#روضه_ورود_به_کوفه
بغض و نفاقِ مردمِ کوفه، زبانه داشت
هر کس به دستِ خویش، دوتا تازیانه داشت
کافی است، قافله برسد در درونِ شهر
چندین هزار سنگ به سر ها نشانه داشت
سرهای کودکان و زنان جای خود، گهی...
این سنگها، به راسِ شهیدان کمانه داشت
از بام و درب، آتش و خاکستر و ذغال
هر لحظه عده ای، به یتیمی روانه داشت
رایج ترین مُراوِده، لفظِ رکیک بود
بر عترتی که ساحتِ قدسی یگانه داشت
خواندند خارجی، همه ی اهلبیت را
آن کوفه ای که خود صفتی وحشیانه داشت
با تکه نانی از صدقه روبرو شدند
آنانکه خود سیادتشان را زمانه داشت
اُم حبیبه هم، پِیِ نذریِ خویش بود
با دوست گرچه رابطه ای عاشقانه داشت
در زیرِ آستین، که بجای حجاب بود
دختِ حسین، زمزمه ای دخترانه داشت
مادر! دعا کن،،، حداقل معجری رسد
آورد طوعه، هر چه که پرده به خانه داشت
در بینِ همهمه، نفسِ دختر علی...
اعجازِ فاتحانه و هم جاودانه داشت
فریاد اُسکتوا...، همه را محوِ خویش ساخت
زینب که خطبه اَش، اثری بیکرانه داشت
تبیینِ انقلابِ حسینی، شروع شد
دشمن ولی، ز سیره ی زینب بهانه داشت
در اُوجِ خطبه های علی وارِ زینبی
رَاسُ الحسین را، سرِ نیزه روانه داشت
ناگاه لَحنِ صحبتِ زینب، عوض شد و...
حرف از تنور و دردِ دلی خواهرانه داشت
ای سر! فدای صورتِ خاکستریِ تو
مادر بروی تو نظری محرمانه داشت
رحمی به دخترت کن و چیزی به او بگو
قاری به نغمه آمد و بر لب ترانه داشت
سمتِ نگاهها به سری شد که صورتش...
زخمی به چشم و گونه و اَبرو و چانه داشت
هول و هراس از دلِ طفل یتیم ریخت
تا آن زمان که زجر، هجومی شبانه داشت
#روضه_ورود_به_کوفه
@hajmahmoodzholideh
#روضه_ورود_به_کوفه
دروازهی کوفه، جای ما نیست
این شهر، دگر سرای ما نیست
کوفه حرم علی است، اما
افتاده کنون، به دست اعدا
آنروز که کوفه چون حرم بود
ناموسِ امام، محترم بود
یک روز، عزیزِ دهر بودم
بانوی زنانِ شهر بودم
دیروز به کوفه، درس و تفسیر
امروز، جسارت است و تحقیر
از ما، به کنیز نام بردند!
آیا نمکِ علی نخوردند؟
دادند لقب، به آلِ زهرا
با نامِ کنیز و خارجیها
کوفه ست فقیر، دستِ پُر، ما
بَر ماست حرام، نان و خرما
ما عترتِ آلِ مصطفاییم
فرزند علیِ مرتضاییم
با اینکه معلمِ زنانم
نشناخت کسی، در این میانم
دلبندِ امیرِ مکتبم من
ای اُمِّ حبیبه، زینبم من
اینک بشتاب و خواهری کن
یاری کن و فکرِ معجری کن
جان و دلِ دختران، حزین است
بنگر که حجاب، آستین است
در خانه چو روسری نداری
بشتاب، که پَردهای بیاری
ای وای، ز اِزدحامِ کفّار
ناموسِ علی، میان اَنظار
ما را چه به صدهزار، دیده
اَلغَوث، امامِ سر بریده
باید، وسطِ جنودِ شیطان
من خطبه بخوانم و تو قرآن
کارِ تو، تلاوتی خجسته
تفسیرِ من، این سرِ شکسته
تو رفتی و من، اسیرِ لشکر
تو کشته و من ترا، پیمبر
حقا که تویی، فدائیِ دین
حقا که منم، سفیرِ تبیین
تا هستم و هست، تا قیامت
باید برسانم، این پیامت
ای سورهی کهف، از تو نازل
بین خونِ سرم، به چوبِ محمل
#روضه_ورود_به_کوفه
@hajmahmoodzholideh