📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: یکشنبه - ۲۸ خرداد ۱۴۰۲
میلادی: Sunday - 18 June 2023
قمری: الأحد، 29 ذو القعدة 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام
🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها)
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️1 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
▪️8 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
▪️10 روز تا روز عرفه
▪️11 روز تا عید سعید قربان
▪️16 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام
✅ التماس دعای فرج
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼🌼🌼
🗓امروز 28 خرداد 1402
🌷 #19_روز تا #عید_بزرگ_غدیر😍
در سینہ دلیست ڪہ اسیر اسٺ
از هر چه ڪہ غیر ٺوسٺ سیر اسٺ
دردیسٺ عجیب فصل دورے
نوزده روز تا غدیر اسٺ
اول_و_آخر_علے🌾💐
ساقے_ڪوثر_علے🌾💐
🍃🥀#بی_تعارف...
اگهدرقبالمحبتیکهبهدیگرانمیکنی
انتظارمحبتداری،تومهربوننیستی
معاملهگری . . .!🚶🏻♂
#یا_حسین_مرا_دریاب 🌷🍃
15.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽کجایند مردان بی ادعا....
😔😢😭
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
جهت تعجیل در فرج آقا امام_زمان و شادے ارواح مطهر شهدا صلوات +وعجل فرجهم🕊🦋
┄┅┅❅❁
🔻حکم انفصال از خدمت را که دستم دید پرسید: «جریان چیه؟» گفتم: «از نیروهای تربیت بدنی گزارش رسیده که رئیس یکی از فدراسیونها با قیافهی زننده سرِ کار می آد؛ با کارمندهای خانم برخوردهای نامناسبی داره، مواضعش مخالف انقلابه و خانمش بیحجابه! الان هم دارم حکم انفصال از خدمتش رو رد میکنم شورای انقلاب.» با اصرارِ ابراهیم رفتیم برای تحقیق. همه چیز طبق گزارشها بود، ولی ابراهیم نظر دیگری داشت؛ گفت: «باید باهاش حرف بزنیم».
🏡 رفتیم درِ خانهاش و ابراهیم شروع به صحبت کرد. از برخوردهای نامناسب با خانمها گفت و از حجاب همسرش، از خونِ شهدا گفت و از اهداف انقلاب. آنقدر زیبا حرف میزد که من هم متأثر شدم. ابراهیم همانجا حکم انفصال از خدمت را پاره کرد تا مطمئن شوم با #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر، میشه افراد رو اصلاح کرد.
🔹یکی دو ماه نگذشته بود که از فدراسیون خبر رسید: «جناب رئیس بسیار تغییر کرده. اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده، حتی خانمش با حجاب به محل کار مراجعه میکنه».
🌿شهید #ابراهیم_هادی
┄┅┅❅❁
🌹مادر شهید: پسرم یوسف بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر برگشت
🔹 کوموله ها ریختند و یوسف رو دستگیر کردند ، گفتند به خمینی توهین کن .یوسف این کار رو نکرد.به من گفتند توهین کن.
گفتم چنین کاری نمیکنم. گفتند: بچه ات را میکشیم بازهم قبول نکردم.
پسرم رو بستند به گاری و جلو چشمم سر از تنش جدا کردند و با ساطور دست ها و پاهاش را قطع کردند، شکمش را پاره کردند و جگرش را درآوردند😔
🔹 گفتندبه خمینی توهین کن بازم توهین نکردم
من رو با جنازه تکه پاره شده پسرم در یک اتاق گذاشتند و در رو قفل کردند ؛
🔹 بعداز ۲۴ ساعت در را باز کردند گفتند: باید خودت پسرت را دفن کنی.
گفتم : من طاقت ندارم خاک روی سر پسرم بریزم
🔹 شروع کردم با دستان خودم قبر درست کردن، با گریه میگفتم: *یا فاطمةالزهرا، یا زینب کبری.
انگار همه عالم کمکم میکردند برای حفر قبر پسرم.
دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازه اش را کفن کنم گوشه ای از چادرم را جدا کردم و بدن تکه تکه پسرم را گذاشتم داخل چادر.
🔹 فقط خدا خودش شاهد هست که یک خانم چادری بالای قبر ایستاده بود و به من دلداری میداد و میگفت: صبر داشته باش و لا اله الا الله بگو.
🔹 کنار قبرش نشستم و با دستان خودم یواش یواش رو صورت یوسفم خاک ریختم..