❤️🌱
یک لحظه ردشدهای ازین ڪوچهبعدازآن
مَـردم نشسـتهاندوشـِڪَر جمع میکنند...
ــــــــ🌈
#مَه_جَبینم✨
یک لحظه ردشدهای ازین ڪوچهبعدازآن
مَـردم نشسـتهاندوشـِڪَر جمع میکنند...
ــــــــ
#مَه_جَبینم*_*✨
💛|↷☔️🌈''✿°.
⌈ @oshaghsz ○°.⌋
حاج بیخیال!
❤️🌱
از عطر تنـت چند گـِرَم تُحفهٔ ما ڪن
تا با نفَسی طی ڪنم هر سِیروسلوڪے
ــــــــــــــ🌿
#چهسیروسلوکیبشود🙄❤️
#مَه_جَبینم^ ^
شدم از معجـزهٔ اژدر چشــمت متحـــیر!
استاد توحاشا نکند حضرتموسیٰست؟
ــــــــــــ🌈
#نکند🙄
#مَه_جَبینمــ^^
حاج بیخیال!
💚... #ازلحاظصبح^ ^
🌻•°
•ـــــ[ خاتـون🍯 ]ــــ•
دم صبح است
به اطاعت از مادرِ شیرینم
به قصد خرید سنگک میروم.🍪
خدایا!توسل میکنم به قطرات باراني ڪه از زلف درخت گیلاس میریزد🍒،
که چشمم
گلزار چادرِخاتون را زیارت کند
قول میدهم که
پاي معصیت چشمانم در میان نباشد✨
امیدوارم کوچه زیارگاه قدوم خاتون شده باشد🍃
در را باز میکنم،
زمزمه میکنم:عجبخدايپـایهای دارم!
سیب من ،چند متر جلوتر قدم بر میدارد
دلمان غنج میرود برای چشمانے که فقط زمین را منور میکند🌙
با آن چادرِ گل دار و روسری اناري
عجیب به کنج دلمان میچسبد،
بویِ یاس می آید :)
الوعده وفا🍃
قرار بود پاي معصیت در میان نباشد،
چشمان ما را پایین چادر او بَس است.
یادم باشد،
وقت وصال بگویم برایم روسري اناری بپوشد،سنگکاش با من =)•°🦋
ــــــ•
#مَه_جَبینم:)
#صُبحتبخیر...
حاج بیخیال!
...♡🌗
🌙•.
[ادامهڪوچهباغ•.•]
ڪنار یاس ها نشسته ایم،
چايِ زعفرانے و نبات، آذینِ سبزهزارمان شده اند؛صحبتمان را شیرین میکنند؛🍯
میپرسم؛
+به گمانت خوشبختے ڪجاست؟!
میفرمایے:
_وسطِ گلهایِ پیراهنت•.•🌻
حس میکنم غنچه های پیراهنـم گل کردهاند؛
میدانے اَناری شده ام،
پس با شیطنت ادامه میدهے:
_مواد لازمِ خوشبختے من شمایے خاتون؛
عسل از لبخندمان میچکد؛🍯
و به جای گفتنِ"ما هم همینطور" برایت چاي میریزم؛
آرام میگویَم:
+بهگمانم تمامےِ #عشاق برای خوشبختے یکدیگر ڪافی باشند؛
شعر بخوانیم؟!
_زلفات پریشان میکند
مارا ڪمان ابرويِ من
+فڪری به حالِ دل بڪن
اینگونه از زلفـم مگو ..
[چقدر بویِ یاس میآید..؛(: ]
ــــــــ•
#مَه_جَبینم🦋