#روضه_حضرت_جواد_الائمه_علیهم_السلام
بمیرم با لب تشنه، شبیهِ جد عطشانت
میان حجرهی دربسته میلرزید دستانت
بیادِ مقتلِ جدَّت، تنِ تو، دست و پا میزد
تو در حجره غمین، بیرون ز حجره، شاد عدوانت
نه خواهر داشتی تا لحظهای آید به بالینت
نه مادر بود تا گوید، بُنَیَّ! جان به قربانت
صدای غربتت میرفت، چون زهرا به هر خانه
صدای هلهله اَفزون برآن شد، قاتلِ جانت
جوابِ مهربانیهای یک عمرِ تو، شد زهری...
که سوزاند از جگر تا حنجرت، تا پلکِ چشمانت
بیاد کربلا، از آب هم صرف نظر کردی
سلامی از جگر دادی، به کامِ خشکِ جانانت
گریبان چاک میدادی، بیادِ بیکفن، هردَم
به آن مظلوم میگفتی: فدای جسمِ عریانت
ترا بردند تا بالای بامِ خانه، از پلّه
سرَت زخمی، تنَت مجروح، مَضروب است، دندانت
نه چوبِ خیزران خوردی، نه نیزه بر دهانت زد
نه زیرِ سمِ مرکب رفت، هرگز جسمِ بیجانت
بیادِ پهلوی مادر، به پلّه پهلویت، سائید
بیادِ نیزهی پهلو، بلند است آهِ سوزانت
هنوز آه و نوا، از سیلیِ زهرا به دل داری
هنوز از دردِ او میگویی و از طرزِ درمانت
برای انتقام مادرت، از کودکی گفتی:
خودم میگیرم از دشمن، تقاصِ چشمِ گریانت
نوای منتقم، در امتدادِ نالهاَت، برپاست:
که ای مادر! بگیرم انتقام از خصمِ دورانت
بگوش ایدل! ندای یالِثاراتُ الحسین آید
به صَف ای عاشقان، از کعبه ماهِ عالمین آید
#روضه_حضرت_جواد_الائمه_علیهم_السلام
@hajmahmoodzholideh