eitaa logo
🇵🇸 حاج آقا سلام
1.7هزار دنبال‌کننده
24.2هزار عکس
20.3هزار ویدیو
174 فایل
کانال حاج آقا سلام در مجازی سخنرانی های شیخ سجادقهرمانی مطالب ناب و درجه یک دین تبیین سیاسی روشنگری و فضا سازی برای ظهور از اینکه دوستان خودتون رو دعوت می کنید سپاسگزارم انتقادات و ارسال مطالب جهت بارگذاری در کانال https://eitaa.com/hajagha_salam67
مشاهده در ایتا
دانلود
۸ مرداد ۱۴۰۲
☘سلام وقتتون بخیر☺️🌹 ✨ دوستان یه ایده معنوی قشنگی هست که ثوابش دائم هستش☺️ اونم اینه که مهر و تسبیح،چادر نماز، (هرچیزی که واسه مسجدنیازه) بخرید و یا اگر تو خونه هاتون دارید و استفاده شون نمیکنید. ببرید تو مساجد بزارید که ثوابش همیشه هست حتی بعد مرگ مون !😍 زرنگ باشیم فکر آخرت مون هم باشیم😌 این جور کارهای خیر که ثوابشون دائم هست خیلی انجام بدید خیلی خوبه ، حالا می تونید این کار قشنگو به نیابت از امامان، شهدا ،اموات وووو انجام بدید و خودتون هم کلی ثواب ببرید😊🌹 https://eitaa.com/hajagha_salam ما رو به دوستانتون معرفی کنید
۸ مرداد ۱۴۰۲
سلام به هم کانالی های عزیز از تجربه خودم برا اربعین بگم از اینجا قرص دیکنوفناک برا درد هستش وقرص هیوسین و اسهال به همراه داشته باشین فقط یه دست لباس بردارین با یه دست لباس که تن تون هست میشه دو دست یه مقدار آجیل یا میوه خشک داشته باشین وبیسکوییت البته من پارسال لیمو ترش هم داشتم برا گرما زدگی خوب بود لیمو رو نشورین از اینجا خراب میشه همون موقع مصرف بشورین حتماً شبها حرکت کنید واز ساعت 10 صبح تا 5 بعد از ظهر تو موکب ها استراحت کنید پارسال پای دوستم خیلی تاول زد اونجا بهش گفتن باید قبل حرکت چند بار پاش رو حنا می‌گرفت موقع استراحت کوله رو زیر بالشت تون بزارین اونجا بال‌شت ها خیلی نازکه میشه این کار رو کرد یا وسیله های مهمش رو زیر بالشت بزارین گرمه سختی داره ولی واقعاً ارزش داره و فقط خاطرات خوبش به یاد آدم میمونه در آخر التماس دعا دعا کنید قسمت بشه امسال هم بریم 💗لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/hajagha_salam ما رو به دوستانتون معرفی کنید
۸ مرداد ۱۴۰۲
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 تجربه خانم کانالمون در سفر اربعین
۸ مرداد ۱۴۰۲
ای تمام آفرینش تشنه اشک شبت و ای خدا و خلق او مشتاق یارب یاربت ای مسیحای دعا در هر نفس، لعل لبت سینه‌های سوخته یک شعله از تاب و تبت باب حاجت باب رحمت باب ایمان باب دین قطب عرفان، سیدسجاد، زین‌العابدین شهادت امام عابدان و عارفان تسلیت باد🖤 https://eitaa.com/hajagha_salam ما رو به دوستانتون معرفی کنید
۸ مرداد ۱۴۰۲
💠 خانمها در مقایسه با مردها نسبت به با خانواده و پدر و مادر خود بیشتر، حساس بوده و دارند. 💠 خوب است مرد گاهی پیش از درخواست همسرش بدهد که برویم منزل پدر و مادرت و نسبت به خانواده وی ابراز کرده و یا به آنها خدمت‌رسانی کند. 💠 این پیش قدمی شما در برقراری رابطه با خانواده همسرتان، شما را می‌کند. 💠و نیز اگر گاهی بخاطر نتوانستید به آنها سر بزنید و یا زمان ملاقات شما با آنها کوتاه شد همسرتان نکرده و زمینه ایجاد مشاجره، در این مسئله از بین می‌رود. 💠 زن دوست دارد بداند که آیا واقعا ارتباط با خانواده او را دوست دارد یا نه 💠 اینکار می‌تواند عامل برطرف شدن برخی دلخوری‌های دیگر نیز شود. ‌‌‌ ‌ ┈┈•°.⤳❁ ♥️
۸ مرداد ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتقاد شدید از میرسلیم توسط رئیس خانه کودکان پروانه‌ای آقای میرسلیم، پیرمرد پرحاشیه! اگر شما حرف نزنی، کسی نمیگه لالی! کم برای نظام حاشیه و جنجال درست کن. @BisimchiMedia
۸ مرداد ۱۴۰۲
🇵🇸 حاج آقا سلام
#یک_فرمول_خوب #آقایان_بخوانند 💠 خانمها در مقایسه با مردها نسبت به #دیدار با خانواده و پدر و مادر خو
چیکار کنم شوهرم مطابق خواسته ی من عمل کنه⁉️ خانم های عزیز توجه کنید 👇 برای اینکه رو مطابق بعضی خواسته هاتون عادت بدین اول باید خواسته هاتون رو به صورت و با ازش بخواین ؛ نه به صورت و تکلیف 🔺اگر انجام داد کلی کنید تا برای انجام دوباره ی اون تشویق بشه و این طور تبدیل به یک میشه براش ❌اما اگه خواسته ی شما رو انجام نداد مثلا گفتید اومدنی ماست بخر نخرید اصلا نکنید، چند روز بعد دوباره با حالت خواستتون رو بگید کلا مردا باید فقط بشن 🚫سرزنش و غیره نتیجه عکس میده 🍃
۸ مرداد ۱۴۰۲
*خانمها بخونن* *توصیه_های_زناشویی_به_خانم_ها* شمایی که حس میکنی همسرت ممکنه سمت زن دیگه ای کشیده بشه و بهتون خیانت کنه یا از شما دوری میکنه 😣شما اول از خودت سوأل بپرس که: آیا همه نیازهای شوهرم رو تأمین کردم یا نه؟ آیا اون از من راضیه یا نه؟ آیا اونو راضی نگه میدارم از خودم یا تلاشی براش نمیکنم؟ از نظر ، شیطنت ، پوشش، آرایش، و،،، به خودتون برسین بعد در مورد اشتباه شوهرت جستجو کن شاید کم کاری از خودمون باشه اما حاضر به پذیرفتنش نیستیم 👌 💕
۸ مرداد ۱۴۰۲
خیلی وقت ها قدر چیز هایی که داریم را نمیدانیم اما کافیست برای مدتی نباشند آن وقت برای بودنشان، برای داشتنشان دست به هر کاری میزنیم اما کله شق تر از آنیم که بپذیریم بعضی چیز ها و بعضی آدم ها آنقدر ارزشمندند که اگر از دست بروند دگر برگشتنی نیستند
۸ مرداد ۱۴۰۲
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 دلانه دختریکه در سن کم مجبور به ازدواج میشه(قسمت چهارم) در پس (بسیار قشنگه)
۸ مرداد ۱۴۰۲
چهار بار خطبه عقد خونده شد و من جواب ندادم، دیگه برام مهم نبود خانوم جون چیکار میکنه... بار آخر هم عاقد گفت حتما راضی بوده که نشسته پای سفره عقد،اون روز من بدون اینکه راضی باشم، شدم همسر مردی که نمیشناختمش.. .اون موقع به این فکر نمیکردم اما بزرگتر که شدم احساس می‌کردم پس مونده خواهرمو دادن به من، مثل همه اون وقتایی که لباسای خوب مال خواهر بزرگم بود و وقتی کهنه و کوچیک میشد می‌رسید به من... تو روستای ما رسم بود بعد از عقد، داماد شب خونه عروس میموند... نمیدونستم باید چیکار کنم، مهمونا رفته بودن، داداشام هر کدوم یه سمت ولو شده بودن، خانم جون و نرگس تو آشپزخونه بودن و آقا جون تو حیاط... احمد پسر فریبا خانمم یه گوشه نشسته بود و هی نگام می‌کرد،خانم جون اومد زیر گوش احمد یه چیزی گفت و اونم بلند شد و دنبال خانوم جون رفت تو یکی از اتاقا. رفتم تو حیاط پیش آقاجون، خیلی تو خودش بود. میدونستم راضی نبود به این ازدواج اما مگه میتونست برخلاف نظر خانوم جون چیزی بگه، خانوم جونو میپرستید. گفتم آقاجون خوبین؟! گفت خداروشکر، دیگه زبونم نچرخید تا حرفی بزنم نیم ساعت تو حیاط دور زدم تا شاید خسته بشه و بره خونشون... اما انگار سمج تر از این حرفا بود.خانوم جون صدام کرد ، رفتم تو خونه و دستمو گرفتو منو برد دم همون اتاقی که احمد توش بود. به زور هلم داد تو اتاق و درو بست،من موندم و یه مرد غریبه، یکی که تا صبح حسی بهش نداشتم اما حالا ازش متنفرم بودم.تشک دو نفره وسط اتاق حالمو بد می‌کرد، یهو از شدت استرس به سرفه افتادم، صداش اومد که خیلی عادی گفت خورشید برو یکم آب بخور. یه نگاه وحشتناک حواله ش کردمو رفتم دم پنجره اتاق نشستم. خدا خدا میکردم زودتر صبح بشه، انگار هوای اتاق کم شده بود، نمیتونستم نفش بکشم، احمد بلند شد، زیر چشمی نگاش میکردم، نفسم رفت، ترسیدم بخواد بیاد طرف من اما رفت یه گوشه تشک دراز کشید و دیگه حرفی نزد. تا صبح دم پنجره نشستم، هوا که روشن شد انگار دنیا رو بهم دادن، مثل موشک از اتاق پریدم بیرون و محکم خوردم به خانوم جون... ادامه دارد https://eitaa.com/hajagha_salam ما رو به دوستانتون معرفی کنید
۸ مرداد ۱۴۰۲
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 دلانه دختریکه در سن کم مجبور به ازدواج میشه(قسمت پنجم) در پس (بسیار قشنگه)
۸ مرداد ۱۴۰۲
با کلی التماس خانم جونو راضی کردم که برم مدرسه.هر روز از مدرسه که برمیگشتم میدیدم تو یکی از کوچه ها منتظرمه... نمیدونستم چه جوری بهش بفهمونم ازش بیزارم. هرچقدر من بیشتر کم محلی میکردم انگار اون بیشتر میومد طرفم... همه سعیمو میکردم بهش فکر نکنم اما مگه خانوم جون میذاشت. عقد زورکی بس نبود، میخواست یه کاری کنه دوسش داشته باشم، اما مگه میشد به زور عاشق شد. آقاجون هر روز ساکت تر از قبل میشد،تمام روز خودشو با درختای حیاط سرگرم می‌کرد، چند بار اتفاقی دیدم چشماش خیسه، میدونستم دلش واسه بخت بد من میسوزه.... یه روز از مدرسه که برگشتم، دیدم احمد جلوی در وایستاده، اومدم از کنارش رد شم که دستمو گرفت و کشید، خیلی عصبانی بود، گفت تا کی میخوای اینجوری رفتار کنی؟! من شوهرتم، اما واسه تو با دیوار فرقی ندارم ، دلم پر بود و نمیتونستم ساکت بمونم، گفتم برو به اونایی که منو زورکی نشوندن کنارت اینارو بگو...تو مگه خواستگار نرگس نبودی، مگه عاشقش نبودی، چی شد نظرت عوض شد؟! یهو چشمم خورد به آقاجون که داره میاد طرفمون، اومد دست احمدو گرفت و کشید طرف خودش و بدون هیچ مقدمه ای گفت ببین پسرم من از اولم موافق این وصلت نبودم اما کاریه که شده، حالا دارم بهت میگم تو مشکلی نداری،تو خیلی پسر خوبی هستی، مشکل از دختر منه که بچه ست، وقت شوهر کردنش نبود، بیا و تمومش کن، نه خودتو عذاب بده نه ما رو، طفلی آقاجونم با درد اینارو میگفت. احمد هیچی نگفت و رفت. ذوق کردم که یکی ازم حمایت کرده، آقاجونو محکم بغل کردم، فکر میکردم همه چی تموم شده ، آقاجون موهامو بوسید و گفت غصه نخور دخترم، درست میشه. بعد از مدتها باز از ته دلم خوشحال بودم، اما نمیدونستم عمر خوشحالیم فقط چند ساعته... ادامه دارد https://eitaa.com/hajagha_salam ما رو به دوستانتون معرفی کنید
۸ مرداد ۱۴۰۲
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 دلانه دختریکه در سن کم مجبور به ازدواج میشه(قسمت پنجم) در پس (بسیار قشنگه)
۸ مرداد ۱۴۰۲
آخر شب بود، با ذوق داشتم رخت خوابمو پهن میکردم که بعد از چند وقت راحت بخوابم ،صدای خانم جون اومد که داشت احوال پرسی می‌کرد با یکی، چادرمو سرم کردم و از اتاق رفتم بیرون، که احمدو دیدم، تموم تنم یهو یخ زد. باورم نمیشد بعد از حرفهایی که آقاجون زد بهش بازم بیاد. سلام کرد و منم جواب سلامشو به اجبار چشم غره خانم جون دادم و برگشتم تو اتاق و اونم پشت سرم اومد تو. دوباره رفتم لبه پنجره نشستم، از وقتی عقد کرده بودیم شبایی که میومد خونمون تاصبح بیدار میموندم که مبادا بیاد سمتم، وحشت داشتم از اینکه دستش بهم بخوره . اونم خداروشکر انگار نه انگار، راحت می‌خوابید. تا صبح با خدا حرف زدمو گریه کردم، بهش التماس کردم کمکم کنه. دم دمای صبح بود که همونجا کنار پنجره خوابم برد. چشمامو که باز کردم دیدم روی تشکم کنار احمد، مثل فنر از جام پریدم، فکر اینکه بهم دست زده و منو بغل کرده حالمو بد می‌کرد. کتابامو جمع کردم و یه دست لباس برداشتم رفتم خونه عمه م، اونجا تنها جایی بود که هیچ کس سرزنشم نمی‌کرد، چون عمه هم مثل من به اجبار ازدواج کرده بود و یه عمر کنار کسی که هیچ حسی بهش نداشت سوخته بود. یادمه خیلی پاییز رو دوست داشتم، همیشه وقتی بارون می‌بارید، فوری میپریدم تو حیاط، اما اون سال پاییز شبیه جهنم بود برام . اوایل آذر بود که فریبا خانم اومد خونمون و با خانوم جون رفتن تو اتاق و یه ساعت حرف زدن. گوشمو چسبونده بودم به در شاید چیزی دستگیرم بشه اما خیلی آروم حرف میزدن. شب که آقاجون اومد خونه خانم جون بردش تو اتاق، چند دقیقه بعد صدای داد آقاجون خونه رو لرزوند، رضا داداش بزرگ ترم فوری رفت طرف اتاق و درو باز کرد و گفت چی شده آقا جون، اقاجونم داد زد از مادرت بپرس، خانم جون خیلی خونسر گفت میخوان بیان عروسشونو ببرن مگه جرمه؟! آقا جون بدتر شد. از دادش تنم لرزید، چه عروسی، چه کشکی، من دارم میگم بیا بریم طلاقشو بگیریم، تو میگی عروسی، داریم با دستای خودمون بدبختش میکنیم. توروخدا از از این بچه بگذر، تو ندیدی این بچه هنوز عروسک تو دستشه. ولی خانم جون کوتاه نیومد. میدونستم اگه تموم دنیا هم بهش بگن اشتباه کرده بازم قبول نمیکنه...کاش فقط با من اینکارو می‌کرد، خانم جون به برادرامم رحم نکرد... حرفای خانم جونو که شنیدم دنیا رو سرم خراب شد، تا امروز امید داشتم که یه جوری از دستشون خلاص بشم، اما با حرفای خانم جون تموم امیدم نابود شد... ادامه دارد https://eitaa.com/hajagha_salam ما رو به دوستانتون معرفی کنید
۸ مرداد ۱۴۰۲
📚 مادر معمار پرورش فرزندان خانواده 📜 مادر میتواند فرزندان را به بهترین وجهی تربیت کند. 📜 تربیت فرزند به وسیله‌ی مادر، مثل تربیت در کلاس درس نیست؛ با رفتار است، با گفتار است، با عاطفه است، با نوازش است، با لالائی خواندن است؛ با زندگی کردن است. 📜 مادران با زندگی کردن، فرزند تربیت میکنند. 📜 هرچه زن صالح‌تر، عاقل‌تر و هوشمندتر باشد، این تربیت بهتر خواهد شد ؛ بنابراین برای بالا رفتن سطح ایمان، سطح سواد، سطح هوش بانوان، در کشور باید برنامه‌ریزی شود. ۱۳۹۲/۰۲/۱۱ بیانات در دیدار جمعی از مداحان 🍃🕊🍃🌹🍂🕊🍃🍂🌹🕊🍃 💖 https://eitaa.com/hajagha_salam 💖 🕊🍃🌹🍂🕊🍃 🌹🍂🕊🍃🌹
۸ مرداد ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🔻وکیل سابق طبری در گفتگو با ۹دی: طبق حکم جدید، طبری عملا تبرئه شده‌است 🔹با آنچه که من در پرونده دیدم اگر سکته نکنم و نمیرم شانس آوردم آقای اژه ای، عدالت قضایی را فدای، یک نفر کردن، چه صدماتی به افکار عمومی می‌زند.؟ ✅ https://eitaa.com/khezreznde 🗣 جنگِ امروزِ ما، جنگِ روایتهاست.
۸ مرداد ۱۴۰۲
‌✅‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‎‌ 🍀 هنگامی که از درون زلال باشی خداوند به تو نوری می‌بخشد، آنچنان که ندانی و مردم تو را دوست می‌دارند از جایی که ندانی و نیازهایت برآورده شود آنچنان که ندانی چه شد ! 🌼 این یعنی پاک نیتی … و پاک نیت کسی است که برای همه، بدون استثناء، خیر بخواهد چون می‌ داند سعادت دیگران از خوشی او نمی‌ کاهد و بی‌ نیازی آنها از ثروت او کم نمی‌ کند و سلامت آنها عافیت و آرامش او را سلب نخواهد کرد 🌸 پس چه زیباست که همیشه نیک اندیش و خیرخواه باشیم. 🍃🌸
۹ مرداد ۱۴۰۲
'♥️𖥸 ჻ °•سلام بـر چشم هاۍزیباۍابـرۍاټ هنگامۍ ڪہ همہ چیز را مۍ بینند و مـۍبارنـد ...[😔] ♥️|↫ ‌ 🖐🏻|↫ ☀️صبحت_بخیر_یابن العسکری💚 🏴
۹ مرداد ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃 بنام و با توکل به اسم الله به رسم ادب با سلام بر سرور و سالار شهیدان آقا اباعبدالله الحسین علیه‌السلام 🍃اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْـنِ 🍃وَ عَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْـنِ 🍃وَ عَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْـنِ 🍃وَ عَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْـنِ صبحتان حسینی🏴
۹ مرداد ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹ مرداد ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همیشه دعاکنیم... چشم هایی داشته باشیم که بهترین ها را در آدم ها ببیند... قلبی که خطاکارترین ها را ببخشد... ذهنی که بدی ها را فراموش کند... و روحی که هرگز ایمان به خدا را از دست ندهد...
۹ مرداد ۱۴۰۲
1_5566438339.mp3
6.27M
باصدا وصوت دلنشین علی فانی هدیه می کنیم به امام زمانم سعی کنیم هر روز حتما دعای عهد را بخوانیم و با امام زمانمان عهد ببندیم که یاور او هستیم چه درزمان غیبت و چه در هنگام ظهور ان شاءالله🤲
۹ مرداد ۱۴۰۲
1_5680357279.mp3
28.44M
مناسب برای قرائت روزانه (کمتر از ۱۲ دقیقه)
۹ مرداد ۱۴۰۲