سخنرانیشبسومفاطمیه(1)(2).mp3
8.89M
#فایل_صوتی
● راهبردیترینعاملسلوکمجاهدانه
جلسه سوم
• حجت الاسلام امین قبیتی
• فاطمیه ۱۴۰۳ | روایت اول
#سخنرانی
#فاطمیه
┄┅═✧❁●❁✧═┅┄
🚩 هِیئَتِدُختَرانِحاجقاسِماَهواز
[ Eitaa.com/hajghasem_d ]
AudioCutter_روضه ایام فاطمیه ۳.(2).mp3
23.63M
🎧 #فایل_صوتی
#روضه
شب سوم ایام فاطمیه | روایت اول
🎙حجتالاسلام قبیتی
حجتالاسلام علیپور
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
🚩هِیئَتِدُختَرانِحاجقاسِماَهواز
[ Eitaa.com/hajghasem_d ]
AudioCutter_روضه ایام فاطمیه ۳..mp3
16.42M
🎧 #فایل_صوتی
#مداحیوسینهزنی
شب سوم ایام فاطمیه | روایت اول
🎙حجتالاسلام قبیتی
حجتالاسلام علیپور
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
🚩هِیئَتِدُختَرانِحاجقاسِماَهواز
[ Eitaa.com/hajghasem_d ]
♨️ روایت خدمت
روایت خدمت، داستان آدمهای مهربون و دغدغه مند دور و اطرافمونه که به هر نحوی و با هر ظرفیتی توی پروژه ساخت مجتمع فرهنگی حضرت زهرا (س) همراهیمون میکنن.
اونایی که بی تفاوت ننشستن و برای نسل مهدوی قدم برمیدارن.
باهم بخونیم...🤓
✨ روایت خدمت ١-١
بسم الله الرحمن الرحیم
روز سختی گذشته بود و بعد از سر و کله زدن با افراد مختلف، سوار ماشین شده و به سمت خانه رانندگی میکرد. خاطرهٔ دخترخانمی که چندی پیش دیده بود و مهربانانه به اون تذکر داده بود را به یاد آورد. ☺️
در دلش میگفت : «حیف که بعضی دختر خانم هامون سبکزندگیشون مطابق سنت اهل بیت علیهم السلام نیست.. کاش میشد کاری براشون کنم تا دل امام زمان (عج) هم شاد بشه... پناه بر خودت خدایا..»
به خانه رسید و ماشین را پارک کرد و وارد شد. طبق معمول برای چند دقیقه موبایلش را چک کرد. 📱
( "هیئت دختران حاج قاسم" +12 massages )
چند روز پیش فکری به ذهنش رسیده بود که آن مبلغ که مدت ها برای روز مبادا نگه داشته بود را در راه بهتری بگذارد تا خداوند "مبادا" ی او را در دست بگیرد. چه بهتر که ..
کمی پیام ها را زیر و رو کرد و فهمید هیئت به کمک های مردمی احتیاج دارد تا محل معینی را برای کلاس های تربیتی دختران نوجوان تهیه کند."خودشه! " در کنار این، نقشه ای به ذهنش رسید...😍
ادامه دارد...
#روایت
15.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گزارش_تصویری
🏴 گوشههایی از مراسم عزاداری ایام فاطمیه
یادگاری از حالوهوای باصفای این سه شب🌙
فاطمیه ۱۴۰۳
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
🚩 هِیئَتِدُختَرانِحاجقاسِماَهواز
[ Eitaa.com/hajghasem_d ]
May 11
دختران حاج قاسم
✨ روایت خدمت ١-١ بسم الله الرحمن الرحیم روز سختی گذشته بود و بعد از سر و کله زدن با افراد مختلف،
روایت خدمت ٢-١
*
روز های بعد کمی شبیه همدیگر میگذشتند، اما دیگر شبیه روز های قبل تر نبودند!
نگاه های عجیب، پچ پچ ها، گاهی هم اعتراض هایی با صدای کوتاه:"خانم فلانی دوباره شروع کرد!.." اما او سرش به کار خودش بود. "تنها چیزی که برایم مهم است، رضایت خداست، نه پچ پچ های بندگان خدا؛ آن هم برای چی؟! کار خیر! ."
مگر اصلا برای همین، وارد این شغل نشده بود؟تا به آدم ها کمک کند؟ بله! و این کارش هم خلاف قانون نبود، پس چرا سرزنش؟ باید به مردم میگفت که این خودشان اند که باید این کشتی شکسته شده را دوباره از نو بسازند. این که با دست روی دست گذاشتن و دعای فارغ از عمل، به جایی نمیرسند. هر چند که این عمل، تخته چوب کوچکی باشد یا بزرگ تر!
آن هایی که از پی اصلاح خود و جامعه شان از جا بلند شده اند، از نگاه های زهرآگین نمی ترسند و خود بر آن ها مرهمی می شوند، نه تیری سنگین تر. این کُنش ها هستند که با وجود کوچک بودن، دومینوی انقلاب جدیدی را رقم می زنند.
و ایستادگی مردم در تار و پود فرهنگ، ناگُسل ترین پیوند ها را میسازد..
*
#روایت
🚩 هِیئَتِدُختَرانِحاجقاسِماَهواز
Eitaa.com/hajghasem_d