🌴✨👈 حکمت 195 #نهج_البلاغه👉✨ 🌴
✅ پرهیز از بخل ورزی
🔸 حضرت امیر المومنین(در سر راه ، هنگام عبور از كنار مزيله اى) فرمودند:
♦️ هَذَا مَا بَخِلَ بِهِ الْبَاخِلُونَ
💠 اين همان است كه بخيلان به آن بخل مى ورزند !
و رد روايت ديگرى نقل شد كه
هَذَا مَا كُنْتُمْ تَتَنَافَسُونَ فِيهِ بِالْأَمْسِ .
اين چيزى است كه ديروز بر سر آن رقابت مى كرديد!
🔹انسان اگر به پايان امور بنگرد درباره آغاز آن تجديد نظر خواهد كرد;
👈هنگامى كه ببيند لذيذترين و پاكيزه ترين غذاها بعد از وارد شدن در بدن و جذب موادى از آن، تفاله آن به شكل گنديده اى در مى آيد باور مى كند كه آنچه را به آن بخل ورزيده بود اشتباه بود.
نيز هنگامى كه انسان از كنار قبرستانى عبور كند كه گاه هنوز بوى تعفن بعضى از اجساد از آن به مشام مى رسد و ببيند پايان كار كجاست، يقين پيدا مى كند كه در زندگى مادى خود و روى آوردن به شهوات چقدر گرفتار خطا و اشتباه بوده است.
🔸ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه خود حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به این مضمون نقل کرده است که به «ضحاک بن سفیان کلابى» فرمود:
«أَلَسْتَ تُؤتی بِطَعامِکَ وَقَدْ قَزَحَ وَمَلَحَ ثُمَّ تَشْرِب عَلَیْهِ اللَّبَنَ وَالْماءَ
▫️ آیا غذاى خود را جالب و گوارا نمى خورى سپس روى شیر آن یا آب مى نوشى»
عرض کرد: آرى. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «عاقبت آن به کجا مى رسد؟
او مؤدبانه در جواب گفت: اى رسول خدا! همان گونه که مى دانى.
حضرت فرمود:
«إنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ ضَرَبَ مَثَلَ الدُّنْیا بِما یَصیرُ إلَیْهِ طَعامُ ابْن آدَمَ;
▫️خداوند دنیا را به آنچه غذاى انسان سرانجام به آن منتهى مى شود تشبیه کرده است».
سپس مى افزاید: بعضى از مفسران آیه شریفه (فَلْیَنْظُرِ الاِْنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ) را اشاره به این موضوع «نیز» دانسته اند.(
🔸اولیاء الله براى تشریح حقارت دنیا از انواع بیانات و تعبیرات استفاده کرده اند.
مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار در حدیثى از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که به یکى از یاران خود به نام «حفص بن غیاث» فرمود:
«ما منزلة لدنیا بنفسى الا بمنزلة المیتة اذا اضطررت الیها اکلت منها;
دنیا در نزد من به منزله میتة است که هنگامى که مضطر شوم از آن بهره مى گیرم».
🔹سپس افزود:
«یا حَفْصَ! إنَّ اللهَ تَبارَکَ وَتَعالى عَلِمَ مَا الْعِبادُ عامِلُونَ وَإلى ما هُمْ صائِرُونَ فَحَلِمَ عَنْهُمْ عَنْدَ أعْمالِهِمُ السَّیئَةِ ... ثُمَّ تَلا قَوْلُهُ: (تِلْکَ الدَّارُ الاْخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِى الاَْرْضِ وَلاَ فَسَاداً وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ) وَجَعَلَ یَبْکی وَیَقُولُ: ذَهَبَ وَاللهِ الاْمانِىُّ عِنْدَ هذِهِ الاْیَةِ;
▫️خداوند تبارک و تعالى مى داند بندگان چه اعمالى انجام مى دهند و پایان کارشان به کجا مى رسد;
اما هنگامى که گناهى انجام مى دهند حلم مى کند (و فوراً آنها را مجازات نمى نماید)
سپس آیه شریفه 83 سوره «قصص» را تلاوت فرمود: «آن سراى آخرت را (تنها) که براى کسانى قرار مى دهیم که اراده برترى جویى و در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک براى پرهیزگاران است».
🔹آن گاه امام علیه السلام گریه کرد و فرمود:
به خدا سوگند با وجود این آیه تمام آرزوها بر باد رفته است. (آرزوى نجات و رسیدن به بهشت برین آرزوى مشکلى است)».
🌸در روایت معروف امام مجتبى علیه السلام خطاب به «جنادة بن ابى امیة» در آخرین ساعات عمر مبارکش نیز آمده است که به او فرمود:
«أنْزِلِ الدُّنْیا بِمَنْزِلَةِ الْمَیْتَةِ خُذْ مِنْها ما یَکْفیکَ فَإنْ کانَ ذلِکَ حَلالاً کُنْتَ قَدْ زَهَّدْتَ فیها وَإنْ کانَ حَراماً لَمْ یَکُنْ فِیهِ وِزْرٌ فَأخَذْتَ کَما أخَذْتَ مِنَ الْمَیْتَةِ وَإنْ کانَ الْعِتابُ فَإنَّ الْعِتابَ یَسیرٌ;
♦️دنیا را به منزله میته فرض کن و از آن به مقدار نیازت برگیر که
▫️اگر حلال باشد زهد پیشه کرده اى
▫️و اگر حرام باشد گناهى در آن نیست، زیرا به مقدار خوردن مردار برگرفته اى
▫️و اگر عتابى (از سوى خداوند) در آن باشد عتاب آسان و اندکى است».
🔸البته هدف از تمام این تعبیرات باز داشتن انسان ها از دنیاپرستى و غرق شدن در لذات مادى و آلوده شدن به انواع محرمات و مسابقه دادن در جلب متاع دنیاست و گرنه مى دانیم تحصیل مال و ثروت به اندازه اى که انسان بى نیاز از دیگران شود و آبرومندانه زندگى کند از امورى است که اسلام بر آن تأکید نموده است.
#خواندنی
@hal_khosh
🌴✨👈 حکمت 196 #نهج_البلاغه👉✨ 🌴
✅ عبرت اموزی از اتلاف اموال
🔸 قال امیر المومنین علیه السلام :
♦️ لمْ يَذْهَبْ مِنْ مَالِكَ مَا وَعَظَكَ .
💠مالى كه نابودى آن تو را پند مى دهد ، از دست نرفته است.
🔸اين جمله به قدرى در السنه مردم گسترش يافته كه به صورت يكى از ضرب المثل هاى عرب در آمده است.
🔵مى دانيد مال، وسيله اى براى رسيدن به اهداف مختلف است.
🔹اگر در مسير اطاعت فرمان خدا و انجام كارهاى مثبت مادى و معنوى قرار گيرد بهترين وسيله به شمار مى آيد
🔹و اگر در مسير عصيان و گناه و كارهاى زيانبار به كار رود بدترين وسيله است
و آنچه مى گوييم: مال دنيا بهترين و بدترين است اشاره به همين نكته است.
⚪️مثال مال در جنبه هاى مثبت فراوان است.
▪️گاهى مال براى نيازهاى معمولى مادى به كار مى رود،
زمانى براى نيازهاى معنوى مانند صرف آن براى علم آموختن و يا در راه زيارت خانه خدا و يا جهاد فى سبيل الله به كار انداختن.
▪️ولى گاه در راهى به كار انداخته مى شود كه ظاهراً از بين رفته و فانى مى شود; اما پندى به انسان مى آموزد;
پندى كه گاهى انسان را از ضررهاى بسيار در آينده زندگى حفظ مى كند و منافع گرانبهايى در بر دارد.
اين گونه اموال اگر چه ظاهراً فانى شده اند; اما نه تنها از بين نرفته بلكه بسيار پرسود بوده اند.
🔸آيا كسى كه سرمايه اى در امرى تجارى به كار مى برد و ظاهرا زيان مى كند; اما راه و رسم تجارت را به وسيله آن مى آموزد زيان كرده است؟
🔸و يا كسى كه مالى را در اختيار دوستى مى گذارد تا او را بيازمايد و بعد آن مال از بين مى رود و در آينده از خطرات زيادى محفوظ مى ماند زيان كرده است؟
🔸آيا كسى كه بدون اخذ سند مالى در اختيار كسى مى گذارد و شخص بدهكار انكار مى كند و نتيجه آن اين مى شود كه در آينده هميشه با اسناد محكم اموالش را به ديگران بسپارد خسارت ديده است؟
🔸آيا كسانى كه مثلاً براى يافتن داروى درمان يك بيمارى خطرناك مانند سرطان، سال ها اموالى را هزينه مى كنند و به جايى نمى رسند; ولى سرانجام موفق به كشف آن مى شوند ضرر كرداند.
🔹جان گفتار امام عليه السلام همين است كه اگر مالى را صرف كردى و ظاهرا از بين رفت اما پند و اندرزى براى تو به ارمغان آورد اين مال از ميان نرفته و براى هميشه براى تو ذخيره شده است.
🔸اين سخن منحصر به صرف مال و ثروت نيست. از دست دادن نعمت هاى ديگر كه سبب بيدارى و هشيارى انسان مى گردد نيز در واقع ضرر و زيان محسوب نمى شود.
🌸همان گونه كه در حديثى كه مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار از امام صادق عليه السلام نقل كرده اين حقيقت به روشنى منعكس شده است.
🌺امام عليه السلام به هنگام تسليت گفتن مصيبتى به يكى از دوستانش چنين فرمود:
«إنْ كانَ هذَا الْمِيِّتْ قَدْ قَرَّبَكَ مَوْتُهُ مِنْ رَبِّكَ أوْ باعَدَكَ عَنْ ذَنْبِكَ فَهذِهِ لَيْسَتْ مُصيبَةٌ وَلكِنَّها لَكَ رَحْمَةٌ وَعَلَيْكَ نِعْمَةٌ وَإنْ كانَ ما وَعَظَكَ وَلا باعَدَكَ عَنْ ذَنْبِكَ وَلا قَرَّبَكَ مِنْ رَبِّكَ فَمُصيبَتُكَ بِقَساوَةِ قَلْبِكَ أعْظَمُ مِنْ مُصيبَتِكَ بَمَيِّتِكَ إنْ كُنْتَ عارِفاً بِرَبِّكَ;
▫️اگر اين شخصى را كه از دست دادى مرگش تو را به خداوندت نزديك تر ساخته و تو را از گناهت دور نموده است اين مصيبت نيست، بلكه آن يك رحمت (الهى) است و نعمتى بزرگ براى تو محسوب مى شود
▫️و اگر اين مصيبت تو را اندرز نداده و از گناهت دور نساخته و به پرورگارت نزديك نكرده، مصيبت اين قساوت قلب از مصيبت اين شخص از دست رفته بزرگ تر است اگر خداشناس باشى».(1)
🔹همان گونه که در این حدیث پرمحتوا مى بینیم، حتى از دست رفتن عزیزترین عزیزان اگر مایه بیدارى و هشدارى انسان گردد در واقع مصیبت نیست.
🔸حتى اگر انسان اموالى را از دست مى دهد و چیزى عائد او نمى شود جز این که بر این مصیبت صبر کرده و شکر به جا مى آورد و پاداش شاکران را مى گیرد باز در واقع اموال او از دست نرفته است.
🌸ازاین رو در غررالحکم به جاى این جمله این جمله از امام علیه السلام نقل شده است:
«لَنْ یَذْهَبَ مِنْ مالِکَ ما وَعَظَکَ وَحازَ لَکَ الشُّکْرُ;
آنچه از مال تو از بین مى رود و تو را پند مى دهد در حقیقت از بین نرفته و جاى شکر دارد»(2).
*****
⭕️پی نوشت:
(1). بحارالانوار، ج 82، ص 88 .
(2). غررالحکم، ح 8404 .
#خواندنی
@hal_khosh
🌴✨👈 حکمت 197 #نهج_البلاغه👉✨ 🌴
✅ رفع خستگی دل با حکمتها
🔸 قال امیر المومنین علیه السلام :
🟢 إنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكْمَةِ.
♦️ اين دل ها همانند تن ها، خسته و افسرده مى شوند.
براى رفع ملالت و افسردگى آنها سخنان حكمت آميز و زيبا و ظريف انتخاب كنيد.
🔹اين يك واقعيت است كه روح و جسم هر دو بر اثر كارهاى مختلف خسته مى شوند. چرا؟ زيرا توان نيروى انسان محدود است و اين محدوديت سبب خستگى جسم و جان مى گردد.
🔸اما خداى متعال كه انسان را براى ادامه زندگى آفريده به وى قدرتى داده كه مى تواند جوششى از درون ايجاد كند و اين جوشش، نيرو و توان جديدى براى كارهاى مجدد به او بدهد.
🔹براى اين كه اين جوشش در زمان خستگى و ناتوانى شتاب گيرد بايد از وسايل تفريح استفاده كرد.
🔸تفريحات مادى و انواع ورزش ها، جسم را نيرو مى بخشد و تفريحات معنوى، لطيفه ها، مزاح ها، شعرهاى زيبا، داستان ها نشاط آور و لطائف الحكم خستگى روح را مى زدايد و به انسان براى عبادت و اطاعت پروردگار و مديريت كارهاى زندگى و تحقيق و كشف مطالب علمى نيرو مى دهد.
🔹از قديم معمول بوده كه در ميان ساعات درس زنگ تفريح مى گذاشتند براى اين كه خستگى و ملالت را از دانش آموز و دانشجو بگيرند.
▪️در روايات اسلامى آمده است كه از آداب مستحب سفر، مزاح كردن است; مزاحى دور از افراط و آلودگى به گناه.
🔸مرحوم علامه طباطبايى بحر العلوم در اشعار فقهى خود مى گويد:
وَأكْثِرِ الْمِزاحَ فِى السَّفَرِ إذا
لَمْ يَسْخَطِ الرَّبَ وَلَمْ يَجْلِبْ أذَىً
▫️در سفرها مزاح زياد كن;
▫️مزاحى كه سبب خشم خدا نشود و موجب آزار كسى نگردد.
🔸این شعر برگرفته از حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) است که مى فرماید:
▫️«شش چیز است که نشانه شخصیت انسان است سه چیز در حضر و سه چیز در سفر
و آن سه چیز در سفر را به این صورت بیان فرمود: فَبَذْلُ الزّادِ وَحُسْنُ الْخُلْقِ وَالْمِزاحُ فِى غَیْرِ الْمَعاصی;
▫️بخشیدن بخشى از زاد و توشه به دیگران و حسن خلق و مزاح کردن به صورتى که موجب عصیانى نشود».(1)
🔹این موضوع در مورد سفر تأکید شده زیرا سفرها غالباً آمیخته با خستگى هاى جسمى و روحى مخصوصاً در ایام گذشته است و این مزاح ها مى تواند خستگى ملالت جسمى و روحى را برطرف سازد.
🔸ناگفته پیداست که مزاح باید در حد اعتدال و خالى از افراط و بى بند و بارى و دور از اذیت و آزار دیگران و آنچه موجب خشم خداوند مى شود باشد.
▪️«طرائف» همان گونه که سابقاً هم اشاره کردیم جمع «طریفة» به معناى هر چیز زیبا، دل انگیز و و شگفتى آور است
▪️ و «حِکَم» جمع «حکمت» به معناى علم و دانش و مطالب آموزنده و به معناى عقل است،
بنابراین «طرائف الحکم» به معناى نکته هاى لطیف و زیبا است خواه علمى باشد یا ادبى،
در قالب شعر باشد یا به شکل نثر;
ولى مى توان آن را به قرینه روایات و به اصطلاح از باب تنقیح مناط به هر گونه مزاح و سخنانى نشاط انگیز هرچند جنبه علمى نداشته باشد تعمیم و تسرى داد.
🌸در حدیثى مى خوانیم: که گاه یک مرد عرب بیابانى خدمت پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مى رسید و هدیه اى براى آن حضرت مى آورد. سپس عرض مى کرد: «اى رسول خدا؟
أعْطِنا ثَمَنَ هَدِیَّتِنا;
▫️قیمت این هدیه را لطف کنید»
پیغمبر با شنیدن این سخن مى خندید و گاه هنگامى که غمگین مى شد مى فرمود:
«ما فَعَلَ الاْعْرابِىُ لَیْتَهُ أَتانا;
▫️آن مرد اعرابى کجاست اى کاش سراغ ما مى آمد».(2)
🔹بار دیگر تأکید مى کنیم که نباید براى رفع خستگى آلوده گناه شد آنگونه که در دنیاى امروز معمول است که هرگونه سرگرمى سالم و ناسالم را براى رفع خستگى مى پسندند، بلکه باید تقوا و اعتدال را در آن رعایت کرد.
🌸این سخن را با شعرى که ابن ابى الحدید در شرح این کلام حکمت آمیز مولا آورده پایان مى دهیم:
أفِدْ طَبْعَکَ الْمَکْدُودَ بِالْجِدِّ راحةً
تَجَمُّ وَعَلِّلْهُ بِشَىء مِنَ الْمَزْحِ
وَلکِنْ إذا أعْطَیْتَهُ ذکَ فَلْیَکُنْ
بِمَقْدارِ ما یُعْطَى الطَّعامُ مِنَ الْمِلْحِ
▫️طبع فرسوده و خسته خود را راحتى ببخش تا راحت پذیرد و به وسیله چیزى از مزاح آن را درمان کن.
▫️ولى هنگامى که این فرصت را به طبع خود دادى باید به مقدار نمکى باشد که در طعام مى ریزند.
(که اگر بیش از حد باشد طعام را شور و غیر قابل استفاده مى کند)(3).
*****
📎پی نوشت:
(1). بحارالانوار، ج 73، ص 113 .
(2). کافى، ج 2، ص 663 .
(3). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 19، ص 16 .
#خواندنی
@hal_khosh
🌴✨👈 حکمت 198 #نهج_البلاغه👉✨ 🌴
✅ باطل در لباس حق
🔸 امام عليه السلام هنگامى كه اين سخن خوارج را كه مى گفتند «لا حكم الا لله» (حكم مخصوص خداست) شنيد فرمود:
🟢 كَلِمَةُ حَقٍّ، يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ.
♦️ «سخن حقى است كه معنى باطلى از آن اراده شده است.
🟢اميرمؤمنان على عليه السلام مى فرمود: شعار «لا حُكْمَ إلاّ لِلّهِ» يك واقعيت و سخن حقى است كه آنها معناى باطلى را از آن اراده كرده اند;
🔹حق است به اين دليل كه توحيد در قانون گذارى حكم مى گويد: تشريع قوانين و احكام تنها از سوى خداست و رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) مبلغ و مجرى آن است
🔸و اما مفهوم باطلى كه آنها از آن اراده مى كردند اين است كه حكومت و فرماندهى و اجراى احكام و مديريت جامعه بايد به وسيله خداوند صورت گيرد.
♦️غافل از اين كه هرگز خدا نمى آيد فرمان جنگ و صلح يا تقسيم غنائم و يا نصب امراى بلاد را صادر كند
▪️و اگر منظور آنها اين بوده كه اصلاً نيازى به امير و زمامدار در جامعه نيست و مردم خودشان احكام را بايد عمل كنند همان گونه كه در طول تاريخ گذشته و امروز افرادى طرفدار نفى حكومت بودند، سستى و بى پايگى اين مسئله نه تنها كمتر از اول نيست بلكه بيشتر است،
🌸همان طور كه حضرت در خطبه چهلم نيز اشاره اى به آن دارد كه تمام جوامع بشرى در طول تاريخ حاكمى داشته; خواه ظالم خواه عادل و حتى وجود حاكم ظالم از نبودن آن كه باعث هرج و مرج و به هم ريختن شيرازه تمام جامعه مى شود بهتر است;
▪️حاكم ظالم براى حفظ خود هم كه باشد ناچار است اجمالاً نظم و امنيتى در جامعه ايجاد كند، قاضى براى حل خصومت ها تعيين كند، زندان و بندى براى سارقان و مجرمان ترتيب دهد و حتى گاه خدمات اقتصادى فراوانى براى جلب توجه مردم و حفظ موقعيت خويش داشته باشد.
اگر هيچ حكومتى نباشد جوامع بشرى پس از مدت كوتاهى نابود مى شوند.
در جلد دوم همين كتاب ذيل خطبه 40 بحث هاى مشروحى در اين زمينه داشتيم و درباره بلاى تحريف حقايق و آثار زيان بار آن و همچنين ضرورت تشكيل حكومت، مطالب لازم را بيان كرديم.
#خواندنی
@hal_khosh
🌴✨👈 حکمت 199 #نهج_البلاغه👉✨ 🌴
✅ وصف اراذل و اوباش
🔸 حضرت امیرالمومنین علیه السلام در وصف ارازل و اوباش فرمود:
🟢 هُمُ الَّذِينَ إِذَا اجْتَمَعُوا غَلَبُوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا لَمْ يُعْرَفُوا وَ قِيلَ بَلْ قَالَ ع هُمُ الَّذِينَ إِذَا اجْتَمَعُوا ضَرُّوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا نَفَعُوا فَقِيلَ قَدْ عَرَفْنَا مَضَرَّةَ اجْتِمَاعِهِمْ فَمَا مَنْفَعَةُ افْتِرَاقِهِمْ فَقَالَ يَرْجِعُ أَصْحَابُ الْمِهَنِ إِلَى مِهْنَتِهِمْ فَيَنْتَفِعُ النَّاسُ بِهِمْ كَرُجُوعِ الْبَنَّاءِ إِلَى بِنَائِهِ وَ النَّسَّاجِ إِلَى مَنْسَجِهِ وَ الْخَبَّازِ إِلَى مَخْبَزِهِ
▪️ آنها كسانى هستند كه هر وقت هماهنگ شوند غالب مىگردند
▪️و هنگامى كه پراكنده شوند شناخته نخواهند شد.
▪️آنها كسانى هستند كه هرگاه متحد شوند زيان مىرسانند
▪️و هر زمان متفرق گردند سود به بار مىآورند.
🔹كسى سؤال كرد: زيان آنها را به هنگام متحد شدن دانستيم، منفعت آنها به هنگام پراكنده شدن چيست؟
🌸امام عليه السلام فرمود:
▪️پيشهوران و اهل كسب (از آنها) به كارهاى خود باز مىگردند ؛ و مردم از كار آنها بهرهمند مىشوند؛ بنّا به سراغ بنّايى مىرود؛ و بافنده مشغول بافندگى مىشود ؛ و نانوا به پخت نان مىپردازد.#خواندنی
@hal_khosh
🌴✨👈 حکمت 200 #نهج_البلاغه👉✨ 🌴
✅ نکوهش انسان های شرور
🔸 هنگامى كه جنايتكارى را به همراه جمعى از اوباش خدمت امام عليه السلام آوردند. امام عليه السلام فرمود:
🟢 لا مَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَا تُرَى إِلَّا عِنْدَ كُلِّ سَوْأَةٍ.
♦️ مباك مباد ، چهره هاى كه جز به هنگام زشتى ها ديده نمى شوند.
همواره گروهى در جوامع بشرى در پى جنجال آفرينى يا حضور در حوادث جنجالى هستند;
به محض اين كه نگاه كنند دو نفر با هم در گوشه خيابان دعوا مى كنند از اطراف جمع مى شوند; نه براى ميانجيگرى، بلكه براى اين كه آن صحنه زشت را بنگرند و يا هنگامى كه بشنوند بنا هست فلان كس را در ملأ عام مجازات كنند، دوان دوان به سوى آن صحنه مى روند.
از بعضى روايات كه در باب حدود آمده به خوبى استفاده مى شود كه اميرمؤمنان على عليه السلام از اين گروه متنفر بود.
🔸در كتاب وسائل الشيعه در كتاب الحدود حديثى به اين مضمون در باب كراهت اجتماع مردم براى نگاه كردن به شخصى كه حرام مى خورد آمده است .
هنگامى كه اميرمؤمنان عليه السلام در بصره بودند مردى را خدمتش آوردند كه بنا بود حد بر او اجرا شود،
ناگهان گروهى از مردم براى تماشاى آن منظره اجتماع كردند،
اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: اى قنبر نگاه كن اين گروه كيانند و براى چه آمدند
عرض كرد: مردى هست كه مى خواهند حد بر او اقامه كنند (و اينها تماشاگرند)،
هنگامى كه نزديك شدند امام نگاه در چهره آنها كرد و فرمود:
«لا مَرْحباً بِوُجُوه لا تُرى إلاّ في كُلِّ سُوء هؤُلاءِ فُضُولُ الرِّجالِ أمِطْهُمْ عَنّى يا قَنْبَرُ;
خوش آمد مباد بر چهره هايى كه جز در صحنه هاى بد ديده نمى شود آنها افراد بيهوده جامعه هستند اى قنبر آنها را از من دور ساز».
📚وسائل الشیعه، ج 18، باب 22، ص 45، کتاب الحدود، ح 1.
🔹درست که در قرآن مجید و روایات دستور داده شده است اجراى حد در حضور جمعى باشد تا مایه عبرت مردم گردد; اما این گروه از افراد هرگز براى عبرت گرفتن نمى آمدند، بلکه هر جا جنجالى برپا شود در آنجا حضور مى یابند و در صورتى که فرصت پیدا کنند خودشان نیز وارد صحنه مى شوند.
🔸ولى جالب توجه این که زمامداران ظالم و ستمگر در دنیاى دیروز و امروز از وجود این گروه براى پیش بردن مقاصد نامشروع خود بهره فراوان مى گیرند و براى درهم شکستن مخالفان خود و آمران به معروف و ناهیان از منکر این گروه را تحریک کرده و به مصاف آنها مى فرستند.
🔹ابن ابى الحدید از «احنف» چنین نقل مى کند که مى گفت: سفیهان جامعه را گرامى دارید، زیرا آنها شما را از این و آن حفظ مى کنند. (منظورش این بود که مى توانند دشمنان شما را دفع کنند)
سپس شعرى از شاعرى نقل کرده که مضمونش این است: من این افراد بدرفتار را براى خودم حفظ مى کنم تا در مقابل مخالفان از آنها استفاده کنم،
اگر سگ هایى که نزد من اند حضور نداشته باشند از سگ هاى مخالفین در هراسم(2).
📚شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 19، ص 20، ذیل حکمت مورد بحث.
#خواندنی
@hal_khosh
🌴✨👈 حکمت 161 #نهج_البلاغه👉✨ 🌴
✅ ارزش مشورت و پرهیز از خودمحوری
🔸 قال امیر المومنین علیه السلام :
🟢 مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِى عُقُولِهَا .
♦️ هر كس خود رأى شد به هلاكت رسيد، و هر كس با ديگران مشورت كرد ، در عقل هاى آنان شريك شد.
💠 هر قدر درباره اهميت مشورت بحث شود كم است، زيرا مطلبى است سرنوشتساز.
🌸قرآن مجيد هم به مؤمنان دستور مشورت مىدهد
«وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُم» (1)
🌸و هم به رسول اكرم صلى الله عليه و آله كه عقل كل بود در اين باره امر مىكند:
«وَشَاوِرْهُمْ فِى الْأَمْرِ» (2)
🌸قرآن حتى در موضوعات ساده نيز به مشورت اهميت داده است از جمله درباره باز گرفتن كودك شيرخوار از شير مادر مىفرمايد:
«فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا»؛
▫️و اگر آن دو (پدر و مادر) با رضايت يكديگر و مشورت بخواهند (كودك را زودتر) از شير باز گيرند؛ گناهى بر آنها نيست». (3)
🔸همچنين روايات اسلامى به طور گسترده بر آن تأكيد ورزيده است. 🔹در دنياى امروز نيز همه دولتها حداقل در ظاهر تأكيد بر تشكيل شوراها براى قانونگذارى و امور اجرايى در سطوح مختلف دارند و اصل مشورت به عنوان اصلى اساسى شمرده مىشود.
🔹دليل آن هم روشن است، زيرا خداى متعال همه مزاياى فكرى را به يك نفر نداده است، بلكه هشيارى مانند ساير نعمتها در ميان مردم تقسيم شده است. به همين دليل هيچ كس بىنياز از افكار ديگران نيست و هنگامى كه انسانها به مشورت بنشينند و عقلها به يكديگر ضميمه شوند احتمال خطا بسيار كم مىشود، زيرا جوانب مسئله به وسيله افراد مختلف كه هر يك جانبى را مىبيند روشن مىگردد و مصداق تعبيرى كه در حديث ديگرى از اميرمؤمنان على عليه السلام در غررالحكم آمده است خواهد بود، مىفرمايد:
«حَقٌّ عَلَى الْعاقِلِ أنْ يُضيفَ إلى رَأيِهِ رَأْىَ الْعُقَلاءِ وَيَضُمَّ إلى عِلْمِهِ عُلُومَ الْحُكَماءِ
▫️ بر هر عاقلى لازم است كه رأى عاقلان ديگر را (از طريق مشورت) به رأى خود اضافه كند و علوم دانشمندان را به علم خويش بيفزايد». (4)
🔹بعضى ممكن است تصور كنند حتماً بايد با كسى مشورت كرد كه عقل او از انسان قوىتر يا لااقل مساوى باشد در حالى كه چنين نيست؛ انسان اگر دسترسى به چنين اشخاصى پيدا نكند سزاوار است حتى با زيردستان خود مشورت كند،
🔹چنانكه مرحوم علامه مجلسى در حديثى از بحارالانوار از امام على بن موسى الرضا عليه السلام نقل مىكند كه يكى از يارانش مىگويد: خدمت آن حضرت بوديم سخن از پدرش (امام كاظم عليه السلام) به ميان آمد. فرمود:
«كَانَ عَقْلُهُ لَايُوَازِنُ بِهِ الْعُقُولُ وَرُبَّمَا شَاوَرَ الْأَسْوَدَ مِنْ سُودَانِهِ فَقِيلَ لَهُ: تُشَاوِرُ مِثْلَ هَذَا؟ فَقَالَ: إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى رُبَّمَا فَتَحَ عَلَى لِسَانِه
▫️عقل او قابل مقايسه با عقول ديگران نبود ولى با اين حال گاهى با بعضى از غلامانش مشورت مىكرد.
بعضى به آن حضرت گفتند:
شما با مثل چنين شخصى مشورت مىكنيد؟
فرمود: اگر خدا بخواهد چه بسا راه حل مشكل را بر زبان او جارى كند». (5)
🔹يكى از فوايد مشورت چيزى است كه امام كاظم عليه السلام در حديث نورانىاش به آن اشاره كرده مىفرمايد:
«مَنِ اسْتَشَارَ لَمْ يَعْدَمْ عِنْدَ الصَّوَابِ مَادِحاً وَعِنْدَ الْخَطَاءِ عَاذِراً
▫️كسى كه مشورت كند اگر به حق راه يابد او را ستايش مىكنند و اگر به راه خطا برود او را معذور مىدارند. (در حالى كه اگر مشورت نكند نه در حال خطا كسى عذر او را موجه مىداند و نه در صواب كسى او را ستايش مىكند)». (6)
🔸احاديث درباره مشورت از معصومان عليهم السلام بسيار فراوان است اين سخن را با حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله پايان مىدهيم كه فرمود:
«الْحَزْمُ أَنْ تَسْتَشِيرَ ذَا الرَّأْيِ وَتُطِيعَ أَمْرَهُ
▫️حزم و دورانديشى ايجاب مىكند كه با صاحبنظران مشورت كنى و از امر او اطاعت كنى». (7)
*************
⭕️پی نوشت
1. شورى، آيه 38.
2. آل عمران، آيه 159.
3. بقره، آيه 233.
4. غررالحكم، ص 55، ح 496.
5. بحارالانوار، ج 72، ص 101، ح 25.
6. همان، ص 104، ح 37.
7. همان، ص 105، ح 41.
#خواندنی
@hal_khosh
🌴✨👈 حکمت 162 #نهج_البلاغه👉✨ 🌴
✅ ضرورت رازداری
🔸 قال امیر المومنین علیه السلام :
♦️ مَنْ كَتَمَ سِرَّهُ كَانَتِ الْخِيَرَةُ بِيَدِهِ .
💠 آن كس كه راز خود را پنهان دارد ، اختيار آن در دست اوست.
🔸منظور از سرّ، امورى است مربوط به انسان كه اگر ديگران از آن آگاه شوند ممكن است مشكلات عظيمى براى وى فراهم سازند؛
🔹مثلًا شخصى كه معتقد به مذهب اهل بيت است و در ميان متعصبان لجوج و نادانى از مخالفان قرار گرفته است، بديهى است اگر سرّ خويش را فاش كند جانش به خطر مىافتد
🔹و گاه افشاى اسرار سبب مىشود كه حسودان انسان را از رسيدن به نتيجه كارش باز دارند و به اصطلاح چوب لاى چرخهايش بگذارند
🔸يا رقيبانى باشند كه براى حفظ منافع خود پيشدستى كنند و كارى را كه او ابداع كرده از وى بگيرند و به ثمر برسانند و از فوايد آن بهره گيرند و ابداع كننده اصلى را محروم سازند.
بديهى است عقل مىگويد: در چنين مواردى اسرار را بايد مكتوم داشت و حتى براى عزيزترين عزيزان بازگو نكرد،
🔹زيرا آن عزيزان هم عزيزانى دارند كه براى آنها بازگو مىكنند و چيزى نمىگذرد كه آن سرّ، همه جا منتشر مىشود و صاحب سرّ در رسيدن به اهدافش ناكام مىماند.
🔸در نامه 31 نهج البلاغه (نامه امام به فرزند دلبندش امام حسن مجتبى عليه السلام) نيز اشاره به كتمان سرّ شده است.
🔸همچنين در حكمت 6 و 48 نيز امام عليه السلام بر اين معنا تأكيد كرده است.
مسئله كتمان اسرار به قدرى اهميت دارد كه در حديثى امام صادق عليه السلام آن را همچون خونى مىشمرد كه فقط بايد در درون رگهاى خود انسان جريان يابد، مى فرمايد:
«سِرُّكَ مِنْ دَمِكَ فَلَا تُجْرِيهِ فِي غَيْرِ أَوْدَاجِكَ»(1)
🔸البته مسئله كتمان سرّ در مسائل اجتماعى كه براى يك جامعه سرنوشت ساز است از اهميت بسيار بيشترى برخوردار است و چه بسا افشاى يك سرّ سبب حمله غافلگيرانه دشمن و ريخته شدن خونهاى بىگناهان گردد.
🔹در تاريخ زندگى پيامبر صلى الله عليه و آله موارد زيادى مى بينيم كه از طريق كتمان، پيشگيرى از خسارات مهمى بر جامعه اسلامى كرد و از آن جمله مسئله كتمان اسرار در فتح مكه بود كه با دقت انجام شد و هنگامى كه لشگر اسلام با عِدّه و عُدّه فراوان در كنار مكه فرود آمدند تازه مكيان از جريان باخبر شدند و همين امر سبب شد مقاومتى نشان ندهند و خونى ريخته نشود و فوج فوج اسلام را پذيرا شوند.
🔹گاه مى شد رسول اكرم صلى الله عليه و آله هنگامى كه به گروهى براى يكى از جنگهاى اسلام مأموريت مى داد براى اينكه دشمن از هدف آگاه نشود دستور مى داد نامه اى بنويسند و آن را به صورت سربسته به فرمانده لشگر مى داد و مى فرمود:
🔸هنگامى كه به فلان نقطه رسيديد نامه را باز كنيد و مطابق دستور عمل نماييد و به اين ترتيب دشمن از نقشه هاى مسلمانان آگاه نمى شد.
اين سخن را با حديث پربار ديگرى از اميرمؤمنان عليه السلام پایان مىدهيم كه فرمود:
«جُمِعَ خَيْرُ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ فِي كِتْمَانِ السِّرِّ وَمُصَادَقَةِ الْأَخْيَارِ وَجُمِعَ الشَّرُّ فِي الْإِذَاعَةِ وَمُوَاخَاةِ الْأَشْرَارِ
▫️ خير دنيا و آخرت در دو چيز جمع شده است: «كتمان سرّ و دوستى با نيكان و تمام شرور در دو چيز جمع شده: فاش كردن اسرار و دوستى با اشرار».
#خواندنی
@hal_khosh
🌴✨👈 حکمت 163 #نهج_البلاغه👉✨ 🌴
✅ فقر و نابودی
🔸 قال امیر المومنین علیه السلام :
♦️ الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَكْبَرُ .
💠 فقر مرگ بزرگ است!
🔶در مورد نكوهش فقر در همين كلمات قصار تعبيرات متعددى ديده مىشود؛
🔸از جمله در حكمت 3 آمده بود:
«وَالْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِينَ عَنْ حُجَّتِهِ
فقر، انسان هوشمند را از بيان دليل و حجت خود گنگ مىسازد».
🔸و در حكمت 56 آمده بود:
«وَالْفَقْرُ فِى الْوَطَنِ غُرْبَةٌ
فقير حتى در وطنش غريب است».
🔸 و در حكمت 319 مىخوانيم:
«فَإنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدّينِ! مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ
فقر سبب نقصان دين و مشوش شدن عقل و جلب كينه مىگردد».
🔸و در حكمت 372 آمده است:
«إذا بَخِلَ الْغَنِىُّ بِمَعْرُوفِهِ باعَ الْفَقيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْياهُ
هرگاه اغنيا از كمك به ديگران بخل بورزند فقرا آخرت خود را به دنيايشان مىفروشند».
🔹از مجموع اين كلمات حكيمانه با ساير رواياتى كه از رسول خدا و ائمه هدى عليهم السلام به ما رسيده به خوبى استفاده مىشود كه اسلام براى مسئله فقرزدايى اهميت بسيار قائل است.
🔸در حديث معروف رسول اكرم صلى الله عليه و آله كه در كتاب كافى آمده است مىخوانيم:
«كادَ الْفَقْرُ أنْ يَكُونَ كُفْراً
؛ نزديك است كه فقر انسان را به مرحله كفر برساند». (1)
🔹دليل همه اين است كه فقر زمينه انواع انحرافات عقيدتى و اخلاقى را به ويژه در وجود افراد كمظرفيت فراهم مىسازد.
بسيار ديده شده است كه افراد فقير كلمات كفرآميز بر زبان جارى مىكنند و هنگامى كه زن و فرزند خود را گرسنه مىبينند
دست به هر كارى مىزنند،
قوانين اجتماعى را مىشكنند،
آداب و اخلاق انسانى را به فراموشى مىسپارند
و براى رفع فقر خود هر كارى را مجاز مىشمارند
و اگر شخص فقير كمظرفيت واقعا كافر نشود، به مرز كفر نزديك مىگردد و حداقل رضايت به قضاى الهى را از دست مىدهد.
◾️اين احتمال نيز مىرود كه مراد از كفر، كفر عملى باشد كه همان آلوده شدن به انواع معصيتهاست.
تعبير به
«الْمَوْتُ الْأَكْبَرُ
؛ مرگ بزرگتر»
اشاره به اين است كه انسان به هنگام مرگ حداقل از مشكلات اين جهان آسوده مىشود در حالى كه فقيرى كه با فقر دست و پنجه نرم مىكند گويى پيوسته در حال جان دادن است.
بنابراين همانگونه كه ما به هنگام بيمارى و تهديد به مرگِ جسمانى به دنبال طبيب و درمان به هر سو مىرويم، به هنگامى كه فقر دامان فرد يا جامعه را مىگيرد نيز بايد براى نجات از آن تلاش و كوشش كنيم.
#خواندنی
@hal_khosh
🌴✨👈 حکمت 164 #نهج_البلاغه👉✨ 🌴
✅ روش برخورد با متجاوزان
🔸 قال امیر المومنین علیه السلام :
♦️ مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لَا يَقْضِى حَقَّهُ فَقَدْ عَبَدَهُ .
▫️«هر كس حق كسى را ادا كند كه او حقش را ادا نمىكند وى را برده خود ساخته است!»؛
🔹اين سخن در واقع برگرفته از آيات قرآن مجيد است كه دستور مىدهد در برابر بدىها نيكى كنيد تا دشمنان شما در برابر شما نرم شوند و دوست گردند.
«ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِيمٌ»
▫️ بدى را با نيكى دفع كن، ناگاه (خواهى ديد) همان كس كه ميان تو و او دشمنى است گويى دوستى گرم و صميمى است». (1)
🔹شبيه اين معنا همان چيزى است كه در حكمت 158 نيز گذشت كه مىفرمايد:
«وَارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَيْهِ
▫️شر افراد را از طريق بخشش به آنان برطرف كن»
🔹و نيز شبيه حديث ديگرى كه از آن حضرت در غررالحكم نقل شده كه فرمود:
«مَنْ بَذَلَ مالَهُ اسْتَعْبَدَ
▫️كسى كه مال خود را به ديگران ببخشد آنها را در حلقه بندگى خود درآورده است»
▫️و حديث ديگرى كه در غررالحكم آمده و به صورت ضربالمثلى در ميان همه مردم مشهور است:
«الْإِنْسانُ عَبْدُ الْإحْسانِ
▫️انسان بنده احسان است».
🔸روايات فراوانى با تعبيرات مختلف از اميرمؤمنان على عليه السلام در غررالحكم به همين مضمون ديده مىشود؛ از جمله:
«الإحْسانُ يَسْتَرِقُّ الْإنْسانُ
▫️احسان، انسانها را بنده مىسازد». و
«بِالْإحْسانِ تَمْلِكُ الْقُلُوبُ
▫️به وسيله احسان دلها در تسخير انسان در مىآيند». و
«مَا اسْتَعْبَدَ الْكِرامُ مِثْلُ الْإكْرامِ
▫️افراد با شخصيت را چيزى همانند اكرام و احترام، به بندگى و خضوع، نكشانده است».
#خواندنی
@hal_khosh
🌴✨👈 حکمت 165 #نهج_البلاغه👉✨ 🌴
✅ پرهیز از نافرمانی خدا
🔸 قال امیر المومنین علیه السلام :
♦️ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِى مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ .
💠 هيچ اطاعتى از مخلوق ، در نافرمانى پروردگار نيست!
🔸اشاره به اينكه ما هرچه داريم از ذات پاك پروردگار است و در هر كار و قبل از هر چيز بايد مطيع فرمان او باشيم،
بهشت و دوزخ در دست اوست
ثواب و جزا به حكم او،
عزت و ذلت در اين دنيا نيز از ناحيه اوست و در واقع
«لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ إلَّااللَّهُ»
🔹با اين حال چگونه ممكن است ما به اطاعت مخلوقى درآييم كه او فرمان معصيت خالق را صادر كرده است.
اين نهايت بىخبرى و ضعف ايمان و نادانى و ناسپاسى است.
🔹به همين دليل فقهاى ما مىگويند اطاعت والدين و اطاعت زن از شوهر و مانند آن تنها در صورتى مجاز يا لازم است كه بر خلاف فرمان خدا نباشد
و ازاينرو براى انجام حج واجب، نهى آنها هيچ اثرى ندارد
و همچنين در انجام دادن واجبات ديگر و ترك محرمات،
و آن كس كه اطاعت مخلوق را بر اطاعت خالق مقدم سازد در واقع مشرك است؛
يعنى گرفتار شرك عملى شده است؛
🌸از اين رو قرآن مجيد در مورد والدين مىفرمايد:
«وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِى مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا»
▫️ و اگر آن دو (مشرك باشند و) تلاش كنند كه براى من همتايى قائل شوى كه از آن آگاهى ندارى، از آنها پيروى مكن».
🔸همچنين اگر حكومتى به هر نام تشكيل شود و قانونى بر خلاف قانون خداوند وضع كند هيچ مسلمانى حق پيروى از آن را ندارد، چون اطاعت مخلوق و معصيت خالق است جز اينكه او را مجبور كنند.
🔹بعضى از شارحان نهجالبلاغه براى اين جمله معناى ديگرى ذكر كرده و گفتهاند: منظور اين است كه هيچ كس حق ندارد از طريق معصيت راه اطاعت خدا را بپيمايد؛ مثلًا در خانه غصبى نماز گزارد يا با آب غصبى وضو يا غسل كند يا با مال حرام فى سبيل الله انفاق نمايد.
ولى معناى اول صحيحتر به نظر مىرسد،
#خواندنی
@hal_khosh
🌴✨👈 حکمت 166 #نهج_البلاغه👉✨ 🌴
✅ پرهیز از تجاوز به حقوق دیگران
🔸 قال امیر المومنین علیه السلام :
♦️ لا يُعَابُ الْمَرْءُ بِتَأْخِيرِ حَقِّهِ إِنَّمَا يُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَيْسَ لَهُ
💠 مرد را سرزنش نكنند كه چرا حقّش را با تأخير مى گيرد، بلكه سرزنش در آنجاست كه آنچه حقش نيست بگيرد.
🌸 در بعضى از روايات آمده است- امام عليه السلام سخن حكمتآميز 166 را در پاسخ كسى مىگويد كه از آن حضرت پرسيد چرا شما در گرفتن حق خود در امر امامت شتاب نكرديد.
🔹تأخير مزبور در واقع از ناحيه امام عليه السلام نبود، بلكه از ناحيه كسانى بود كه سالها براى رسيدن به آن نقشه ها كشيده بودند و حتى زمانى كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى خواست در آستانه وداع با دار دنيا نامه اى بنگارد و اين حق را تثبيت كند آنها مانع شده و نسبتهاى بسيار ناروايى به ساحت قدس پيامبر صلى الله عليه و آله دادند كه داستان اسف انگيزش در تمام كتابهاى اهل سنت و شيعه آمده است.
#خواندنی
@hal_khosh