📌#تلنگر
🔸چند وقت پیش از آقا پرسیدم: «چطور می شود امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف را درک کرد؟»
گفتند: «زیاد قرآن بخوانید و به قرآن زیاد نگاه کنید.»
🔸از وقتی این حرف را زدند، قرآن خواندن روزانه ام ترک نشده بود؛
اما امروز خیلی دلم گرفت.
با خودم گفتم: «توی این مدت، چرا نباید یک حس نزدیکی به امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف داشته باشم؟»
🔸بعد از جلسه، بدون اینکه حرفی بزنم، آقا برگشتند به من گفتند:
«چشم آدم باید مواظب باشه. اگر کسی می خواد آقا امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف رو ببینه، باید مواظب چشمش باشه که گناه نکنه.»
سرم را انداختم پایین. حساب و کتاب چشم هایم خیلی وقت بود از دستم در رفته بود.
📚براساس خاطره یکی از مرتبطین آیت الله بهجت،در خانه اگر کس است، ص ۴٣
💧 از دریاهای نور
▫️محبّت در گفتار!
حضرت امیرالمؤمنین علی سلاماللهعلیه میفرمایند:
مَنْ أَحَبَ شَيْئاً لَهِجَ بِذِكْرِهِ
اگر کسی چیزی را دوست داشته باشد، همیشه از آن یاد میکند.
📚 غرر الحکم و درر الکلم حدیث 7851
اگر دوستدار امام زمان سلاماللهعلیه هستیم، اگر محبوب دلمان صاحب الزمان سلاماللهعلیه است، باید همواره نام و یاد ایشان را بر زبان جاری کنیم.
این موضوع علاوه بر این که فرهنگ درونی ما را در جهت محبّت به آن بزرگوار استوارتر و عمیقتر میسازد، دیگران را نیز به جمع دوستداران حضرتش فرا میخوانَد.
به یاد داشته باشیم که به فرمایش حضرت علی سلاماللهعلیه دوستداری قلبی کافی نیست و اگر امام عصر ارواحنافداه را دوست داریم، باید از مرحلهی قلب فراتر رفته، به مرحلهی زبان، ایشان را یاد کنیم و صد البته که هرچه بیشتر یادشان کنیم، نشانهی بیشتری از دوستداری ما خواهد بود.
🔍 مطالب مشابه: #حدیث #نکته
#درانتظارآمدنتهستم
🍂ندبه خوانان ظهور و همه محو اوییم
حرفهای دلمان را به خودش میگوییم:
🍂ما دعای فرجت را همه دم میخوانیم
ما همه منتظر آمدنت میمانیم...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#شبتونمهدوی🌙
♨️بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد...
💠آیت الله بهجت (ره)
🔸زمانی مرحوم شیخ ابراهیم حائری در مسجد کوفه معتکف بود، امام زمان را در خواب دید، حضرت به او فرمود:
اینها که در اینجا معتكفند، از خوبان و صلحا هستند، ولی هر کدام حاجتی دارد: مال، عيال، خانه، قضای دین، رفع کسالت و مرض و...، ولی هیچ کس به فکر من نیست و برای ظهور و فرج من به طور جدی دعا نمی کند!
📚در محضر بهجت، ج۳، ص۲۶۸
#مولاجانم
🍁قرارِ دل، زِ فراقت دگر قرار ندارم
بہ انتظار قسم، تابِ انتظار ندارم...
🍁به احتضار مُبدّل شد، انتظار ظهورت
اَجل رسیده دگر تابِ احتضار ندارم...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#شبتونمهدوی🌙
19.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان_تشرف مرحوم آیت الله بهبهانی در حرم سیدالشهداء سلام الله علیه
🔻 #گلایه_امام_زمان ارواحنا فداه از #زوار ابی عبدالله
12.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداد تراشها حدود ۱۰۰ سال پیش چه جوری کار میکردند؟ 🤔
🐍👀🐍
💠 #داستان ( خاطره ای از یک خواهر هموطن )
👈 سفر ترکیه ما (کمی طولانی است ولی ارزش خواندن دارد )
من و همسرم و دو تا بچه هام، همون قشری از جامعه هستیم که تا نصف شب پای سریال های ماهواره و ترکی خوابمون میبره.
اصلا تلویزیون ایران نمی بینیم و تمام اخبارو از اینترنشنال و بی بی سی میدیدیم.
اوایل نماز میخوندیم. ولی شوهرم کم کم منو هم بی نماز کرد. حجاب هم که دیگه نگم.
معتقد بودیم ایران باید مثل ترکیه آزاد بشه و هر کی هر کار دوس داره بکنه. تا اینکه تیرماه امسال (1402) رفتیم سفر ترکیه.
تصور ما از ترکیه با فیلمایی که دیده بودیم با اونچه در واقعیت دیدیم، زمین تا آسمون متفاوت بود.
ترکیه ای که ما دیدیم، اولین تفاوتش با ایران مردمش بود.
شدیدا پول پرست، شیاد و خطرناک.
ما هیچوقت در ایران، از مردم نترسیدیم.
ولی توی ترکیه کنار خیابون، مردها و زنها و حتی بچه هایی می بینید که مشغول سیگار و دود کردنن.
نگم براتون که برای یه مسیر ده دقیقه ای از ما 2.5 میلیون کرایه گرفتن، فقط چون توریست بودیم.
و با راننده دیگه ای که باز قصد تیغ زدن داشت ناچار به نزاع شدیم و پلیس خبر کردیم.
درسته! همه میگن توی ترکیه مسجد جدا، کاباره جدا.
عیسی به دین خود موسی به دین خود.
ولی دیدن مردهای مستی که کنار خیابون و کنار سطل آشغالها دارن استفراغ میکنن و بالا میارن، حال هر کسیو به هم میزنه.
وقتی این صحنه ها رو دیدیم واقعا خدا را شکر کردیم که ایرانی هستیم. که این صحنه ها توی ایران نیست.
و ای کاش هرگز ایران اینطوری نشه.
ای کاش این حکومتی که مرتب قبلا بهش غر میزدیم و حتی فحش میدادیم نذاره ایران به اون وضع برسه.
آره. بذار بگن میخواد به زور مردمو ببره بهشت، بذار بگن. بهتر از اینه که ما رو به زور ببرن جهنم دنیا و آخرت.
از وضع اقتصادی و گرانی شون نگم. تورم فوق العاده بالاست و برای یک پرس دلمه ساده شون، 800 لیر، تقریبا 1.5 میلیون پول دادیم.
یک تیشرت ساده رو 1میلیون و 800 هزار تومان بهمون قالب کردن و توی رودربایستی مجبور شدیم بخریم!!
بدترین حسی که توی ترکیه داشتیم، حس ناامنی بود.
حتی برای یک سرویس رفتن ساده زنانه، مردای حال بهم زن دنبالمون کردن و با دعا تونستیم از مهلکه فرار کنیم
آره. این کشور مکان های توریستی خیلی باحالی داره.
اماکن تاریخی شونو به بهترین و مدرن ترین شکل حفظ کردن و مراقبت میکنن.
طبیعت و جزیره های زیبایی داره استانبول. ولی همه اینها در یه کشوری هست که
اخلاق توش مُرده.
انسانیت کمیابه و سکولار بودن (هر کس به دین خود) این سرزمینو به انسانهای بی بند و بار و هرج و مرج اخلاقی تبدیل کرده.
شاید باورتون نشه. وقتی به فرودگاه امام خمینی رسیدیم با دیدن مامورای نیروی انتظامی توی فرودگاه از شدت شوق، فقط گریه میکردیم.
چون با دیدنشون مملو از آرامش و امنیت شدیم.
شوهرم بغض کرده بود و میگفت اینهایی که الان داریم با دیدن شون اشک میریزیم همونان که توی اینترنشنال برای کشتن شون کف و هورا میکشن و ما قبلا تماشا میکردیم.
ما نگرانیم.
دوست داریم این حکومت که تا الان جلو بی دینی را گرفته، نگذاره ایران بشه ترکیه.
نذاره خیابونای ما، مردم ما، اخلاق و پاکی ما نابود بشه.
تا قبل از این عِرق و علقه ای به جمهوری اسلامی نداشتیم . ولی الان میدونیم چقدر کار حکومتمون مهم و حیاتی هست.
چقدر مهمه توی این دنیای ناپاک، این قطعه خاک دنیا پاکیزه بمونه.
پس الان با این حکومت هستیم.
دعا کنید برای همه اونایی که مثل قبلا و الانِ ما فکر میکنن.
به امید رشد فکری همه مردم ایران
#خواندنی
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠#داستان
👈 ظرف طلا
پیرمرد تهیدستی زندگی را در فقر و تنگدستی میگذراند و به سختی برای زن و فرزاندانش قوت و غذایی ناچیز فراهم میساخت.
از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود دهقان مقداری گندم در دامن لباسش ریخت
پیرمرد خوشحال شد و گوشههای دامن را گره زد و به سوی خانه دويد.
در همان حال با پروردگار از مشکلات خود سخن میگفت :
و برای گشایش آنها فرج میطلبید و تکرار میکرد:
ای گشاینده گرههای ناگشوده، عنایتی فرما
و گرهای از گرههای زندگی ما بگشای
پیرمرد در همین حال بود که ناگهان گرهای از گرههای لباسش باز شد و تمامی گندمها به زمین ریخت.
او به شدت ناراحت و غمگین شد و رو به خدا کرد و گفت :
من تورا کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز؟!
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود
پیرمرد بسیار ناراحت نشست تا گندمها را از زمین جمع کند، ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی ظرفی از طلا ریخته اند.
پروین اعتصامی :
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح را ...
#خواندنی
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
دانش آموز چینی وسط بازی چین و کره جنوبی در حال نوشتن مشق شب
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄
@khandehpak