#یک_قاچ_کتاب📚📚
ننه علی لقب معروف و مشهور مادری است که ۲۰ سال بصورت شبانه روز در خانهای در کنار مزار فرزند شهیدش قربانعلی رخشانی زندگی کرد؛ او که فرزندش به دست نوکران حلقه به گوش خاندان منحوس پهلوی (ساواک) در ۲ دی سال ۱۳۵۷ به شهادت رسیده و در شهر اهواز دفن گردیده است، راهی اهواز میشود.
بعد از پیروزی انقلاب به حضرت امام اطلاع میدهند که مادری از تهران به اهواز آمده و در کنار مزار فرزند شهیدش زندگی می کند؛ البته بدون هیچ سرپناهی که او را در مقابل گرمای طاقت فرسای جنوب محافظت نماید، به دستور امام پیکر این شهید از اهواز به بهشت زهرا تهران منتقل میشود.
اوایل سال ۵۸ بود و هنوز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع نشده بود؛ بهشت زهرا بیشتر از گورستان، زمین متروکه ای بود که کمتر کسی به آن جا رفت و آمد میکرد؛ اما ننه علی از آنجا که عاشق قربانعلی بود از همان شب اول دفن مجدد، او بر مزارش شبانه روز می نشست و سوره یاسین می خواند.
📚زمانی برای زن بودن
✍مریم ناصر خاکی
#ناشر_تخصصی_زن_و_خانواده
#مرکز_نشر_هاجر
@hajarpub_ir
وبسایت
https://hajarpub.ir📚📚
#یک_قاچ_کتاب📚📚
رحمان متوجه صدای پایی شد. شک کرد که صدای پای پیرزن را شنیده باشد، اما گفت: «سلام خانمجان!» راضیه هیچ نگفت دستش را گرفت به در و همان جا ایستاد و نگاهی به حیاط مسجد کرد تا ببیند کسی آنها را دیده است یا نه. رحمان مطمئن شد که صدا، صدای پای خانمجان نیست.
– شمایین راضیه خانوم؟
راضیه تنها توانست جواب سلام رحمان را بدهد و دوباره خاموش بماند سر جایش. چشم دوخته بود به چشمان رحمان که دوخته شده بودند روی زمین. خواست برود که رحمان گفت: «راضیه خانوم ما رو هم حلال کنین ما قصدمون خیر بود ولی آقا ناصر آب پاکی رو ریخت رو دست مون.» راضیه آمد چیزی بگوید ولی نه حرفی برای گفتن داشت و نه زبانش میچرخید تا چیزی بگوید.
رحمان آرام رفت، رحمان بدون عصا رفت و جای قدم هایش بزرگ تر از همیشه بر روی برف ها جا ماند. سوز سردی میآمد ولی راضیه تکیه بر دیوار ایستاده بود و پرده ی جلوی در را پیچیده بود دورش و گریه می کرد.
📚بهشت من کنار توست
✍مریم بصیری
▪️قیمت کتاب:٧٧٠٠٠تومان
▪️قیمت با تخفیف:۵٧٧۵٠تومان
#ناشر_تخصصی_زن_و_خانواده
#مرکز_نشر_هاجر
@hajarpub_ir
وبسایت
https://hajarpub.ir📚📚