یڪ جایے هم اقاے صادق لو توے آهنگشون میگفتن :
-باز دارهـ بارون میزنہ..
یعنے چطورهـ حالٺ.. ؟! :)
حال دلتان وصله ے مهربانیش..
ڪه به تمام عظمتش قسم..
در هیچ حالے رهایتان نمے ڪند.. :)!
باران بارید و از ما توقع سڪوت داشتند..
ما سڪوت کردیم!
دِ آخه اشڪ هاے بی صدایمان باران را ڪه تنها نمیگزارند.. :)!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا کند که کسی مادرش زمین نخورد:) 🖤
mdhy_anlyn_-_nmhng_khlmyny_-_hj_mhdy_rswly.mp3
3.78M
یکمی حرف بزن علی نمیره
حرف رفتن نزن علی میمیره🖤
🎤 #مهدی_رسولی
وای اینو دیدم ، شکستم ؛
همسایهها بخوابید راحتتر از همیشه
آخه صدای زهرا دیگه بلند نمیشه ..
به رنگ یاس - @Maddahionlin.mp3
5.98M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴بمیرم ای یاس کبود
🌴چرا یک قبر خاکیم مدینه سهم تو نبود
🎙 #عبدالرضا_هلالی
🎙 #حسین_سیب_سرخی
⏯ #استودیویی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•﷽•
بـرا سلامتے مادر🤲
#حاج_رضا_ھلالے🎙
#استورے📲
.
فاطمیه را عاشورایی برگزار کنید!
بنده حوائج یک سالھ خود را در ایام فاطمیه میگیرم...
برخی گله میکنند که چرا با این کسالت اینقدر برای مراسم وقت میگذارید و از اول تا اخر مجلس فاطمیه و روضه را می نشینید....
اینها نمیدانند؟!
رزق سال کشور را در #فاطمیه میگیرم.
.
#مقام_معظم_رهبری
#فاطمیھ
#عاشورایے
AUD-20210926-WA0039.mp3
19.21M
هَوای این روزای من هوای کربلاس ؛
حرم دوا و مرحمِ تموم نوکراس .
قبل از خواب خود را شارژ کنید:)
یه شعر در مورد امام حسن دلمو خون میکنه..
میگ ک
کنار ذکر حسین ذکر یا حسن گفتیم..
مبآد حضرت زهرا..
دلش..
خدآنکند...
#بمیرمبرایدلمادرش:)💔
فاطمه جان ..
حرف مرا دو تا نکنی کنار بچهها
من قول دادهام که شما خوب میشوی ..🚶🏾♀
|حُرّ|
#پیشنهاد_دانلود گل امید آسمــون...🥀 |حاج محمود کریمی #الف #فاطمیه #مداحی
هنـــوزم این سواله برام که سیلے توی کوچه چی بود 💔
وای مادر...
قسمت4️⃣مجروح عملیات
#سه_دقیقه_درقیامت
عملیات به خوبي انجام شد و با شهادت چند تن از نيروهاي پاسدار،
ارتفاعات و كل منطقه مرزي، از وجود عناصر گروهك تروريستي
پژاك پاكسازي شد. من در آن عمليات حضور داشتم. يك نبرد
نظامي واقعي را از نزديك تجربه كردم، حس خيلي خوبي بود.
آرزوي شهادت نيز مانند ديگر رفقايم داشتم، اما با خودم ميگفتم:
ما كجا و توفيق شهادت؟! ديگر آن روحيات دوران جواني و عشق به
شهادت، در وجود ما كمرنگ شده بود.
در آن عمليات، به خاطر گرد و غبار و آلودگي خاک منطقه و...
چشمان من عفونت کرد.آلودگي محيط، باعث سوزش چشمانم شده
بود. اين سوزش، حالت عادي نداشت. پزشك واحد امداد، قطرهاي را
در چشمان من ريخت و گفت: تا يك ساعت ديگه خوب ميشوي.
ساعتي گذشت اما همينطور درد چشم، مرا اذيت ميكرد.
چند ماه از آن ماجرا گذشت. عمليات موفق رزمندگان مدافع
وطن، باعث شد كه ارتفاعات شمال غربي به كلي پاكسازي شود.
نيروها به واحدهاي خود برگشتند، اما من هنوز درگير چشمهايم بودم.
بيشتر، چشم چپ من اذيت ميكرد. حدود سه سال با سختي
روزگار گذراندم. در اين مدت صدها بار به دكترهاي مختلف مراجعه
كردم اما جواب درستي نگرفتم. تا اينكه يك روز صبح، احساس
كردم كه انگار چشم چپ من از حدقه بيرون زده! درست بود!