حاج بیخیال!
...♡
کاش دورانمان کمی
عقب تر بود ...
مثلا یک قرن ... !
من چادرِ گلدار سرَم میکردم ...
و تو با چند نانِ سنگکِ تازه ، سرِ کوچه
می ایستادی تا من از کنارت رد شوم
و تو با تمامِ جسارتت به من نانِ داغ تعارف کنی ...
من نگاهم را نجیبانه می دزدیدم ...
و تو ... عاشق تر می شدی ... .
به این منِ دست نیافتنی ...
مالِ آن دوران اگر بودیم ؛
برای دلبری از تو ،
آبگوشت های جانانه روی اجاق ،
بار می گذاشتم ...
که بویِ دلبرانه اش تا خانهی شما برسد و
تو بیشتر از همیشه عاشقم شوی ...
تا مادرت باز هم از نجابت و خانمیِ دخترِ
چادر گلی بگوید و تو قند در دلت آب شود ،
و از شرم و وَقارت ، سرخ و سفید شوی و
سرت را پایین بیندازی ...
مالِ آن دوران اگر بودیم ؛
تو برای یک لحظه دیدنم ،
با تمامِ جهان
می جنگیدی ... !
چقدر حیف که مالِ آن
دوران نیستیم ...
مال آن دوران اگر بودیم ؛
کوچه ها پر می شد از
مردانی که دلشان می تَپید به خانه برگردند ،
و زنانی که تمامِ کوچه را برای آمدنِ مرد عاشقشان
آب و جارو می کردند ...
#نیازمندےها🎈°•...
↷''✿°.🍁🍂
⌈ @oshaghsz ○°.⌋
منتظر همدیگه وایسادن سرقرار ستونِ شماره ی....
صف غذای دلنشینِ عربی که با یه دنیاااااا ارادت تحویلت میدادن...
خاک آلودگی سر و صورت و مژه و چادر...
زمزمه ی روضه برا همدیگه حین قدم زدن...
هندزفری عزیزم و مداحی های آنریمان پناهی...
کفش گم کردن هامون ...
سلفی های یواشکی که تو حرم ها می گرفتیم...
پیدا کردن حمام....
و.....
#جاماندھ
#نیازمندےها:)
"⇨@oshaghsz⇦"