34535خیال.mp3
3.31M
یھ نفس عمیق بکشمُ ؛ چشامو ببندم بعد باز کنم . خودمُ ببینم رو بھ گنبد :)
قبل از خواب خود را شارژ کنید💔
من |غَلَط| میکُنَم نماز 📿نخونم!
حَق ندارم نماز📿نخونم!
بگو ... بازم بگو!
بِزار عُجب ات بریزه!
این جوری در برابر ِ جمال ِ مطلق
بی اراده ِ تر می شی!
...|اینجوری اوج می گیری |...
#پایِ_مکتبِ_استادپناهیان!
میـگمقبولداری!
هیچڪسنمیتونـهمثـلخـ♡ـدااینقـدرخوشـگلوآروم آدمـوببخشـه؟💕🌿
تـازهبهروتھمنمیـآره
ڪهگاھـیکیبودیوچـیشـدی!
هیچوقـتاز '' توبـه '' نتـرس✨
قسمت7️⃣1️⃣
#سه_دقیقه_درقیامت 📿
اماده رفتن شديم. خانواده اين بچه شماره آدرس مرا گرفتند.اين عمل خالصانه خيلي خوب در پيشگاه خدا ثبت شده بود. من
هم خوشحال بودم. الاقل يك كار خوب با نيت الهي پيدا كردم. ميدانستم كه گاهي وقتها، يك عمل خوب با نيت خالص، يك
انسان را در آن اوضاع نجات ميدهد. از اينكه اين عمل، خيلي بزرگ در نامه عملم نوشته شده بود فهميدم كار مهمي كردهام. اما يكباره مشاهده كردم كه اين عمل خالصانه هم در حال پاك شدن است!
با ناراحتي گفتم: مگر نگفتيد فقط كارهايي كه خالصانه براي خدا باشد حفظ مي ُ شود، خب من اين كار را فقط براي خدا انجام دادم.
پس چرا پاك شد؟! جوان پشت ميز لبخندي زد و گفت: درست است، اما شما در مسير برگشت به خانه با خودت چه گفتي؟
يكباره فيلم آن لحظات را ديدم. انگار نيت دروني من مشغول صحبت بود. من با خودم گفتم: خيلي كار مهمي كردم. اگر جاي
پدر مادر اين بچه بودم، به همه خبر ميدادم كه يك جوان به خاطر فرزند ما خودش را به خطر انداخت. اگه من جاي مسئولين استان بودم، يك هديه حسابي و مراسم ويژه مي ً گرفتم. اصال بايد روزنامهها و خبرگزاريها با من مصاحبه كنند. من خيلي كار مهمي كردم.
فرداي آن روز تمام اين اتفاقات افتاد. خبرگزاريها و روزنامهها با من مصاحبه كردند. استاندار همراه با خانواده آن بچه به ديدنم آمد و يك هديه حسابي براي من آوردند و... جوان پشت ميز گفت: تو ابتدا
براي رضاي خدا اين كار را كردي، اما بعد، خرابش كردي...
آرزوي اجر دنيايي كردي و مزدت را هم گرفتي. درسته؟
گفتم: همه اينها درسته. بعد باحسرت گفتم: چه كنم؟! دستم خالي است. جوان پشت ميز گفت: خيليها كارهايشان را براي خدا
انجام ميدهند، اما بايد تالش كنند تا آخر اين اخالص را حفظ كنند.
بعضيها كارهاي خالصانه را در دنيا نابود ميکندد
Hamid Alimi - Deltangam Bara Lebase Nokarit (320).mp3
14.24M
از روضھ یه وقت منو جدا نکن ؛ دلتنگم برا محَرمت حسین !
4_5839394070572572305.ogg
1.08M
#▾♩🎧ـ ـ ـ ـ ـ
الایااهلعالم!
منحسٻنرادوستدارم♥️(:
|حُرّ|
#▾♩🎧ـ ـ ـ ـ ـ الایااهلعالم! منحسٻنرادوستدارم♥️(:
میگفت:
"حُسین"برای ماهمون دوربرگردونیہ↻
ڪہوقتی از همهعالم و آدممیبریم.!
برمونمیگردونہبہزندگی. :)
حسین همون تنها پناهمونه!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الان یعنی وسط انقلاب شماییم و نمیدونیم؟😂
|حُرّ|
:)))))
دست مـرا محڪم بگیـر و رهـٰا
نڪن ! من از بلندی های روزهای
بی تو میترسـم(:🌚🌱
@haji_bikhiall
و گـفت: مـا به اندکـی ادب محتـاج تـریم از بسیـاریِ علـم.!
. قسمتی ز کتابِ تذکره الاولیا
AUD-20220709-WA0016.mp3
10.06M
نوشتھ خدا رو قلبم ؛ امیری حسین !
تویی کھ همش دستم رو میگیری حسین !
قبل از خواب خود را شارژ کنید:) 📿
(:
•یکبسیجیهم ممکناست در برههای
دچار ترس یـا تردید شود
اما هیچ گاه دچار بنبست نمیشود...•
•|حضرتآقا
قسمت8️⃣1️⃣
#سه_دقیقه_درقیامت 🍬
حسابی به مشكل خورده بودم. اعمال خوبم به خاطر شوخيهاي
بيش از حد و صحبتهاي پشت سر مردم و غيبتها و... نابود ميشد و
اعمال زشت من باقي ميماند. البته وقتي يك كار خالصانه انجام داده
1 بودم، همان عمل باعث پاك شدن كارهاي زشت ميشد.
ِ َن َ الح ُ سنات ي ِذه َبن َ السيئات«.
چرا كه در قرآن آمده بود: »ا
زيارتهاي اهلبيت: بسيار در نامه اعمال من تأثير مثبت داشت.
البته زيارتهاي بامعرفتي که با گناه آلوده نشده بود.
اما خيلي سخت بود. هر روز ما، دقيق بررسي و حسابرسي ميشد.
كوچكترين اعمال مورد بررسي قرار ميگرفت. همينطور كه
اعمال روزانهام بررسي ميشد، به يكي از روزهاي دوران جواني
رسيديم. اواسط دهه هشتاد.
يكباره جوان پشت ميز گفت: به دستور آقا اباعبداهلل7پنج سال
از اعمال شما را بخشيديم. اين پنج سال بدون حساب طي ميشود.
باتعجب گفتم: يعني چي!؟
گفت: يعني پنج سال گناهان شما بخشيده شده و اعمال خوبتان
باقي ميماند. نميدانيد چقدر خوشحال شدم.
اگر در آن شرايط بوديد، لذتي كه من از شنيدن اين خبر پيدا كردم
را حس ميكرديد. پنج سال بدون حساب و كتاب؟!