#روضه_عبور_از_قتلگاه
قاتلان، ناموسِ زهرا را اسیری میبرند
زینب کبراست که با این حقیری میبرند؟!
او عقیله، دخترِ شاهِ بنی هاشم علی است
با چه اوضاعی بزرگان را اسیری میبرند؟!
شمرها دانند، اینها صاحبانِ کعبه اَند
باز از گودال، با وضعِ خطیری میبرند
ناقه های بی جهاز و بانوان بی پناه
نور را با نار، بی یار و مجیری میبرند
خیلِ نامحرم، کنار محرمانِ مصطفی
دستهای بسته را با بد سفیری میبرند
شمرهای بی حیا تا میتوانند از جفا
بد دهانی میکنند و بد مسیری میبرند
جمعی از اعرابِ اوباش و اَراذل، با کتک
کودکانِ خسته را چون جمعِ پیری میبرند
روزِ روشن، از میان روستاها و قُراء
با لباس پاره چون طفلِ صغیری میبرند
از کنار کشته های بی سرِ کرب و بلا
عده ای مظلومه را، جمع کثیری میبرند
حنجرِ پاره، گواهِ اینهمه بی حرمتی است
بی سر و پاها، سری را با دلیری میبرند!
با کلام الله بازی میکنند و سرخوشند
رَاس ها را مست ها با دلپذیری میبرند
ظالمان، گویی نمیدانند تا شام خراب
با ستم دارند جمع بچه شیری میبرند
گاه زیر تازیانه، گاه زیر کعبِ نی
آل عصمت را به دستور امیری میبرند
دختران حتی ز یکدیگر خجالت میکشند
کوفیان، این جمع را با سر بزیری میبرند
عاقبت اَسرار آل الله بازاری شدند
آل زهرا را ببین از چه مسیری میبرند
#روضه_عبور_از_قتلگاه
@hajmahmoodzholideh
#مناجات_شب_جمعه
#روضه_عبور_از_قتلگاه
شب جمعه است صدایت نکنم پس چکنم
جان و سر را بفدایت نکنم پس چکنم
با حسینِ تو مناجات، شود زیباتر
در دلِ روضه نوایت نکنم پس چکنم
او سرش رفت به نیزه، بدنش عریان شد
من سری هدیه برایت نکنم پس چکنم
عاقبت خاک مرا کرب و بلا خواهی کرد
سینه را کرب و بلایت نکنم پس چکنم
مادری گفت شب جمعه، میان گودال
گریه بر راس جدایت نکنم پس چکنم
خواهری گریه کنان با بدنِ بی سر گفت
شکرِ درگاهِ خدایت نکنم پس چکنم
دختری ضجه زنان گفت که از کعب نی و
غربتِ عمه شکایت نکنم پس چکنم
با تنِ پاره ی بی پیرهنی، وقتِ وداع
از دلی خسته روایت نکنم پس چکنم
همه بر ناقه سوارند بجز دختِ علی
یااَخا فکرِ دعایت نکنم پس چکنم
بانکِ تکبیر ز رگهای بریده برخاست
از رگِ پاره حکایت نکنم پس چکنم
محرمان نقشِ زمین، خنده نامحرم سخت
اینچنین شرحِ جنایت نکنم پس چکنم
تازیانه زدنِ شمرِ لعین جای خودش
زین بلا ناله به غایت نکنم پس چکنم
گفت مضروبه ی گودال بزیرِ ضربات
از یتیمِ تو حمایت نکنم پس چکنم
#مناجات_شب_جمعه
#روضه_عبور_از_قتلگاه
@hajmahmoodzholideh