⭕️ یادگار عرصه ۸ سال دفاع مقدس، اسطوره #صبر و #استقامت، مظهر صلابت و پایمردی، #جانباز_سرافراز ۷۰ درصد #حاج_شیرعلی_رحمانی پس از تحمل سال ها درد و رنج ناشی از جانبازی به همرزمان شهیدش پیوست.
او در سال ١٣٣۴ در (روستای چمن بولی سید محمد) دیده به جهان گشود و دوران خردسالی اش را در همین روستا گذراند تا اینکه خانواده اش تصمیم گرفتند به بغداد بروند و بقیه ی عمرشان را در آنجا زندگی کنند.
در این سفر بود که مادرش پی برد چرا پدر ما را به اینجا اورده بود که در جواب پسر خردسالش گفت به خاطر عشق و علاقه اش به اهل بیت (ع).
بعدها به این حرف مادرش پی برد ، پنج ساله بود که پدرش را از دست داد و طبق وصیتش او را در نجف اشرف همان جائی که آرزویش را داشت دفن کردند.
و حالا که هفت ساله شده بود باید پا به پای مادر و برادرانش کار می کرد تا درآمد زندگیشان را به دست آورند آن هم با آن زندگی سخت و مشقت بار آن زمان و این در حالی بود که بچه های هم سن و سالش هم درس می خوانند و هم در کوچه ها به بازیهای بچگانه مشغول بودند ، روزها در پی هم گذشت و تا به خود آمد روزگار از وی جوانی پخته و کامل ساخته بود ، آن وقت بود که تصمیم گرفت همراه برادرانش به کشور ایران باز گردند و درست چند ماه بعد بود که جنگ آغاز شد و این لطف خدا بود که او توانست در جنگ شرکت کند و هیچگاه احساس خستگی نکند، با وجود ترکشهای فراوانی که در بدنش بود به جبهه می رفت و همچون طوفان بر علیه دشمن می غرید.
سال ۶١ بود و دو سال از آغاز جنگ گذشته بود که مردم آزاد سازی خرمشهر را جشن گرفتند که او پیوند زنا شوئی را در این روز قشنگ جشن گرفت ، هشت ماه از آغاز زندگی جدیدش می گذشت و دو سه ماه دیگر مانده بود تا پدر شود و فرزندش را در آغوش بگیرد و همان روزها بود که طور دیگری شده بود که رنگ چشمهایش آبی تر از آسمان و درخشندگی موهایش درخشنده تر از خورشید شده بود ، آن روز مثل همیشه ولی مهربان تر از همیشه خداحافظی کرد و رفت و روز بعد از رفتنش بود که دوستانش خبر مجروح شدنش را دادند ناراحت نبود که دیگر نمی تواند با دست هایش فرزندش را در آغوش بگیرد ، از این ناراحت نبود که دیگر نمی تواند مانند درخت سرو بایستد ، همه ی ناراحتی و گریه های شبانه اش به خاطر دوری ماندن از رکاب امام بود و دلش برای سنگرها به شدت تنگ شده بود.
بعد از مجروح شدنش بود که جنگ شدت گرفت و همه ی مردم آواره ی کوهها و بیابانها شدند و او باید در این هنگام چه می کرد هر روز یک جا و روز دیگر به جای دیگر بدون داشتن هیچ وسیله ای برای جابجائی ، او که الان دوست داشت در کنار همرزمانش باشد حتی نمی توانست چادری را که محل سکونتشان بود را برپا کند و اینک این همسرش بود که در ایام آوراگی همچون شیر مردی ایستاد و از همسر و فرزندان خردسالش مراقبت کرد و نمی گذشت سخت بگذرد و این خود او بود که با این وضع هرگز به ستوه نیامد چون در ذهنش مانده بود که خداوند در قرآن می فرماید : که ما نوع انسان را به حقیقت در رنج و مشقت آفریدیم.
از او پرسیده شد که #شیرین_ترین و #تلخ_ترین_خاطره ی زندگیت کدام است در جواب گفت شیرین ترین لحظه زندگی ام زمانی بود که #ورود_امام را از پلکان هواپیما مشاهده کردم و #تلخ_ترین لحظه زندگی ام روزی بود که خبر #فوت_امام را از طریق رادیو سراسری شنیدم آن لحظه احساس کردم که دنیا روی سرم خراب شد.
حاج شیرعلی دارای هفت فرزند می باشد و توانست #کل_قرآن را #حفظ کند.
او همه ی اوقاتش را با گوش دادن به نوار قرآن سپری می کرد وقتی که از او علت به جبهه رفتنش را سوال کردند در جواب آیه ثقلین را قرائت نمود « من دو چیز گران بها را در میان شما به امانت می گذارم یکی قرآن و دیگری اهل بیتم . این دو در میان شما به امانت گذشته می شوند تا در قیامت بر من وارد شوند » پس ما هم برای پاسداری از قرآن جنگیدیم تا سرافرازانه آن را حفظ کنیم.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌺نام #علی نام پدر #علی_اصغر 🌺
🌷ثواب #خواندن_نماز_شب_اول_قبر 🌷
هنگامی که فردی از دنیا می رود خواندن نماز شب اول قبر یا لیلة الدفن در شبی که میّت به خاک سپرده شده است توصیه فراوانی شده است. زیرا آثار و برکات فراوان نماز وحشت هم برای نمازگزار و هم میّت دارد.
#پیامبر(ص) درباره ثواب خواندن این نماز فرمود:
«بر میت ساعتی سختتر از شب اول قبر نمیگذرد. پس بر مردگان خود رحم کنید و برایشان صدقه دهید و اگر نتوانستید، دو رکعت نماز برای شخص درگذشته بخوانید. پس همان لحظه حق تعالی هزار فرشته به سوی قبر او میفرستد که با هر فرشته جامهای و حلّهای است، و تنگی قبر او را تا روز نفخ صور وسعت میدهد و به نمازگزار به عدد آنچه آفتاب بر آن طلوع میکند، حسنه عطا میکند و او را چهل درجه بالا میبرد.»
اجرکم عندالله 🌷🌷🌷🌷
#حاج_آقا_سلام
🆔https://eitaa.com/hajagha_salam
#جنگِ_امروزِما_جنگِ_روایتهاست