امشب هم مثل هرشب...
جزاینکه پناه ببرم به خیالت و ساعتی از دلتنگی هایم...
از امروز که چگونه گذشت...
از اتفاقات امروزی که گذشت...
بگویم...
و ساعتی با خیالت ؛ هم بخندمو هم چشم هایم بارانی شود..
تا گونه هایم را مانند ساحلی به پایان رسیده، خیس کند...
چاره ای ندارم...!!
مواظب خودت باش...!!
#بهار
"⇨@Oshaghsz⇦"
آبان
هوایش غرق دلتنگیست
عطر تو را در مشت خود دارد
فهمیده خیلی دوستت دارم
هی پشت هم
باعشق می بارد..
《…@oshaghsz…》
حاج بیخیال!
. . . !
صبحِ پاییز
بدونِ تو نمیچسبد
نه...
گرمِ آغوشِ تو باید بشوم یخ نکنم!
《…@oshaghsz…》
کنون که صاحب
مژگان شوخ وچشم سیاهی
نگاه دار دلی را
که بردهای به نگاهی...:\
《…@oshaghsz…》
انگار نشستم روی صندلی ای که پایه اش هر لحظه ممکنه بشکنه!
انگار پام لغزیده دمه پرتگاه آویزون و معلقم بین افتادن و نیوفتادن!
انگار هوا هست ولی نمیتونم نفس بکشم،
آب هست ولی هنوز تشنمه،
غذا میخورم ولی بالا میارم،
منتظرم ولی نمیدونم منتظرِ چی؟! راه میرم ولی بی مقصد...
انگار از آخرین قطار جا موندم و کلی پشتّ سرش دوییدم و نرسیدم!
انگار راننده ی ماشینی ام که وسط سرمای زمستون توی کور ترین جاده ی خلوتی که برف راهش رو بسته، بنزین تموم کرده!
انگار بچه ای ام که بقیه بچه ها بهش زور گفتند و دوچرخه اش رو گرفتند؛
انگار همه ی دوستام رفتن اردو و من تنها موندم!
انگار دارم میمیرم ولی همش زنده ام...
#آیدا_بیات
"⇨@Oshaghsz⇦"
منم کاهی که با آهی، بلرزد دامن صبرم
تویی سنگ و به طوفان ها شکیبایی، شکیبایی...
《…@oshaghsz…》
خیـلی دلم گـرفته از ایـن روزگارِ پـست
آه ای خـداا، بیـا و بـغل کـن خـودت مـرا
••| @Oshaghsz |••
هر که دل آرام دید از دلش آرام رفت
بازنیابد خلاص هر که در این دام رفت
《…@oshaghsz…》