🟢#داستان 🔸بهترین اخلاق عقبة بن عامر می گوید: روزی پیامبر خدا، صلی الله علیه وآله، را در راهی همراهی می کردم. حضرت دستم را گرفتند و فرمودند: می خواهی بهترین اخلاق دنیا و آخرت را برای تو بگویم؟ عرض کردم: بفرمایید یا رسول الله! فرمودند: با فامیلی که با تو قطع رابطه کرده، ارتباط برقرار کن، به کسی که چیزی به تو نداده، کمک کن و از کسی که به تو ستم روا داشته و بدی کرده، بگذر 📚محجة البیضاء، ج 5، ص 319، 🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92

😂#طنز 🔸مراحل ارادت‌ بعضی ایرانی ها به #ماه‌رمضان دو‌ماه‌قبل ماه رمضان : اوه اوه دو‌ماه دیگه #ماه‌رمضونه یک‌ماه‌قبل ماه رمضان : بدبختی از یه ماه دیگه باید #روزه بگیریم هفده روز‌گذشته ازماه رمضان : لا‌‌‌‌مصب فقط هفده روز گذشته روز‌بیست‌و‌ششم ماه رمضان : این چهار روزم نمیگذره راحت بشیم بعد ماه رمضان : عجب ماه خوب و پربرکتی بود حیف که تمام شد 🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92

🤣دوربین مخفی : 😂وقتی پلیس خودروی راننده‌هایی را که خندان نیستند توقیف می‌کند، 🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92

هنرمند فقط همین و بس ، 🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92

🟢#داستان پندآموز ثروتمند زاده اى را در كنار قبر پدرش نشسته بودو در كنار او فقيرزاده اى كه او هم در كنار قبر پدرش بود. ثروتمندزاده با فقيرزاده مناظره مى كرد و مى گفت :صندوق گور پدرم سنگى است و نوشته روى سنگ رنگين است. آرامگاه اش از سنگ مرمر فرش شده ودر ميان قبر، خشت فيروزه به كار رفته است، ولى قبر پدر تو از مقدارى خشت خام و مشتى خاك، درست شده، اين كجا و آن كجا؟ فقيرزاده در پاسخ گفت: تا پدرت از زير آن سنگهاى سنگين بجنبد، پدر من به بهشت رسيده است .! 🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92

🔰دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 اللهمّ إنّی أسْألُکَ فیه ما یُرْضیکَ وأعوذُ بِکَ ممّا یؤذیک وأسألُکَ التّوفیقَ فیهِ لأنْ أطیعَکَ ولا أعْصیکَ یا جَوادَ السّائلین. 1️⃣خدایا من از تو می خواهم در آن آنچه تو را خوشنود کند 2️⃣و پناه مى برم به تو از آنچه تو را بیازارد 3️⃣ و از تو خواهم توفیق در آن براى اینکه فرمانت برم و نافرمانى تو ننمایم 🟢اى بخشنده سائلان🟢 🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92

📖 ترتیل سریع جزء ۲۴ قرآن کریم 🎙 استاد معتز آقایی

خطرات آخرالزمان

🟢#داستان 🔸خطر تعلقات دنیوی یکی از علمای ربانی نقل می کرد: در ایام طلبگی دوستی داشتم که ساعتی داشت و بسیار آن را دوست می داشت، و همواره در یاد آن بود که گم نشود و آسیبی به آن نرسد، او بیمار شد و بر اثر بیماری آنچنان حالش بد شد که حالت احتضار و جان دادن پیدا کرد. در این میان یکی از علماء در آنجا حاضر بود و او را تلقین می داد و می گفت: بگو لا الله الا الله ، او در جواب می گفت نشکن نمی گویم ما تعجب کردیم که چرا به جای ذکر خدا، می گوید: نشکن نمی گویم، همچنان این معما برای ما بدون حل ماند تا اینکه حال آن دوست بیمارم اندکی خوب شد و من از او پرسیدم این چه حالی بود که پیدا کردی. ما می گفتیم بگو لا الله الا الله، تو در جواب می گفتی، نشکن نمی گویم، او گفت: اول آن ساعت را بیاورید تا بشکنم، آن را آوردند و شکست دوستم گفت: من دلبستگی خاصی به این ساعت داشتم، هنگام احتضار شما می گفتید بگو لا الله الا الله، شخص شیطان را دیدم که همان ساعت را در یک دست خود گرفته و با دست دیگر چکشی بالای آن ساعت نگه داشته بود و می گفت اگر بگویی لا الله الا الله، این ساعت را می شکنم، من هم به خاطر علاقه ی وافری که به ساعت داشتم می گفتم: ساعت را نشکن من لا الله الا الله نمی گوییم. 📚هزار و یک داستان: نویسنده محمد محمدی اشتهاردی 🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92

🟩اگر یک نفر می تواند کاری را انجام دهد، تو هم میتوانی آن‌را انجام دهی اگر هیچ کس نمیتواند کاری را انجام دهد، تو باید انجامش دهی و یاد بدهی که چگونه میشود انجامش داد

🌷نیکی به والدین🌷 امام رضا عليه السلام : نيكى كردن به پدر و مادر، واجب است، حتّى اگر مشرك باشند، ولى نبايد در نافرمانى خداوند، از آنها اطاعت كرد. 📚بحار الأنوار، ج 74، ص 72، ح 55. 🟢#داستان 🌺 دلاك و خدمت پدر🌺 عالم ثقه (شيخ باقر كاظمي ) مجاور نجف اشرف از شخص صادقي كه دلاك بود نقل كرد كه او گفت : مرا پدر پيري بود كه در خدمتگذاري او كوتاهي نمي كردم ، حتي براي او آب در مستراح حاضر مي كردم و مي ايستادم تا بيرون بيايد؛ و هميشه مواظب خدمت او بودم مگر شب چهارشنبه كه به مسجد سهله مي رفتم ، تا امام زمان عليه السلام را ببينم . شب چهارشنبه آخري براي من ميسر نشد مگر نزديك مغرب ، پس تنها و شبانه راه افتادم . ثلث راه باقي مانده بود و شب مهتابي بود ، ناگاه شخص اعرابي را ديدم كه بر اسبي سوار است و رو به من كرد . پیش خودم گفتم : زود است اين عرب مرا برهنه كند . چون به من رسيد به زبان عربي محلي را من سخن گفت و از مقصد من پرسيد ! گفتم : مسجد سهله مي روم . فرمود : با تو خوردني همراه است ؟ گفتم : نه ، فرمود : دست خود را داخل جيب كن ! گفتم : چيزي نيست . باز با تندي فرمود : خوردني داخل جيب تو است . دست در جيب كردم مقداري كشمش يافتم كه براي طفل خود خريده بودم و فراموش كردم به فرزندم بدهم . آنگاه سه مرتبه فرمود : وصيت مي كنم پدر پير خود را خدمت كن ! آنگاه از نظرم غائب شد . بعد فهميدم كه او امام زمان عليه السلام است و حضرت حتي راضي نيست كه شب چهارشنبه براي رفتن به مسجد سهله ، ترك خدمت پدر كنم . 📚منتهی الآمال ج 2 ص 476 🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92