eitaa logo
حاج بیخیال!
1.5هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
705 ویدیو
71 فایل
[﷽] ‌‌گفتم : شراب ِ وصل به اُوباش می‌دهند؟ با خنده گفت: بنده‌ی «او» باش، می‌دهند:)! اتبادلات‌و‌شروط‌و‌از‌این‌حرفا @shorote_hagbikhial👇🏿 جهت تبادل👇🏿 @lolanolol #اول‌آدم‌باش‌بعد‌مذهبی #والسلام
مشاهده در ایتا
دانلود
لحظه ها را انتظارم روزو شب...!
گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس میگوید؟ ان زمان که خبر مرگ مرا از کسی میشنوی ،روی تورا کاشکی میدیدم شانه بالا زدنت را -بی قید- و تکان دادن دستت که +مهم نیست زیاد و تکان دادن سر را که +عجیب عاقبت مرد؟ افسوس کاشکی میدیدم من به خود میگویم چه کسی باور کرد جنگل جان مرا آتش عشق تو خاکستر کرد؟...
حاج بیخیال!
هجوم زخم تورا نمیکشد تن من برای کشته شدن چه کنم:)؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به بزرگترات یاد آوری کن فکر جاسوسی از این مملکت رو از سرشون خارج کنن... . .
یک جاسوس اسراییلی اجیر شد شهید چمران رو ترور کنه بعداز یه هفته تعقیب و مراقبت رفتار و کردار چمران شد انصافاً یک هفته مراقب ما باشن چطورمیشه! عاشق دین و مذهب ما میشن یا...؟! ...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•🌈🌧🖇 ؛) 🌱°• ⃣2⃣ ￿ _اومدم کہ جواب بدم تلفـݧ زنگ زد خالم بود نجات پیدا کردم و دوییدم سمت اتاقم... چادرم و درآوردم تو آیینہ نگاه کردم چهرم نسبت به سه سال پیش خیلے تغییر کرده بود بہ خودم لبخندے زدم و گفتم اسماء ایـݧ سجادے کیہ❓ چرا داره بہ دلت میشینہ❓ همونطور کہ بہ آیینہ نگاه میکردم اخمام رفت تو هم _اسماء زوده مقاومت کـݧ نکنہ ایـݧ هم بشہ مث رامیـݧ تو باید خیلے مواظب باشے نباید برگردے بہ سہ سال پیش علے فرق داره نوع نگاهش،صدا کردنش،حرف زدنش،عقایدش... _خندم گرفت ...هہ علے❓هموݧ سجادے خوبہ زیادے خودمونے شدم _در هر حال زود بود براے قضاوت هنوز جلوے آیینہ بودم کہ ماماݧ در اتاق و باز کرد کجا فرار کردی❓ خندم گرفت فرار کجا بود مادر مـݧ اومدم لباسامو عوض کنم خوب پس چرا عوض نکردے هنوز❓ داشتم تو آیینہ با خودم اختلاط میکردم مامانم با تعجب بهم نگاه کرد و گفت: بسم اللہ خل شدے ❓ خندیدم و گفتم بووووودم راستے ماماݧ آقاے سجادے گفت کہ قرار بعدیموݧ اگہ شما اجازه بدید براے فردا باشہ فردا❓چہ خبره اسماء نمیدونم ماماݧ عجلہ داره براے چے مثلا عجلہ داره دستمو گذاشتم رو چونم و گفتم خوب ماماݧ براے مـݧ دیگہ ماماݧ با گوشہ ے چشمش بهم نگاه کرد و گفت:بنده خدا آخہ خبر نداره دختر ما خلہ تو آیینہ با خودش حرف میزنہ إ مامااااااااااا... در حالے کہ میخندید و از اتاق میرفت بیروݧ گفت :باشہ با بابات حرف میزنم راستے اسماء اردلاݧ داره میاد. از اتاق دوییدم بیروݧ با ذوق گفتم کے داداش کچلم میاااااد فردا خبر داره از قضیہ خواستگارے❓ _معلومہ کہ داره پسر بزرگمہ هااا تازه خیلے هم تعجب کرد کہ تو بالاخره بعد از مدت ها اجازه دادے یہ خواستگار بیاد براے همیـݧ از پادگاݧ مرخصے گرفتہ کہ بیاد ببینتش دستم و گذاشتم رو کمرمو گفتم: آره تو از اولم اردلاݧ و بیشتر دوست داشتے بعد باحالت قهر رفتم اتاق _ماماݧ نیومد دنبالم خندم گرفتہ بود از ایـݧ همہ توجہ ماماݧ نسبت بہ قهر مـݧ اصلا انگار ݧ انگار خستہ بودم خوابیدم باصداے اذاݧ مغرب بیدار شدم اتاقم بوے گل یاس پخش شده بود. دیدم رو میزم چند تا شاخہ گل یاسہ تعجب کردم تو خونہ ما کسے براے مـݧ گل نمیخرید ولے میدونستـݧ گل یاس و دوست دارم اولش فکر کردم ماماݧ براے آشتے گل خریده ولے بعید بود ماماݧ از ایـݧ کارا نمیکردم موهام پریشوݧو شلختہ ریختہ بود رو شونہ هام همونطور کہ داشتم خمیازه میکشیدم اتاق رفتم بیروݧ و داد زدم: ماماااااااݧ ایـݧ گلا چیہ❓ مـݧ باهات آشتے نمیکنم تو اوݧ کچل و بیشتر از مـݧ دوست دارے اردلاݧ یدفہ جلوم ظاهر شد و گفت: بہ مـݧ میگے کچل❓از هیجاݧیہ جیغے کشید م و دوییدم بغلش و بوسش کردم هنوز لباس سربازے تنش بود میخواستم اذیتش کنم دستم و گرفتم رو دماغم گفتم: _اه اه اردلاݧ خفہ شدم از بوے و جورابو عرقت قیافشو ببیـݧ چقد سیاه شدے زشت بودے زشت تر شدے خندید و افتاد دنبالم بہ مـݧ میگے زشت❓ جرئت دارے وایسااا ماماݧ با یہ اللہ اکبر بلند نمازشو تموم کرد و گفت چہ خبرتونہ نفهمیدم چے خوندم قبول باشہ ماماݧ مگہ نگفتے اردلاݧ فردا میاد چرا منم نمیدونم چرا امروز اومد _اردلاݧ اخمی کردو گفت ناراحتید برم فردا بیام خندیدم هولش دادم سمت حموم نمیخواد تو فعلا برو حموم... راستے نکنہ گلارو تو خریدے❓ ناپرهیزے کردے اردلان... خندید و گفت:بابا بغل خیابوݧ ریختہ بودݧ صلواتے مـݧ پول نداشتم برات آبنبات چوبے بخرم گل گرفتم گل یاس❓اونم صلواتے❓ برو داداااااش برووو کہ خفہ شدیم از بو برو. _داشتم میخوابیدم کہ اردلاݧ در اتاق و زد و اومد داخل ... بامــــاهمـــراه باشــید🌹 ⛔️ 🌧☔️↷''✿°. ⌈ @oshaghsz ○°.⌋
چشم‌خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم ناگهان دل داد زد : "دیوانه ! من می بینمش "
حاج بیخیال!
ما‌الذی‌‌قالتهُ‌عیناک‌لقلبی‌فأ‌جا؟! چشمان‌تو‌با‌قلبم‌چہ‌گفتند کہ‌اینگونہ‌پذیرفت...؟!
🖇 شاهانظر به ماکن به خدا مولا حال دلمان بدگرفته است...😔💔