همان عبایی که پنج نفر را در آغوش خودگرفت تمام جسم اکبر را به خیمه گاه نبرد ...

ثمّ نظرَ الیه نظره آیسٍ منه و ارحی عینیه و بکی ثمِ قال اللهمّ اشهد فقد برزَ الیهم غلامٌ اشبه النّاس خلقاً و خُلقاً و منطقاً برسولک و کنّا اذا اشتَقنا الی نبیّک نظَرنا اِلیه .. .. آخرش یک روز، پای لهوف، وقتی به وصفِ صحنه‌های وداعِ تو می‌رسم، تمام می‌شوم... آخرش یک روز همان |نظر آیسٍ منه| |نگاهِ ناامیدانه‌ای به علی انداخت|... من را می کُشد.

یک‌طرف‌اکبربه‌میدان می‌رود دامن کشان یک‌طرف‌بابا‌پریشان‌ عمه‌ها‌مویه‌کنان:)

سر راهت پسرم تا در آن خیمه برو شاید آرام بگیرند کمی خواهرها...!

ڪربلا ڪوچه ندارد همه جایش دشٺ اسٺ :::: یاس دریاس مگر مـــادر مـــن برگشته اسٺ؟! ::::

🖇 برخی‌ تا می‌بینند شما برای‌ امام‌ حسین گریه میکنید میگویند: نمیخواهد گریه کنی! برو امام‌ حسین را بفهم، این‌ها احساسات است میگذرد .. ما همین قدر که امام حسین را فهمیده‌ایم، داریم برایش گریه میکنیم اگر بیشتر بفهمیم که خون گریه میکنیم..:) #استاد‌پناهیان

عَ ل ی اَ ڪ بَ ر

‌ ‌ فَبَکَي الحسین بِقَتلِهِ بُکـاءً شـَدیداٌ ؛ حضرت‌آفتاب‌درغروبِ‌ماه‌خون‌گریست

الوداع گفت و رفت و بابا ماند:)! +حاج‌میثم

تو و آن قــد رشیـــدی که پر از طوبی بود در شگفتم که در این قبر چرا جا شده‌ای!؟

و ما ادرئک ما الروضه ...

سنگ و تیر و شمشیر چه کرده تنت رو:)؟!