رفتم چشم پزشکی میگم چشمم ضعیفه...
معاینه کرد..
گفت برو اتاق بغلی دستتو گچ بگیرم....
گفتم آقای دکتر چه ربطی داره؟
گفت اگه دستاتو گچ نگیرم تا سه ماه دیگه کور میشی از بس تو فضای مجازی هستید..😂😂😂
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄
@khandehpak
🔴اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
🌸فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ
ﭘﺲ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﺮﺧﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﻭ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺯ [ ﺣﺎﻝ ]ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻣﻰ ﭘﺮﺳﻨﺪ .
🌸قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ
ﮔﻮﻳﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ : ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻣﻦ [ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ]ﻫﻢ ﻧﺸﻴﻨﻲ ﺩﺍﺷﺘﻢ .
👈ایه شریفه ۵۰ و ۵۱از سوره مبارکه صافات
▪️بندگان مخلَص پروردگار که غرق در انواع نعمت های مادّی و معنوي بهشتند،ناگهان برخی به فکر گذشته خود و دوستان دنیای خود می افتند
1️⃣در بهشت خاطرات دنيا فراموش نمىشود. «كانَ لِي قَرِينٌ»
2️⃣در بزمهاى بهشتى كه بر تختها و روياروى يكديگر قرار گرفتهاند به پرسش و گفتگو از همنشينان دنيوى مىپردازند. «كانَ لِي قَرِينٌ»
3️⃣ همنشينى در دنيا با كفّار، با حفظ معتقدات دينى جايز است. «كانَ لِي قَرِينٌ»
🟢 #داستان
🔸 دين فروش !
شريك بن عبدالله نخعي از دانشمندان معروف اسلامي در قرن دوم بود،
مهدي عباسي (سومين خليفه عباسي ) به علم و هوش شريك ، اطلاع داشت ، او را به حضور طلبيد و اصرار كرد كه منصب قضاوت را قبول كند،
او كه مي دانست قضاوت در دستگاه طاغوتي عباسيان ، گناه بزرگ است ، قبول نكرد.
مهدي عباسي اصرار كرد كه او معلم فرزندانش گردد،
او به شكلي از زير بار اين پيشنهاد نيز خارج شد و نپذيرفت .
تا اينكه روزي خليفه عباسي به وي گفت : من از تو سه توقع دارم كه بايد يكي از آنها را بپذيري :
1-قضاوت
2- آموزگاري
3-امروز مهمان من باشي و بر سر سفره ام بنشيني .
شريك ، تاءملي كرد و سپس گفت : اكنون كه به انتخاب يكي از اين سه كار مجبور هستم ترجيح مي دهم كه مورد سوم (مهماني ) را بپذيرم .
خليفه قبول كرد و به آشپز خود، دستور داد: لذيذترين غذاها را آماده نمايد و از شريك ، به بهترين وضع ممكن پذيرائي نمايد
.
پس از آماده شدن غذا، شريك كه آن روز از آن غذاهاي لذيذ و گوناگون نخورده بود، با حرص و ولع از آنها خورد،
در همين حال يكي از نزديكان خليفه به خليفه گفت : همين روزها، شريك ، هم منصب قضاوت را مي پذيرد و هم منصب آموزگاري فرزندان شما را، و اتفاقاً همين طور هم شد و او عهده دار هر دو مقام گرديد)).
از طرف دستگاه عباسي ، حقوق و ماهيانه مناسبي برايش معين كردند،
روزي شريك با متصدي پرداخت حقوق ، حرفش شد.
متصدي به او گفت : مگر گندم به ما فروخته اي كه اين همه توقع داري ؟.
شريك ، جواب داد: چيزي بهتر از گندم به شما فروخته ام ، من دينم را به شما فروخته ام.
آري غذاي حرام و لقمه ناپاك ، آنچنان قلب او را تيره و تار كرد، كه او به راحتي جزء درباريان دستگاه ظلمه گرديد، و به اين ترتيب انسان خوبي بر اثر غذاي آلوده ، منحرف و عاقبت به شر شد.
#خواندنی
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
⛱دلیل بی انگیزه بودنتون میتونه این موارد باشه
مقصر نشان دادن بقیه
از فرصت هااستفاده نمیکنی
مراوده با افراد بی انگیزه
توجه نکردن به تاثیر عادت ها
بی هدفی یعنی بی انگیزه بودن
خودتو دست کم میگیری
استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی
زمانت رو اشتباه مدیریت میکنی
#داستان
کسی چه میداند شاید (خیر) باشد شاید (شر)
در یکی از روستاهای چین پیرمردی فقیر زندگی میکرد.
روزی اسب او گریخت و رفت
اهالی به دیدارش آمدند و اظهار همدردی کردند.
پیرمرد گفت؛ کسی چه میداند شاید خیر است شاید شر
چند روز بعد اسب او همراه عده ای اسب وحشی به خانه برگشت
دوباره اهالی آمدند و اظهار شادی کردند
باز پیرمرد گفت؛ کسی چه میداند شاید خیر باشد شاید شر.
پسر پیرمرد هنگام تعلیم اسب ها زمین خورد و پایش شکست باز اهالی آمدند و اظهار همدردی کردند
پیرمرد باز گفت ؛کسی چه میداند شاید خیر باشد شاید شر
از قضا از طرف فرمانروا برای سرباز گیری آمدند و پسر پیرمرد که پایش شکسته بود را نبردند .
اما اسب ها را در عوض کمک پیرمرد به ارتش با خود بردند.
اهالی دیگر هیچ نگفتند
کسی چه میداند شاید (خیر) باشد شاید (شر)
#خواندنی
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💕❤️💕
اگــــر میــــخواهے
گنــــاه و معصیتــــــ نڪنے،
همیشہ بــــا وضــــو بــــاش چــــون
وضــــو انســــان را پاڪ نگــــہ میدارد
و جــلوے معصیتــــــ را مےگیــرد ..🦋❄️
#شــــهید_عــــباس_علے_ڪبیرے :)
وقتی همه ادعای بلد بودن میکنن
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄
@khandehpak
💠#داستان
💢شب اول قبر
همسـر ملانصـرالدین از او پرسید:«پس از مـرگ چه بلایی به سـرمان می آورنـد؟»
ملا پاسخ داد:«هنوز نمـرده ام و از آن دنیـا بیخـبر هستـم ؛ ولی امشب برایـت خـبر میآورم.»
یک راست رفت سمت قبـرستـان. در یکی از قبرهای آخـر قبرستان خـوابید. خواب داشت بر چشم های ملا غلبه میـکرد؛ولی خـبری از نکـیر و منـکر نبود.
چند نفـری با اسب و قاطـر به سمت روستا میآمدند.
با صـدای پای قاطـرها ، ملا از خواب پرید و گمان کرد که نکیـر و منکـر دارنـد میآیند.
وحشت زده از قـبر بیـرون پـرید.
بیرون پـریدن او همان و رم کردن اسب هـا و قاطـر ها همان!!
قاطر سواران که به زمین خورده بودنـد تا چشمشان به ملا افتـاد،او را به باد کتک گرفتند.
ملا با سرو صورت زخمی به خانه بـرگشت...
خانمش پرسیـد:«از عــالـم قـبر چـه خبـر؟!»
گفت:«خـبری نبـود ؛ ولی این را فهمـیدم که اگــر قاطــر کـسی را رم نـدهـی ، کاری با تـو نـدارند!!
واقعیت همین است .
اگـر نان کـسی را نبـریده باشیـم ،
اگـر آب در شیر نکـرده باشیـم ،
اگـر با آبروی دیگران بـازی نکـرده باشـیم ،
اگـر جنس نامرغـوب را به جای جنـس مرغوب به مشتـری نداده باشـیم ،
اگر به زیردستـان خود ستـم نکـرده باشیـم ،
و اگـر بندگـی خــدا را کـرده باشیـم،
هیـچ دلیـلی بـرای ترس از مـرگ وجود ندارد !!
خدایا آخر عاقبت ما را ختم بخیر کن🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با بزرگترتون #شوخی نکنید
#خندیدنی
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💕❤️💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وضعیت عملیات زمینی صهیونیستها در #غزه ...
#خندیدنی
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💕❤️💕