#روضه_امام_رضا_ع
نم نم کنار حجره دربسته میرسید
کم کم به قتلگاه خودش خسته میرسید
مانند شخص مار گزیده به پیچ و تاب
فریاد یا جواد چه پیوسته میرسید
پهلو بخاک حجره که از درد میگذاشت
آهی بیاد پهلوی بشکسته میرسید
از کام تشنه و جگر پاره پاره اش
انگار حرف روضه سر بسته میرسید
این جسم خسته زیر سم اسبها نرفت
اما صدای حمله یک دسته میرسید
خواهر نبود یار برادر شود ولی
یک خواهری به مقتلی آهسته میرسید
اینجا جواب زمزمه یابنیی از...
یک نوجوان ز پشت در بسته میرسید
اما صدای یا ولدی بی جواب ماند
هرچند صوت یک پدر خسته میرسید
#روضه_امام_رضا_ع
@hajmahmoodzholideh
#روضه_امام_رضا_ع
دیدی اگر عبا بسرم بود چاره کن
فکری برای این جگر پاره پاره کن
دیدی اگر به کوچه زمین خوردنِ مرا
یاد از زمین فتادنِ مَه در شراره کن
همراه من بیا و در حجره را ببند
آنگه میان گریه بحالم نظاره کن
رنگِ پریدۀ من اگر مشکلِ تو بود
یادی ز یاس نیلی و آن گوشواره کن
دیدی اگر جمال جگر گوشۀ مرا
پس احترامِ کاملِ آن ماه پاره کن
دیدی اگر پدر به سر زانوی پسر
گریه به غربت بدنی پاره پاره کن
دیگر مرا نبینی و او حجت خداست
با جان و دل اطاعتش از هر اشاره کن
نعش مرا بگیر و به هرجا که او رَوَد
یاد از مشایعت به شبی بی ستاره کن
#روضه_امام_رضا_ع
@hajmahmoodzholideh
#روضه_امام_رضا_ع
رنگی اگر پرید ، نظر بر رویش کنید
قلبی اگر شکست ، دلی دلجویش کنید
وقتی عبا به پای کسی گیر می کند
کاری برای زخم سر زانویش کنید
یاری کنید وقت زمین خوردنِ کسی
پایی که خسته ماند پر از نیرویش کنید
وقتی کسی به روی زمین درد می کشد
فکر گشودنِ گره از اَبرویش کنید
دیدید اگر چو مار گزیده شود کسی
بی وقفه رو به قبله ، سرِ زانویش کنید
حالا بگو قیافه شناسی بیاورند
گل چون شناخته نشود ، پس بویش کنید
چون محتضر به زلف پریشان ز پا فتد
دستی شبیه شانه در آن گیسویش کنید
زهری که بر جگر بنشیند ، علاج نیست
هر چند بحر آبِ خنک دارویش کنید
باید که قبلِ حادثه فکر علاج بود
یعنی امام را مددِ نیکویش کنید
وقتی که روز واقعه یارش نمی شوید
پس پشت پنجره سخن از آهویش کنید
حتی اگر امام رضا رأفتی کند
این لطف اوست ، دست دعا را سویش کنید
حالا بیاد مادر پهلو شکسته گفت :
دستی اگر شکست ، مدد بازویش کنید
#روضه_امام_رضا_ع
@hajmahmoodzholideh
#روضۀ_امام_رضا_ع
این زهر کاری کرد من از نا فتادم
در کوچه مثل مادرم از پا فتادم
با احتیاط از درد، خود را میکشدم
تا خانه چندین بار چون زهرا فتادم
در خانه گفتم زود درها را ببندید
تا داخل حجره شدم، درجا فتادم
پیراهنم را از عطش بالا گرفتم
یاد آمد از جدّ غریبم تا فتادم
نیزه نخورده پیکرم میسوخت از درد
یادِ تن صد چاک عاشورا فتادم
یاد هزار و نهصد و پنجاه زخمش
بیخود ز خود گشتم، ز پا آنجا فتادم
گر چه سر من را جدا از تن نکردند
یاد سرِ بر نیزه در نجوا فتادم
تا که جوادِ من سرم از خاک برداشت
یاد علیِ اکبر لیلا فتادم
#روضۀ_امام_رضا_ع
@hajmahmoodzholideh
#روضه_امام_رضا_ع
بسکه ای زهر تو از تیغ دل آزار تری
جگرم سوخت که از شعله شرربار تری
از دلِ خونِ حسن، تا جگرِ زخمِ حسین
سوخت بر حال دلم، بسکه تو خونبار تری
سینۀ زخمیِ مادر ز تو یادم آمد
یعنی ای زهر ز مسمار تو مسمار تری
ظُهر زَهرم دهی و عصر عزادار شوی!
یابن هارون! تو ز هر شمر تبهکار تری
اِبنِ ملجم که به قدّاریِ خود مینازید
تو از آن قلدرِ بی واهمه قدّار تری
دستت آغشته به قتلِ دو امام است، خبیث!
از معاویۀ بَد ذات تو بی عار تری
تیرِ قلبم که نشد، وَرنه نشان میرفتی
تو در این مرحله از حرمله خونخوار تری
نَه تو معصوم کُشی، بلکه تو مظلوم کُشی
ظالم! از هر چه جفاكار ، جفاکار تری
من چه کردم بتو اینگونه شهیدم کردی؟
تو ز هر خار و خسِ پَست، خَس و خار تری
به زمین خوردنَم از دور چه بَد خندیدی
تو ز ابلیس هم ای خصم، گنهکار تری
دیدی از جورِ تو بدجور به خود میپیچیم
گفتی از جدِّ غریبت تو گرفتار تری
گر لگد مالِ سُمِ اسب نکردی بدنم
نشد ای پَست، وگرنَه تو سزاوار تری
گفتی از غِیظ که هان! آنهمه انصار چه شد؟
از حسن هم تو دگر بی کس بی یار تری
آمدی تا بشوی مطمئن از کُشتنِ من
چه شده از پسر من تو عزادار تري
«نه بقا کرد ستمگر، نه بجا ماند ستم»
بخدا از عمرِ سعد نگونبار تری
مادرم را بخدا در غمِ من سوزاندی
هر چه گویم ز پلیدیِ تو بسیار تری
#روضه_امام_رضا_ع
@hajmahmoodzholideh
#روضه_امام_رضا_ع
بسکه ای زهر تو از تیغ دل آزار تری
جگرم سوخت که از شعله شرربار تری
از دلِ خونِ حسن، تا جگرِ زخمِ حسین
سوخت بر حال دلم، بسکه تو خونبار تری
سینۀ زخمیِ مادر ز تو یادم آمد
یعنی ای زهر ز مسمار تو مسمار تری
ظُهر زَهرم دهی و عصر عزادار شوی!
یابن هارون! تو ز هر شمر تبهکار تری
اِبنِ ملجم که به قدّاریِ خود مینازید
تو از آن قلدرِ بی واهمه قدّار تری
دستت آغشته به قتلِ دو امام است، خبیث!
از معاویۀ بَد ذات تو بی عار تری
تیرِ قلبم که نشد، وَرنه نشان میرفتی
تو در این مرحله از حرمله خونخوار تری
نَه تو معصوم کُشی، بلکه تو مظلوم کُشی
ظالم! از هر چه حفاکار، جفاکار تری
من چه کردم بتو اینگونه شهیدم کردی؟
تو ز هر خار و خسِ پَست، خَس و خار تری
به زمین خوردنَم از دور چه بَد خندیدی
تو ز ابلیس هم ای خصم، گنهکار تری
دیدی از جورِ تو بدجور به خود میپیچیم
گفتی از جدِّ غریبت تو گرفتار تری
گر لگد مالِ سُمِ اسب نکردی بدنم
نشد ای پَست، وگرنَه تو سزاوار تری
گفتی از غِیظ که هان! آنهمه انصار چه شد؟
از حسن هم تو دگر بی کس بی یار تری
آمدی تا بشوی مطمئن از کُشتنِ من
چه شده از پسر من تو عزادار تری
«نه بقا کرد ستمگر، نه بجا ماند ستم»
بخدا از عمرِ سعد نگونبار تری
مادرم را بخدا در غمِ من سوزاندی
هر چه گویم ز پلیدیِ تو بسیار تری
#روضه_امام_رضا_ع
@hajmahmoodzholideh
#روضه_امام_رضا_ع
بسکه ای زهر تو از تیغ دل آزار تری
جگرم سوخت که از شعله شرربار تری
از دلِ خونِ حسن، تا جگرِ زخمِ حسین
سوخت بر حال دلم، بسکه تو خونبار تری
سینۀ زخمیِ مادر ز تو یادم آمد
یعنی ای زهر ز مسمار تو مسمار تری
ظُهر زَهرم دهی و عصر عزادار شوی!
یابن هارون! تو ز هر شمر تبهکار تری
اِبنِ ملجم که به قدّاریِ خود مینازید
تو از آن قلدرِ بی واهمه قدّار تری
دستت آغشته به قتلِ دو امام است، خبیث!
از معاویۀ بَد ذات تو بی عار تری
تیرِ قلبم که نشد، وَرنه نشان میرفتی
تو در این مرحله از حرمله خونخوار تری
نَه تو معصوم کُشی، بلکه تو مظلوم کُشی
ظالم! از هر چه حفاکار، جفاکار تری
من چه کردم بتو اینگونه شهیدم کردی؟
تو ز هر خار و خسِ پَست، خَس و خار تری
به زمین خوردنَم از دور چه بَد خندیدی
تو ز ابلیس هم ای خصم، گنهکار تری
دیدی از جورِ تو بدجور به خود میپیچیم
گفتی از جدِّ غریبت تو گرفتار تری
گر لگد مالِ سُمِ اسب نکردی بدنم
نشد ای پَست، وگرنَه تو سزاوار تری
گفتی از غِیظ که هان! آنهمه انصار چه شد؟
از حسن هم تو دگر بی کس بی یار تری
آمدی تا بشوی مطمئن از کُشتنِ من
چه شده از پسر من تو عزادار تری
«نه بقا کرد ستمگر، نه بجا ماند ستم»
بخدا از عمرِ سعد نگونبار تری
مادرم را بخدا در غمِ من سوزاندی
هر چه گویم ز پلیدیِ تو بسیار تری
#روضه_امام_رضا_ع
@hajmahmoodzholideh
#روضه_امام_رضا_ع
(ایام زیارت مخصوص)
ز سینه آه برآرید با همه شررش
ز دیده اشک ببارید تا رسد اثرش
امام مفترض الطاعه بر زمین افتاد
شبیه جد غریبش بخاک خورده سرش
میان حجره چو گودال دست و پا میزد
شبیه مار گزیده رسید درد سرش
به کام تشنه پسر را گهی صدا میزد
چگویم از اثر زهر کینه بر جگرش
رسید زاده ی زهرا به طرفه العینی
سر مبارک بابا بدامن پسرش
به کربلا همه ی ماجرا شده بالعکس
سر مبارک اکبر بدامن پدرش
میان حجره امام غریب بود و جواد
ولی به قتل علی لشگری است دور و برش
میان حجره پسر در کنار بابا بود
ولی کنار علی چند نیزه در کمرش
صدای یاابتای علی که بود بلند
رسید قبلِ حسین، آهنی به فرق سرش
رسید بازِ شکاری، ولی چه احوالی
نه قوتی به کمر، نه رمق به بال و پرش
نگاهِ حسرتِ بابا به ارباً اربا، بود
نشست کوه به زانو، شکسته شد به برش
صدای عمه میاید، علی ز جا برخیز!
خدا کند که نیفتد به جسم تو گذرش
#روضه_امام_رضا_ع
@hajmahmoodzholideh