#روضه_اربعین
از زبان حضرت زینب (س)
ای تپش قلب شما یا حسین
وقت ملاقات شده با حسین
پردگیان ! بارِ گِران وا کنید
در حرم فاطمه مأوا کنید
بال مَلک فرش عزای شماست
کرب و بلا کرب وبلای شماست
اَمن و اَمانست دگر کربلا
باغ خزان است عجب نینوا
سَروَرتان زیر همین خاکهاست
این تن بی غسلِ بدن پاکهاست
داده ثمر دولت آل علی
شد سپری غربت آل علی
مثل کبوتر پرِ خود وا کنید
خود گِره از معجر خود واکنید
خوف ز معجر نکند بانویی
هیچ نلرزد ز تعب زانویی
داده ثمر نهضت خون و قیام
دورۀ خلخال کِشی شد تمام
هیچ بلایی نشود آشکار
کَنده ز گوشی نشود گوشوار
خار مغیلان نرود پایتان
شعله نگیرند به مأوایتان
خیمه زنید آن طرف قتلگاه
کس نکند غارت این خیمه گاه
آنهمه دلشورۀ گهواره نیست
تیر سه پرِ یا گلوی پاره نیست
نیست جوانی که بگیرد رکاب
حنجر خشکی که بخندد به آب
وای بر این آب که آزاد شد
ساقیِ شرمنده چه ناشاد شد
دوره مظلوم کُشی طی شود
شمر ، دگر صدر نشین کی شود
قافله دیگر نخورد کعب نی
رأسِ جدا باز نگردد به نی
مژده که سرها به بدنها رسید
خیز اخا خواهر تنها رسید
این تو و این قافله ات یا اخی
این همۀ عائله ات یا اخی
هر چه سپردی به من آورده ام
امر تو را گوش ، به جان کرده ام
وایِ من از دختر دردانه ات
آه ز جان دادنِ پروانه ات
رفت شبیه گل یاس کبود
شاهد من یک زن غساله بود
آنچه که آنجا زن غسّاله دید
تازه بلایی است که در هاله دید
در همۀ گلشنِ سرخ و کبود
هیچ گُلی این همه زخمی نبود
کوفه و شام آنچه که دشنام داشت
بر دل طفلان یتیمت گذاشت
بود سرت شاهد این کاروان
وقتِ گرفتاریِ این بانوان
تهمت و تحقیر و جفا و ستم
صبر مرا هیچ نمی کرد کم
گر چه شدم همسفر سلسله
جز غم هجر تو ندارم گله
بی تو قرارم همه از دست رفت
دار و ندارم همه از دست رفت
هرچه بلا بود خریدم بجان
هرچه جفا بودم کشیدم بجان
داعیۀ عفّتمان راستین
معجرمان بود سرِ آستین
از غم و درد و الم و هر چه هست
آنچه که دیدم همه زیبایی است
از همۀ آنچه که دل بسته ام
مانده نماز شب بنشسته ام
بود در این فاصله هر کوی تو
هر شبم ای دوست دعا گوی تو
حال منم تشنۀ احسان تو
این تو و این کُشتۀ هجران تو
#روضه_اربعین
@hajmahmoodzholideh
#غزل_اربعین
باز دل زمزمه و شور و نوا می گیرد
عطری از قافلۀ آل عبا می گیرد
باز در ماه صفر بوی محرّم آمد
هر که مَحرم بشود رنگ عزا می گیرد
اربعین است که دلها به تپش می افتد
قلبها بوی رگ خون خدا می گیرد
حجِّ ما حجِ حسینی است خدا می داند
حاجیِ عشق از این مروه صفا می گیرد
کربلا بر همه حتی به مدینه اُولاست
زینب از نیمه – ره کرب و بلا می گیرد
جابر از خانه برون شو که رسد موکب عشق
این نوای دلِ زهراست که پا می گیرد
خیمۀ فاطمه در کرب وبلا بر پا شد
جبرئیل است که ذکر شهدا می گیرد
هر که دارد هوس کرب وبلا بسم الله
حاجت آرید که امروز دعا می گیرد
زائر از مرتبۀ خویش نگردد آگاه
این مقامی است که در روز جزا می گیرد
دل ما را حرم الله نوشتند ازل
حرم اینجاست ، دلت راه کجا می گیرد
#غزل_اربعین
@hajmahmoodzholideh
#در_حسرت_کربلا
اولیاء رفتند اما من نرفتم کربلا
انبیا رفتند اما من نرفتم کربلا
می رسد از دور آوای جرس با این خبر
هل اتا رفتند اما من نرفتم کربلا
کاروانهای محبین با نوای چاووشی
یکصدا رفتند اما من نرفتم کربلا
همرهان جبهه ای با بال خونین فوج فوج
سر جدا رفتند اما من نرفتم کربلا
دوستان و آشنایان قدیم و تازه ام
بارها رفتند اما من نرفتم کربلا
بارها از هیئت ما ملتمس های دعا
با دعا رفتند اما من نرفتم کربلا
کربلا می خواهم ای ارباب از احسان تو
کی شوم یک اربعین ای دلربا مهمان تو
#در_حسرت_کربلا
@hajmahmoodzholideh
#روضه_اربعین
باید شناخت کینه ز بدر و حنین را
بغض نهان و شوم ، علیه حسین را
باید شنید شرح غمِ کاف و عین را
تا ذوب شد مخدّره عالمین را
باید مسیر قافله تا اربعین گرفت
آنگاه اذنِ پاسخِ هل من معین گرفت
گر آشنا به صبر و بصیرت شویم ما
آگه ز رمز و راز حقیقت شویم ما
چون راهیان کوی طریقت شویم ما
پس محرمان داغ و مصیبت شویم ما
ما ارث از خرابه نشینان گرفته ایم
دین را از این شکسته جبینان گرفته ایم
بعد از حسین قافله سالار زینب است
در این مسیر حجت دادار زینب است
سر رشتۀ ولایت اَسرار زینب است
حتی پناه عابد بیمار زینب است
باید که در عقیله تَفَقُّه کنیم خوب
با راه دوست عزم تَشَبُه کنیم خوب
زینب کجا و مضحکۀ شام ، ای دریغ
زینب کجا و مسخره عام ای دریغ
زینب کجا و سنگِ سر بام ای دریغ
زینب کجا و این همه دشنام ای دریغ
زینب قرین رتبۀ والای بندگیست
زینب نمونۀ همه آیات زندگیست
اینان سفیر وادی خون خدایی اند
پیغمبران قافله سر جدایی اند
پرسید هرکه : این زن و بچه کجایی اند ؟
این پاره پاره پیرهنان کربلایی اند
از بسکه ضرب سیلی و پنجه گرفته اند
رو از عدو به زیر شکنجه گرفته اند
از پشت ناقه بارشِ گُل را که دیده است؟!
پای رکاب ، خیل رُسل را که دیده است؟!
بر گُرده ها ، نشانۀ غُل را که دیده است؟!
در تیرگی ، چراغ سُبل را که دیده است؟!
دارد صدای قافله ای می رسد به گوش
آیا هنوز هلهله ای می رسد به گوش؟
اینان صدای هلهله ها را شنیده اند
آهنگ زجرِ سلسله ها را شنیده اند
فریاد سخت حرمله ها را شنیده اند
ردّ تَرَک ز آبله ها را شنیده اند
آورده اند با دل خود آه و ناله را
همراه کرده اند ، به غیر از سه ساله را
جایی برای ضربه به تن ها نمانده است
جانی در این کبود بدنها نمانده است
زیور برای کودک و زنها نمانده است
معجر برای دختر تنها نمانده است
آورده اند پیکر مجروح خویش را
خونین کنند بال و پر روح خویش را
گودال شد دوباره چو گودالِ قتلگاه
می ریخت خاک بر سر خود ، هر کسی به آه
آخر چه بود ای تن بی سر ، ترا گناه ؟!
دارد خدا به مقتلشان می کند نگاه
حالا همه زمین و زمان غرق آه شد
زینب چگونه وارد این قتلگاه شد
می گفت یا اخی همه عالم فدای تو!
من از کدام غصه بگویم برای تو ؟
باور نمی کنم که بگیرم عزای تو
چون می شنیدم از سر نیزه صدای تو
گفتم که داغ عشق نبینم که دیده ام
دروازۀ دمشق نبینم که دیده ام
ایکاش در مزار تو نامحرمی نبود
گرچه کبود شد تن خواهر غمی نبود
غیر از ملالِ دوری تو ماتمی نبود
با که کنیم شِکوه که یک محرمی نبود؟
تهمت به آل فاطمه بیگانگان زدند
هرکس گرفت ذکر ترا ، بی امان زدند
با اینکه هیچ شِکوه به زندان نداشتیم
حتی گلایه گوشۀ ویران نداشتیم
تا مجلس یزید غم اینسان نداشتیم
یکدم امان ز چشم سفیران نداشتیم
باور نبود اینکه تماشایی ام کنند
با تشت و رأس و چوب پذیرایی ام کنند
این غم که اعظمِ مِحَن عالمین بود
محصول انتقام عدو از حسین بود
کرب و بلا و هرچه در این نشأتین بود
آری جواب خیبر و بدر و حنین بود
دونان به سینه کینۀ دیرینه داشتند
از آن دوشنبه ، نقشۀ آدینه داشتند
بی تو چگونه زائر مادر شوم حسین!
یا که مقیم کوی پیمبر شوم حسین!
بگذار من شهیدۀ حیدر شوم حسین!
در کربلا فدای برادر شوم حسین!
دل می دهم به وعدۀ دیدار ، والسلام
تا منتقم بیاید و گیرد خود انتقام
#روضه_اربعین
@hajmahmoodzholideh
#دودمه_اربعین
فاتح کوفه و شام آمده در کربلا
السلام ای شهدا
زینبم ، نایبه الفاطمه ، ای خون خدا
السلام ای شهدا
#دودمه_اربعین
@hajmahmoodzholideh
#روضه_طفلان_مسلم_ع
بي سرشدن به راه تو مولا سعادت است
آقا بجان تو هنرِ ما شهادت است
مانسل کربلاي خليليم ياحسين
کارخليل ، بت شکني از ولادت است
طفلان مسلميم و فداييِ زينبيم
وقت وصال ، زينت عاشق رشادت است
هستيِ ما نثار سرِ زلفِ اکبرت
اين رتبه هم نشانة فخر و سيادت است
از کربلاسه شعبه نشد سهم ماشود
يادگلوي تشنة اصغرعبادت است
در زيرتيغ ، ياد تو آرامِ جان ماست
ذبح عظيم گشتن ما عين عادت است
آقا بيا که برقدمت خونِ ما حلال
ما را به دوست تا دَمِ آخر ارادت است
ما را قبول کن زشهيدان فاطمه
امضاي تو رضاي خدا در شهادت است
#روضه_طفلان_مسلم_ع
@hajmahmoodzholideh
#روضه_ورود_به_مدینه
مدینه می طلبد با برادرم باشم
چه خوب بود که همراه مادرم باشم
مدینه ! زینب مظلومه بی حسین آمد
روا نبود که من بی برادرم باشم
رسد بگوش ، صدای تلاوت حسنم
دلا بکوش که همدرد باورم باشم
فضای شهر بدون حسین تاریک است
نشد به سایۀ خورشید انورم باشم
مدینه ! جای تو خالی چه کربلایی بود
چگونه روای سالار بی سرم باشم
مدینه ! زینب زهرا کجا و بی یاری
ز بی کسی است که سالار لشگرم باشم
بغیر پیرهن پاره ارمغانی نیست
چه تحفه ایست ، که مدیون مادرم باشم
هزار شکر که ما را اسیر دید خدا
همانکه خواست نگهدار معجرم باشم
مدینه ! دست مرا کوفه بست ، منزلها
گمان نداشت چنین یار رهبرم باشم
ز بس بحال پریشان و خسته خندیدند
هنوز غمزدۀ حال مضطرم باشم
مدینه ! باغ و بهارم خزان شده یکجا
منم که شاهد گلهای پرپرم باشم
مدینه ! زیور و خلخال دختران کَندَند
چگونه راویِ غمهای دیگرم باشم
مدینه ! امّ بنین را بگو مدد بدهد
که سوگوار امیر دلاورم باشم
خبر کنید به دیدار ، امّ لیلا را
که داغدار تنِ چاک اکبرم باشم
رباب را ننشانید زیر سایه که گفت :
تمام عمر عزادار همسرم باشم
مرا بدیدنِ گهواره هیچ حاجت نیست
که فکر غارت گهوار اصغرم باشم
رها کنید اهالی ! که تا سحر ، امشب
به گریه معتکفِ جدّ اطهرم باشم
دلم هوای مناجات دلبرم کرده
کجاست قاری زینب که محترم باشم
به قبر مخفی مادر گریز باید زد
که نوحه خوان حریم پیمبرم باشم
دعا کنید گرفتار فتنه گر نشوید
که من اسیر همین خصم کافرم باشم
#روضه_ورود_به_مدینه
@hajmahmoodzholideh
#یا_مولا_ادرکنی
دلا خو کن به دلداری که از مهرش وفا خیزد
رها کن این و آنها را ز بیگانه جفا خیزد
برای یاری دلدار باید با صفا باشی
بیا بو کن نسیمی را که از عطرش صفا خیزد
نشان آشنا بودن رضای یوسف زهراست
خوش آنروزی که از کارم ز قلب او رضا خیزد
محرم رفت و دنبالش صفر بار سفر بسته
کنون من ماندم و هجری که از دورش بلا خیزد
اگر دست مرا گیرد دلِ خسته نمی میرد
وگر سازد رها ما را ز دلها مرگها خیزد
مرا دست گنه مسپار ای دلدار ای دلدار
که بی تو از منِ بی یار ، تنها ادّعا خیزد
خوش آن سفره که در ماه صفر بار مرا بندد
دلم تا فاطمیه پر زند و ز آن نوا خیزد
همین ایام بود آغاز غمهای دل زهرا
غم خانه نشینیِ علی از این عزا خیزد
سیاهی ها خداحافظ غم زهرا غم مخفی است
هنوز از قبر مخفی نالۀ مهدی بیا خیزد
بیا مهدی برای انتقام مادرت زهرا
که از درد و غم سیلی هزاران ماجرا خیزد
#یا_مولا_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#روضه_رسول_خدا_ص
از بس نبی به شخص علی التفات داشت
حتی در احتضار هم از این صفات داشت
خود چشمۀ حیات ولی تشنۀ علی است
گویی از او ارادۀ آب حیات داشت
بوی علی شفای غم و درد مصطفاست
ورنه رسول ، پیش از اینها وفات داشت
سینه به سینه اش دَم آخر نهاد و گفت:
هر کس که حیدریست در عالم نجات داشت
هذیان نداشت خاتم پیغمبران به لب
ذکر علی در آن قلم و آن دوات داشت
محراب را چو غیرِ علی دید در نماز
او را به غِیظ بر حذر از آن صلات داشت
محراب را به شأنِ علی دیده بود و بس
آن رهبری که وقت رکوعش زکات داشت
چون گفت راز خود درِ گوشی بفاطمه
زهرای خسته ، خنده ز شوق ممات داشت
آغوش می گشود برای دو نور عین
از بس به بوسۀ حسنین التفات داشت
با هر نظر حبیب خدا داشت نکته ای
امّا نگاه زینب کبری نکات داشت
تا آخرین نفس نگران حسین بود
گاهی گریز روضۀ آب فرات داشت
در روزهای آخر عمرش ، بقیع را
آگاه از مصائب بعد از وفات داشت
تازه غم و مصائب زهرا شروع شد
آنکه به زیر سایه تمام کُرات داشت
فرمود : دخترم ، بخدا می برم پناه
زان فتنه گر که نقشۀ سیلی برات داشت
تو بازوی علی و علی بازوی خداست
از بازوی شکستۀ تو دین ثبات داشت
#روضه_رسول_خدا_ص
@hajmahmoodzholideh
#روضه_امام_حسن_ع
مادر ز بس برای غمت گریه کرده ام
عمری برای عمر کمت گریه کرده ام
موی سپید و روی شکسته است حاصلم
از بس که بی صدا ز غمت گریه کرده ام
داغِ جوانی اَت کَبِدم را مذاب کرد
با خونِ دل بر آن عظمت گریه کرده ام
مانند شمع این جگر خسته آب شد
با لخته لخته بر اَلَمت گریه کرده ام
سِرّم به کس نگفتم و با خویش سوختم
یعنی به غنچۀ حرمت گریه کرده ام
ای پهلوی شکستۀ تو حامی علی
بر دندۀ قلم قلمت گریه کرده ام
کردی برای دین علی سینه ات سپر
مادر! بر این همه کَرمت گریه کرده ام
گفتی قسم به جان علی یاری اَش کنم
عمری برای این قَسَمت گریه کرده ام
ظلمی که بر تو شد به کسی در جهان نشد
تنها ، به این همه سِتَمَت گریه کرده ام
مادر قسم بجان تو من کشتۀ توأم
خون در عزای محترمت گریه کرده ام
تیغ مغیره راز جوانمرگیِ تو بود
بازو شکسته ! بر وَرَمت گریه کرده ام
ضرب غلاف و سیلی و میخ و لگد چه کرد؟!
یاس علی به پیچ و خَمت گریه گرده ام
با آن شتاب رفتی و برگشتنت ولی...
آهسته شد ، به هر قدمت گریه کرده ام
از کوچه تا هنوز عصای تو مانده ام
از بس برای قدّ خمت گریه کرده ام
زینب هنوز چادر خاکی به سر کند
عمری به سایۀ عَلَمت گریه کرده ام
بهتر که من بخاک بقیع فانی ات شوم
یعنی به غربت حرمت گریه کرده ام
#روضه_امام_حسن_ع
@hajmahmoodzholideh
#يا_امام_حسن_ع_ادركني
درد مرا نگاه نجيبت دوا حسن
در راه دوست آنچه ببخشي سزا حسن
دشمن ز بذل دستِ كريمت عطا بَرَد
بر دوستان عطاي كريمان روا حسن
سائل اگر سخاوت بي نقص طالب است
هرجا رود به غير حريمت خطا حسن
اي عادتت كرامت و احسان ، سجيّتت
عالم كنار سفرة تو مجتبي حسن
ذرات تا كُرات همه ميهمان تو
با ميزباني تو فلك آشنا حسن
افضل تر از ولاي تو نبْوَد عبادتي
مِهر تو پاسداريِ آل عبا حسن
يوسف كجا و حُسن تو اي آفتاب حُسن
صدها هزار يوسفت اي شه ، گدا حسن
شك نيست انقلاب حسين از تو پا گرفت
محصولِ صلح توست ، اگر كربلا حسن
هر ديده اي كه سبز بگريد به غربتت
خندان تر از بهار به روز جزا حسن
جز داغ تو كه باعث لَخت جگر نشد
سيلي است قاتل تو نه زهر جفا حسن
#يا_امام_حسن_ع_ادركني
@hajmahmoodzholideh
#روضه_امام_حسن_ع
تنها ميان كوچه ها من ديده بودم
مادر زمين افتاد و من ترسيده بودم
ترسيده بودم مادرم درجا بميرد
چون غنچه از طوفان به خود لرزيده بودم
از بس كه سنگين خورد سيلي ، روي ياسش
من جاي او چون گل زهم پاشيده بودم
ضربه به جان خويش قطعاً مي خريدم
گر زودتر از مادرم جنبيده بودم
يادش بخير آندم كه بازوي كبودش
مخفي ز بابا نيمه شب بوسيده بودم
شد تلخ تر از گرية صد ساله بَهرم
آندم كه ناچار از پدر خنديده بودم
با كس نگفتم راز اين غم را كه تا حال …
از مادرم اين ناله ها نشنيده بودم
مثل عصا خود را نمودم تكيه گاهش
اطراف چادر را بر او پيچيده بودم
شد انتقام فتح خيبر درب و ديوار
سنگينيِ آن درب را سنجيده بودم
گر رازهايم زين جگر افشا نمي شد
روشن نمي شد تا چه حد رنجيده بودم
گر كه نمي بردي تو اي تشت آبرويم
تا زير خاك اين رازها پوشيده بودم
#روضه_امام_حسن_ع
@hajmahmoodzholideh