش درحال خیال بافی هست.نمیدونم این مشکلات همه سرجمع داغونم کرده.باباش هم کمکی که بهم نمیکنه.تمام اشتباهات همه را به من نسبت میده.میگه اینا نتیجه بد تربیت کردن تو هست.الان هم تصمیم جدید گرفته باید برام زن بگیری.. شما راهنمایی کنید.چیکار کنم؟