رمان : #عقیق
نویسنده: نیل 😍
تیڪہ از رمان :دوباره سمت دکتر سهرابی بر میگردم و میگویم:دکتر باید چیکار کنم حالا؟
اینبار(نه)بابا محمد بود شوکه ی مان کرد...
سمتش میروم و میگویم:نه؟؟
بابا محمد دستی به سر و روی تسبیح در دستش می کشد و میگوید: نه...مگه نمیبینی مادرت
راضی نیست!
خنده دار بود اوضاعمان!خیلی خنده دار.ناباور نگاهم را گردش میدهم بینشان.بابا محمد بس کن
ابوذر روی تخت خوابیده کلیه میخواهد!!الان؟ حالا؟ الان وقت احترام به حقوق مادری مادریست
که بیست و چهار سال نبوده؟
سمتش میروم و میگویم:بابا محمد چی میگید؟ بابا ابوذر رو ی تخت دراز کش خوابیده کلیه میخواد
شما میگی نه؟
رمان زیباے عقیق رو از دست ندین
رمان هیجان انگیز عقیق 😍❤️
@rahbarams