eitaa logo
اشعار حاج محمود ژولیده
1.4هزار دنبال‌کننده
5 عکس
0 ویدیو
39 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا را شکر در حصنِ حصینم به زیر سایه ی قرآن و دینم خدا را شکر در وادیِ توحید یکی از مسلمین و مومنینم موحد هستم و عبدِ رسولم ارادتمندِ ختم المرسلینم غلامِ حضرت زهرای اطهر به درگاهش فقیری راستینم ز مولایم علی دارم ولایت ز اَحبابِ امیرالمومنینم حسن را با حسینش دوستارم که نُه فرزندِ او حبلُ المتینم یکی از نورِ چشمانِ حسین است علیِ بنِ الجواد، آن نورِ عینم علی، اِبنُ الرضای دومِ ماست علیِ چارمِ دینِ مبینم ولایت را از آن شمسِ ولایت هدایت را ز هادی برگزینم هدایتهای خاصه، دستِ هادی است غدیر از او شده در ماء و طینم روایاتش تمامی، معرفت زا اَحادیثش تمامی، نصبُ العینم مرامم، سنت است و سیره ی او کلامم، نَصِ آن سلطانِ دینم زیارتنامه هایش، درسِ مکتب زیارت جامعه، رکنِ رکینم کلاسِ درسِ رفتارِ وَزینَش شده افکار و آرای وَزینم به او غیب و عیان، فرقی ندارد که در تبعید هم، باشد معینم نگفته؛ حاجتِ دل را برآرَد به لطفِ دور و نزدیکش قرینم پناهِ بی پناهان است، هادی امیدِ ناامیدان و اَمینم دلش، حالِ دلم را خوب داند که من دلشاد هستم، یا حزینم اگر از من شود فارغ، فنایم اگر در قلب بنشیند، مَتینم اگر یک لحظه، رو گردانَد از من نِشینَد دشمنِ من، در کمینم دِژِ مستحکمِ من شد، ولایش مکانِ قُربِ او، باشد مَکینم به قِیدِ عسکری، نورِ دلِ او... شده نامِ علی، نقشِ نگینم علی را از علی، بشناختم من هُوَالاَول، هُوَالآخر، یقینم ستونِ دینِ من، هادیِ دین است کزو برجاست، "نَعبُد نَستَعینم" نَه گمراهم، که او دستم گرفته نَه از ضالین، مُریدِ صالحینم به مِهرش، حامیِ مظلوم هستم به قَهرش نیز، خصمِ ظالمینم به یُمنَش، از یَمَن دارم نشانه زمان شاهد، که وارث بر زمینم به نَصِ روشنِ آیاتِ قرآن... که من همسنگرِ مستضعفینم به فتحِ قدس، تیری در کمانم برای فتحِ مکه، در کمینم به خَطَّش، دشمنِ خطِ نفاقم علیهِ جبهه ی مستکبرینم امیرِ عدل و ایمان را چو بازو مُبیرِ ناکثین و مارقینم ولی را چون سلیمانی، مطیعم که ایران را بخوانَد، اینچنینم: همه ایران، سَرای آل زهراست و من، سربازی از ایران زمینم سَرای عسکریین است، اینجا رضا، حبُ الوطن داده چنینم حرم، هیهات گردد بی بصیرت که من، دارای چشمی تیز بینم دوباره؛ شخم میزد کربلا را... اگر زینب نمیشد درسِ دینم دوباره زینبِ کبری سپر شد برون آمد خدا، از آستینم وَاِلّا، کربلا از دست میرفت و میشد چون فلسطین، سرزمینم □ □ □ خدایا! مُلکِ ری، سنگین بها داد شهیدِ کربلا، شاهد بر اینم صدا زد؛ یارسولَ الله، بنگر نشسته شمر، با چکمه، به سینه ام حسینت از نفَس افتاد، جَدّاه! و زینب شد اسیرِ مشرکینم خدا را شکر، آمد هاله ی نور به گِردِ دخترانِ مَه جبینم ولی افسوس، در بزمِ حرامی... کنیزک خواند دشمن، نازنینم بیا مادر! چو خوانَم منتقم را... تو گویی بر دعاها، آمینم @hajmahmoodzholideh
یاعلی، ای همه دلداده ی "فی ذاتِ الله" ای فروشنده ی جان، در رهِ "مَرضاتِ الله" ایکه معروف به "اِعلای کلامُ اللهی" حضرتِ حیدرِ کرارِ "سلامُ اللهی" تو که سرمشقِ فداکاری و هم ایثاری تو که معنای "اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّاری" تو که بنیان و اَساسِ هنرِ تقوایی تو که مولا و امامِ همه، تا عقبایی تو که ظرفیّتِ دین، فلسفه ی اسلامی تو که ساماندهِ آیاتی و هم احکامی تو که رزمنده ی روزی و تویی زاهدِ شب تو که سرمایه ی وَحیی و تویی هستیِ رب تو که میزانِ خدا، مردِ عدالت هستی هر دم از پرتوِ حق، غرقِ جلالت هستی در رکوعت، تو که خاتم به مساکین بدهی درسِ شاهَنشَهیِ خود، به سلاطین بدهی تو که سرخطِ حکومت، ز تو گیرند علی! تو که فرمانِ فخیمَت شده بین المللی تو که تبریک فرستاد خدایت، در جنگ ذوالفقار آمده از عرش برایت، در جنگ تو که هر جا، شب معراجِ نبی دیده شدی تو که در وادیِ خُم، تاجِ نبی دیده شدی تو که پا بر سرِ دوشِ نبوی بنهادی علَمِ دین، ز جهادِ علوی بنهادی تو که همرازِ نبی بوده ای، از فصلِ شَباب تو که بتخانه ی مکه، ز تو شد کعبه ی ناب تو که شد، قلعه ی خیبر به دو انگشتت فتح پرچمِ بدر و حنین است، کف مُشتت فتح □ □ □ ما چه گوئیم به مدحِ تو، که سر مدهوش است در ثنای تو زبان لال و قلم، خاموش است که توانَد ز سجایای تو، گوید سخنی؟ یا که در شرحِ قضایای تو، گوید سخنی؟ حرفِ ما نیست حریفِ نَمی از دریایت نزد زهراست، هزاران یَمی از معنایت گفت پیغمبرِ اکرم، بعلیِِ بعلی نیست آگه ز علی، جز من و حَیِ اَزلی □ □ □ با همه مدح و ثنائی که ترا هست، ولی... این سوال است، ز تاریخِ حیاتِ تو علی آنهمه فتح و فتوحات چه شد، ای شهِ دین؟ شاهِ دین را چه غمی ساخت، چُنان خانه نشین؟ راستی آنهمه قدرت، به کجا رفت آنروز؟ خود بگو آنهمه هیبت، به کجا رفت، آنروز؟ تو که آباد شد از لطفِ تو، هر خانه خراب از چه شد خانه خراب، آن حرمِ نور و صواب پنجه ای که، گِرِه از کارِ همه وامیکرد... ریسمان بست و ترا خصم، تماشا میکرد بانویت را، که گلوبندِ عروسی بخشید... گوشوارش ز چه بر روی زمین می غلتید؟ تو که خود بازوی پیغمبرِ اکرم بودی... سربزیر از زدنِ بیتِ معظم بودی! سندِ مُلکِ فدک، دستِ اَراذل افتاد بر رخِ یاسِ حرم، سایه ی باطل افتاد وای بر حال دلِ پُر ز بلای حسنت شیعه خونبارِ قدِ همچو عصای حسنت □ □ □ ما نبودیم در آن کوچه ی باریک اگر و ندیدیم چنین صحنه ی تاریک اگر عهد با مادرمان، تا به اَبد میبندیم در دفاع از حرمِ فاطمه، سد میبندیم گر چه جان، قابلِ قربانیِ زهرایت نیست بارِ دیگر حرمی، شاهدِ اعدایت نیست ما به میثاقِ ولایت، همه ایمان داریم و سپاهی ز سلیمانیِ ایران داریم ما که در محفلمان، دم ز علی میگیریم ما مسلمانیِ خود را ز ‌ولی میگیریم خونِ ما، بر پسرِ حضرت زهراست حلال نیستیم ای پسرِ فاطمه، اَشباهُ رجال یک کلام است، پیامِ همه ی اهلِ وِلا کربلا را نگذاریم شود، کرب و بلا ما هنوز آه، ز زخمِ سرِ زینب داریم داغ بر دل، ز غمِ معجرِ زینب داریم ما که دلسوخته ی روضه، دمادم هستیم به علی، منتظرِ ماهِ محرم هستیم مهدیِ فاطمه را، شاهدِ خود میگیریم عاقبت پای علمدارِ حسین، میمیریم @hajmahmoodzholideh
سلام ای نام نیکت، بابِ حاجات سلام ای قبله کوی مناجات سلام ای ذوب، در درگاه ایزد سلام ای جلوه ی روی محمد سلام ای عبد صالح، بنده ی حق امامِ عصمت و شرمنده ی حق سلام ای مُظهِرِ آیاتِ کوثر سلام ای حضرت موسی بن جعفر سلامِ ما، به خیرِ مقدمِ توست سلامِ ما، جوابِ هر دمِ توست تو که فرزندِ ختم المرسلینی تو دلبندِ امیرالمومنینی تو زهرا را عزیز و نور عینی تو موسای حسن، نوحِ حسینی وصیِ سیدِ سجاد هستی چو باقر، مَظهرِ ایجاد هستی تو نورِ صادقِ آل عبایی امینِ وحی، بابای رضایی امامِ پنج معصومی، نگارا به معصومه پدر، حجت خدا را وجودت مایه ی لطف و کرم شد ز فرزندان تو، ایران حرم شد تَوَلا با تو هر جا گسترش یافت تَبَرا با تو آقا گسترش یافت علومِ دین، ز علمِ تو عیان شد مواساتِ تو درسِ شیعیان شد ز کَظمِ غِیضِ تو، شد حِلم لبربز و از حِلمِ تو الطافِ خدا، نیز تو آقای تمام انبیائی تو فخر اولیا و اوصیائی رهِ قرآن و عترت از تو برجاست علَم در دستِ اعجازِ تو برپاست خدا فرمود: این فرزند زهرا برای حفظِ دین، آمد به دنیا □ □ □ اَلا ای آسمانها تحتِ امرت شَها ای کهکشانها تحتِ امرت ترا آلِ سیادت میشناسند همه اهلِ ارادت میشناسند تو مولای جمیعِ ممکناتی نه گمنامی، که فخر کائناتی نباشد دهر در اَمرت مردد فَلَک، با گردشِ چشم تو گردد ولایت بهرِ فوقَ الارض داری تو بر تحتَ الثَری، رحمت بباری به اذنِ تو رسد فصلِ بهاران به یُمنِ تو ببارد برف و باران به امر تو شود دریا خروشان به فرمان تو معدنهاست جوشان به نطق و منطقَت، مَنطوق داری امامت بر همه مخلوق داری به موجودات، روزی میدهی تو و بر ذرات منّت مینهی تو به دستت، مِهر و مَه، چون دانه تسبیح کند قرآن، مقاماتِ تو تشریح تو آیاتِ خدا را روح و جانی روایاتِ نبی را حکمرانی □ □ □ اَلا ای جان و هم جانانِ خاتم تویی فرمانروای کلِ عالم تویی شاهَنشَهِ عالم به هر حال به فوقِ عرش یا قعرِ سیه چال چنان محوِ خدای خویش بودی که با مولای خود خلوت نمودی تو بودی که شبیهِ عمه جانت به زندان، حفظ کردی آرمانت نه زندان مانعِ نورِ وجودت که زندانبان مزاحم بر سجودت به دیدار خدا بس بیقراری چه اُنسی با غل و زنجیر داری شنیدم یاسِ رویت، خورده سیلی رخِ ماهت، چو مادر گشت نیلی ولی با اینهمه، با خویش گفتی: که زیر پای مرکب ها نرفتی ندیدی تاخت و تازِ سواران نشد پا تا سرِ تو نیزه باران نشد رَاست جدا پیشِ عیالت نبود از اهلِ بیتِ خود، مَلالت ندیدی خواهرت را در اسارت ندیدی دخترت را در جسارت نشد بزم یزیدی ها نصیبت ندیدی دختران را در مصیبت امان از ننگِ عنوانِ کنیزی نمیگویم ز هیزی، هیچ چیزی @hajmahmoodzholideh
- نزول آیه زکات، آیه تطهیر و سوره هل اتا شکرِ خدا که حافظِ دینِ خدا، خداست مامورِ حفظِ عترتِ و دین، ختمُ الانبیاست بالاترین دلیل به آیات، هَل اَتاست وقتی کسی، علیهِ خدا اِدعا کند اینجا نبی، به یاریِ عترت، دعا کند با اهلبیتِ خویش، پیمبر خطاب کرد همره، دو سبط و فاطمه و بوتراب کرد شرمنده از تجمّعشان آفتاب کرد گفت ای خدا، اَهالیِ من، زینتِ منند این جمع، اهلبیتِ من و عترتِ منند یارب بحقِ فاطمه رحمت بما ببار این جمع را ز رجس و پلیدی جدا بِدار ما را مطهر از همه آفات،،، برشمار در دَم رساند آیه ی تطهیر، جبرئیل میگفت با ملائکه تکبیر، جبرئیل با صدهزار شکر و دوصد ذکرِ کردگار راهی شدند با همه ی، هیبت و وقار بهرِ مباهله بسوی نقطه ی قرار تا صف زدند آل نبی گِرد هم، چو کوه حیران شدند جمعِ نصارا از این شکوه دیدند چونکه آل نبی را، خدا صفات نَجرانیان ز گفته پشیمان شدند و مات گفتند جملگی که نباشد رهِ نجات اِلّا به سر نهادنِ حکم محمدی این است دینِ حق و همین، راه سرمدی وقتی رسول، حجتِ حق را بیاورد... اولاد را به همرهِ زهرا بیاورد... همراهِ آل فاطمه، مولا بیاورد... دیگر توانِ هیچکسی قد نمیدهد حق را خدا به غیر محمد نمیدهد نورِ جلیست، آیه ی نابِ مباهله شرحِ ولیست، آیه ی نابِ مباهله مدحِ علیست، آیه ی نابِ مباهله در ظاهرش، اگر چه بنام پیمبر است شانِ نزولِ آن بخدا، وصفِ حیدر است آری، علیست وجهِ خدا، مایه ی خدا نور خدا، تمامیِ سرمایه ی خدا توحید را نشانِ خدا، آیه ی خدا شاهی که بر گدا برکات آورَد، علیست آنکه رکوع را به زکات آورَد، علیست وقتی خدا به حیدر عطا،،، ذوالفقار کرد اِبقای دین، به حیدرِ دُل دُل سوار کرد در راهِ دین، علی همه هستیِ نثار کرد تنها اُحد نشاند، نَود زخم بر تنش بدر و حنین ها سببِ بغضِ دشمنش حیدر شناس کیست، بجز یارِ مرتضی زهرا پیِ تلافیِ ایثارِ مرتضی آمد به کوچه و شد علمدارِ مرتضی آنجا که هیچکس به علی،،، اعتنا نکرد زهرا، علیِ خانه نشین را رها نکرد در کوچه ها ز فاطمه، حرمت شکسته شد پهلوی او براهِ ولایت شکسته شد در بیتِ وحی،،، غنچه ی عصمت شکسته شد پس پاسدارِ میر و علم، کیست؟ فاطمه اصلِ مدافعینِ حرم، کیست؟ فاطمه حقِ علی، به یاریِ زهرا اَدا شود باید بِراهِ فاطمه، جانها فدا شود تا راضی از تمامیِ عالم، خدا شود زهرا شناس کیست؟ حسین است و زینب است کرب و بلا شناسیِ ما، اصلِ مطلب است کرب و بلا، که مکتبِ زهرا شناسی است گودالِ قتلگاه، تولّا شناسی است رفتارِ شام و کوفه، تبرّا شناسی است در قتلگه، امام که مهمان نمیشود! بر نیزه راسِ قاریِ قرآن نمیشود! مظلوم را، به نیزه ی صیاد میزنند؟ زنجیر را، به گردنِ سجاد میزنند؟ آخر، سرِ سه ساله مگر داد میزنند؟ ویرانه را، رقیه که آباد میکند... نامِ علی، به ماذنه ها داد میکند @hajmahmoodzholideh
به دلهای غمین صوتی حزین است زبان حالِ زهرا اینچنین است حسینم در مسیر کربلا بود میان راه طوفانی بپا بود بسویش قاصدی آمد شتابان به آهِ دل صدا میزد: حسین جان چو طوفان از دل صحرا گذر کرد صدای ناله ای جلبِ نظر کرد نوای خواهرت از محمل او شنیده میشد از سوز دل او دمادم با نوای نینوایی صدا میزد برادر جان کجایی چرا دیگر نمیبینم جمالت چرا محرومم اینک از وصالت عجیب از این خبر دلها بهم ریخت دلِ دلداه ی زهرا بهم ریخت شتابان در کنار محمل آمد فرود از اسب، در آن منزل آمد به امر حضرتش، طوفان شد آرام به بانو گفت با تکریم و ا‌ِکرام چه شد خواهر که اینسان بیقراری؟ چرا اشکِ تو شد اینگونه جاری در آغوش‌ِ برادر جا گرفت و... زبانِ شِکوه اَش، بالا گرفت و... صدا زد: یاحسین ای نور دیده فقط خواهر دمی رویت ندیده از این طوفان دلم در تاب و تب شد همه عالم به پیشِ دیده شب شد ندیدم ساعتی ماهِ تمامم بخود گفتم که شد کشته امامم خدا را شکر در این دشت و صحرا ترا دیدم دوباره، ماهِ زهرا مشو دور از حرم، ای سرورِ من نگردد سایه اَت کم، از سرِ من □ □ □ ولی دست قضا، غم را رقم زد گلِ زهرا به یک صحرا علَم زد غبارِ غم به صحرا در گرفت و... عدو از ماهِ زهرا، سر گرفت و... زمین گلگون شد از خونِ خدایی غبارِ غم شد و روزِ جدایی زمین و آسمان یکجا بهم ریخت دوباره زینب کبرا بهم ریخت دگر خواهر، برادر را نمیدید عزیزِ جانِ مادر را نمیدید سپاهی بِینشان حائل شد ای وای که روی سینه اَش، قاتل شد ای وای به صدرِ او رسیده پای چکمه نباشد سینه ی او جای چکمه ز خیمه دختِ زهرا میدوید و... به مقتل، خصم خنجر میکشید و... محاسن بود در دستِ حرامی جدا شد از قفا، رَاسِ امامی صدای مادرش پیچید هر سو حسینِ من سرت کو، پیکرت کو "اگر کشتند چرا آبت ندادند چرا زان دُرّ نایابت ندادند" "اگر کشتند چرا خاکت نکردند کفن بر جسمِ صد چاکت نکردند" @hajmahmoodzholideh