#ولادت_با_سعادت_حضرت_اباالفضل_العباس_علیه_السلام
بحمدالله دلدارم رسیده
اباالفضلِ علمدارم رسیده
سپاهِ عشق، یک سالار کم داشت
خدا را شکر سالارم رسیده
ندیده لشکری، یاری چو عباس
ز جنت بهترین یارم رسیده
اگر عالم نماید پشت بر من
چه غم دارم طرفدارم رسیده
تویی پشت و پناه من برادر
سپاهِ حیِ دادارم رسیده
تویی آئینه ی کرارِ حیدر
حسن را نیز کرارم رسیده
تو را کم داشت این قوم و عشیره
قمر تابید و سردارم رسیده
نگهبانِ حرم، روحِ خیامم
حرم را چشمِ بیدارم رسیده
دعای مستجابِ اهلِ بیتم
همه اصحاب و انصارم رسیده
شکوهِ کاروانِ کربلایم
به کوهِ عشق، دیدارم رسیده
شفیعِ مطمئنی از برای...
محبانِ گنه کارم رسیده
امید عشق، میلادت مبارک
برادر، تا ابد یادت مبارک
چقدر ای ماه زیبایی علمدار
به آقاها تو آقایی علمدار
نه تنها ساقیِ آب فراتی
که کوثر را تو سقایی علمدار
صفا و مروه دارند انتظارت
به زمزم چشمه ی "مائی" علمدار
عزیزِ زینبی، عشقِ حسینی
امید قلب مولایی علمدار
برادر مثلِ تو عالم ندیده
نداری هیچ همتایی علمدار
مقامت در جنان گردد مشخص
نشاندارِ دو دنیایی علمدار
به قولِ میثمِ شیرین زبانت
به یکتایی تو یکتایی علمدار
"اگرچه زاده ی اُمُ البنینی
ولی فرزند زهرایی علمدار"
امامِ خویش را عبدِ مطیعی
تو معنای تولایی علمدار
برائت از ستمگر، خُلق و خویت
که الگوی تبرایی علمدار
تویی بر دوستان باب الحوائج
و خارِ چشمِ اعدایی علمدار
امید عشق، میلادت مبارک
برادر، تا ابد یادت مبارک
چه دستانِ بلندی داری عباس
چه گیسوی کمندی داری عباس
چه دستی، پنج معصومش ببوسند
ز بوسه دستبندی داری عباس
بنی هاشم به رخسار تو خیره
چه روی دلپسندی داری عباس
عسل میریزد از لعل لبانت
عجب لبهای قندی داری عباس
قد و بالات از بسکه رشید است
به سرها سربلندی داری عباس
پر از جود و پر از فضلی اباالفضل
چه نام ارجمندی داری عباس
به درگاهِ خدا وقت تضرع
چه حال مستمندی داری عباس
برای مادرم زهرای اطهر
چه قلب دردمندی داری عباس
میانِ ابروی پیوسته ی خویش
ز هیبت نقش بندی داری عباس
به دین و مکتب و قرآن و عترت
چه روح پایبندی داری عباس
هماره موضعِ حق را بگویی
به دشمن مرزبندی داری عباس
امید عشق، میلادت مبارک
برادر، تا ابد یادت مبارک
حریفِ حمله اَت دشمن نگردد
ز خشمت لشکری ایمن نگردد
اگرچه مشک و دست و پرچم اُفتد
امیدت ناامید اصلاً نگردد
سرت گرچه رود بالای نیزه
ولی ایکاش دور از من نگردد
اگر بی دست از مرکب بیاُفتی
دلت محکومِ افتادن نگردد
عمودِ آهنین با تو چه کرده
نسیبِ کس چنین آهن نگردد
سرت را بشنود هر کس که بشکافت
شنیدن مثلِ این دیدن نگردد
چه بد بر گریه ام میخندد این قوم
جوابِ گریه خندیدن نگردد
کنارِ اکبرم جان دادم اما
مرا اینگونه جان دادن نگردد
رسیده پیشِ بالینِ تو زهرا
که فرقی بینِ تو با من نگردد
تو را با تیر پوشاندند این قوم
مگو دیگر کفن بر تن نگردد
مرو از پیشِ من که تا قیامت
دلم آرام از این رفتن نگردد
امید عشق، میلادت مبارک
برادر، تا ابد یادت مبارک
#ولادت_با_سعادت_حضرت_اباالفضل_العباس_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh
#ولادت_با_سعادت_حضرت_اباالفضل_العباس_علیه_السلام
دارد نگاه عباس حال و هوای دیگر
او هست از نگاهِ حق، مرتضای دیگر
ترکیبی از حسین و از مجتبای دیگر
مانند او نیامد قد رسای دیگر
حتی اگر بیاید کرب و بلای دیگر
شیر خدا علی بود، شیر علی اباالفضل
چشمِ امامِ خویش و دستِ ولی اباالفضل
ماه سپاه عصمت، نور جلی اباالفضل
باشد عجب در عالم میرِ یلی اباالفضل
مانند او در عالم کو مقتدای دیگر
ماه حرم، فنای خیرالنساست عباس
روح ادب، خدای شرم و حیاست عباس
از جان مطیعِ شاهِ کرب و بلاست عباس
پشت و پناه زینب، سلطان ماست عباس
آرام بخش دل نیست، چون او صدای دیگر
او هست در مناجات، محوِ خدای زینب
از بس همیشه بوده، محوِ دعای زینب
کرده دعا نبیند، هرگز نوای زینب
روزی به نیزه گردد، او مبتلای زینب
مانند او نیامد، سوزِ نوای دیگر
در بیت وحی و قرآن، شاگرد مصطفی اوست
در مکتب ولایت، سرباز مرتضی اوست
در خلق و خوی و رافت، همتای مجتبی اوست
در هیبت و شجاعت، مجموعِ هل اتی اوست
با این حسینِ ثانی، کو نینوای دیگر
در جای جایِ میدان، شیرِ شجاعِ رزم است
در ابتدای میدان، تا انتهای عزم است
در ساحتِ قِتالش، عزمش هماره جزم است
او پیشرانِ جنگ و لشکر بسوی هزم است
حتی اگر ببیند، صفین های دیگر
شمشیرِ لافتایش، مانند ذوالفقار و
غوغای حمله هایش، کرارِ بیقرار و
تکبیرِ رعدهایش، تسبیحِ مستعار و
فریادِ خطبههایش، تبیینِ آشکار و
عباس، حیدری با، نام و نمای دیگر
تاریخ در قضاوت، زین مردِ با شرافت
صادق کند مدیحِ، این نورِ با حقیقت
سجاد کرده وصفش، در طاعت و عبادت
عالِم، فقیه، آگاه، در قلّهی بصیرت
دیده ندیده چون او صاحب لوای دیگر
از او به گلشنِ عشق، خوشبو و یاس تر کیست؟
با آل مصطفی از او، هم قیاس تر کیست؟
زان نافذالبصرت، دشمن شناس تر کیست؟
وز خصمِ بی حیای، او ناسپاس تر کیست؟
شقُ القمر که دیده، چون او به جای دیگر
شاهِ رکابداران، چون از رکاب افتاد
فرقش عمودِ آهن، ریشَش خضاب افتاد
گویی که از جمالِ، حیدر نقاب افتاد
آن دستهای بی مشک، از شرمِ آب افتاد
آن جسم را نمانده، بر تیر جای دیگر
از فرطِ تیرباران، چون خارپشت جسمش
در پیشِ پای دلبر، تیری میانِ چشمش
خونگریه ی علمدار، با خنده های خصمش
دیگر نشد بریزد، بر فرقِ خصم، خشمش
بگذار این قضایا، تا ماجرای دیگر
مستأصل است اما، آقا کنارش آمد
زینب نیامد اما، زهرا کنارش آمد
حیرانِ مادر است و مولا کنارش آمد
عطر پیمبر انگار، آنجا کنارش آمد
پروازِ او شد آغاز، سوی سرای دیگر
#ولادت_با_سعادت_حضرت_اباالفضل_العباس_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh