eitaa logo
🌷حدیث🌷
239 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
39 فایل
قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ کانال عاشقان حضرت علی(ع) !! کپی کردن مطالب با ذکر صلوات ازاد است !!
مشاهده در ایتا
دانلود
#باهم_بسازیم ۳۶ " انواع سبک های شخصیتی " سبک شخصیتی روان رنجور: _این افراد اغلب احساس درماندگی میکنند، خودشان تصمیم نمیگیرند و منتظر دیگرانند. _اگر کسی به آنان احترام نگذارد به شدت ناراحت میشوند. _وقتی کاری خوب پیش نرود افسرده شده و آن را رها میکنند. _ با توجه به اضطراب افسردگی و ناخشنودی از زندگی، با افکار خیالی زندگی کرده و سبک مقابله ناسازگارانه ای با زندگی دارند. @ostad_shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆● حتما بالا را بخوانید ●👆 〖چند برابر کردن ثواب نمـازها〗 ◆اذان و اقامه ◆رکوع کامل ◆انگشتر عقیق ◆مسواک ◆خواندن سوره قدر ◆استنشاق و مزه مزه کردن در وضو ◆عطر ◆تسبیحات حضرت زهرا(س) ❄️♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لحظه‌ها تنها پرندگان مهاجری هستند که هرگز به آشیانه باز نخواهند گشت... دریابیم لحظه لحظه زندگی را ➖➖➖➖➖➖ 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💬 ماجرای روز ولنتاین از زبان استاد رحیم پور ازغدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوال👇
⃣8⃣ با سلام.خانمی هستم بیست ساله،در سن هفده سالگی با رضایت خودم ازدواج کردم .مادرم اصرار به درس خواندنم داشت حتی هزینه ی زیادی برای شرکت کردن من در کنکور کردن اما با اومدن خواستگار من به همه چیز پشت پا زدم، آخه اون اولین پسری بود که با هش هم کلام شدم و این باعث شد از شب اول خواستگاری عاشقش بشم.بعد از عقد رفتارش کمی عوض شد.با خانواده من رفتار بدی می کرد .دعوت اقوام من رو رد میکرد ولی من رو خونه تمام فامیلش میبرد.اولین بی حرمتی رو به مادرم در دوران عقد انجام داد اما من از خانواده ام خواهش کردم ببخشند.هر چه پدرم اصرار کرد که با این پسر زیر یه سقف نرو گوش ندادم .چهل روزبعد از عروس فهمیدم با خانمی رابطه داره سر این موضوع من کتک سختی ازش خوردم ،جوری که چند ساعت بیهوش تو خونه افتادم .بعد از آن روز در رو قفل میکرد وگو شی رو هم ازم گرفت تا به خانواده اطلاع ندم بعد از یک ماه زمانی که مادرم خونه ما بود همه چیز رو فهمید .بهم التماس کرد که برا بدیم خونه تا بابات باهاش صحبت کنه .اما من قبول نکردم و گفتم همه رو قربون شوهرم میکنم .خود احمقم خانوادم رو طرد کردم چون شوهرم قول داده بود درست بشه.دیگه اصلا اجازه نداشتم پدر و مادرم رو ببینم.شش ماه بعد از عروسی با اصرار شوهرم :که بچه زندگیمان رو درست میکنه باردار شدم.اما اون اصلا عوض نشد حتی کتک زدنها و محدود کردنش بیشتر شد .با وجود هتک حرمت نسبت به پدر ومادرم آنها دوباره پا روی دل گذاشتن وسیسمونی برام گرفتند اما شوهرم باز هم بی حرمتی کرد .زمان زایمان هم اجازه نداد خانوادم بیان بیمارستان.خلاصه تا حالا برای حفظ این زندگی همه رو تحمل کردم ولی شک وبی اعتمادی داره دیوانم میکنه. بهم بی توجهی میکنه .تنها ی تنهام .شوهرم به پسرم خیلی علاقه نشون میده و منو تهدید میکنه که همینی که هست میخوای بیا برو ولی آرزو دیدن بچه رو به دلت میزاره .حالا من چکار کنم میدونم خیلی خریت کردم اما هنوزم دوستش دارم