eitaa logo
🌺 حالِ خوب 🌺
824 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
24 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🌺هدف کانال، ایجاد حالِ خوب معنوی و افزایش بصیرت در عرصه های مختلف فرهنگی و سیاسی برای اعضای محترم میباشد. اللهُمَّ غَیِّر سُوءَ حالِنا بِحُسنِ حالِکَ
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 💖 یاس نبـی 💖
°|♥️|° ... دوربین رو تحویل امانت داری حرم دادم و با یه قبض زرد رنگ به طرف بچه ها برگشتم. اعصابم خط خطی و داغون بود و منتظر بودنم کسی حرف بزنه تا به مثل سگ پاچه شو بگیرم. :| +فاطی(فاطمه خانوم رفیق شفیق بنده): فائزه چرا عین گوجه فرنگی قرمز شدی؟! حرف فاطی شد تلنگری برای به رگبار بستن فاطی و اون خادم حرم که تو گشت بود.‌ _هان؟!چیه؟! توقع داری عین گوجه فرنگی نشم!! دختره ی عقده ای به هیچکس کار نداشت اصل اومد گیر داد به این دوربین بدبخت من‌.. فاطی: بابا خواهر من ول کن حالا با گوشی عکس بگیری چی میشه حتما که نباید دوربین باشه! _عه! نکنه فکر کردی کیفیت عکس دوربین کنون و گوشیای چینی ما یکیه؟! فاطی: پیف پیف حالا هی کیفیت کیفیت نکن بابا، دیگه گذشت رفت بیا بریم زیارت. _الهی چادرت نخ کش بشه...! الهی غذات بسوزه...! الهی شوهرت کچل باشه...! دختره عقده ای!.. چرا دوربینو گرفتی! مندل(مهدیه بانو دوست گرام اینجانب): خدا مرگت بده! زیارت خودت با این حرفایی که زدی باطل شد که بدرک :| زیارت مارم باطل کردی! _عه! چه ربطی داره به زیارت؟ کی گفته باطله؟! اصلا صبرکن الان میرم از اون حاج آقا که اونجا وایساده میپرسم فاطی بدو بریم.. دست فاطی رو گرفتم و به زور کشوندم سمت یه روحانی که با یه پسر وایساده بود توی یه قدمی شون ایستادیم از پشت _ سلام حاج آقا! حاجی برگشت و ما با دیدن سیمای زیبای حاجی چشامونو درویش کردیم حاجی: سلام علیکم بفرمایید؟ _ ببخشید حاج اقا من یه سوالی داشتم. حاجی: بفرمایید میشنوم؟ _حقیقتش میخواستم بدونم اگه فحش بدی و نفرین کنی زیارتت باطل میشه؟!! یهو یه نفر عین یه حیوون نجیب شروع کرد به خندیدن :| عه کی بود..؟! فاطی که نی :| منم نیستم :| حاجیم نی :| پس کیه ؟! عه این یارو قدبلندس که کنار حاجیه! پشتش به ما بود و میخندید و شونه هاش از پشت می لرزید!! _وا آقا واسه چی میخندی؟! یارو قلد بلنده: برای اینکه زیارت رو اصولا میگن قبول نیست نه باطل شده! اینو گفت و برگشت طرف ما... و برگشت برادر قدبلنده همانا و باز موندن دهن اینجانب به ابعاد غار مرحوم علی صدرم یه جا.. وای خدا چه چشمایی... عسلی! °|♥️|°
هدایت شده از 💖 یاس نبـی 💖
°|♥️|° چشم قشنگه: اوهوم! خانوم حواستون کجاست؟! اوه اوه از اون موقع دارم همینجوری عین بز پسر مردمو دید میزنم وای آبروم رفت! خودمو جم و جور میکنم.. _بله آقا! من اصلا دوس دارم بگم باطل میکنه شما مفتشی؟! چشم قشنگه: نخیر مفتش نیستم، طلبه هستم و باید مشکلات دینی افراد رو حل کنم! _عه! پس امامه ات کو؟! اصلا عبام نداری که! چشم قشنگه: یعنی بنظر شما هرکس لباس نداشته باشه طلبه نیست! _نه نیست! چشم قشنگه: بابا خانوم شما عجب رویی دارید ها! روحانی که تا اون موقع ساکت بود با صدایی که توش خنده موج میزد گفت : جواد از تو بعیده! دخترگلم بی ادبی پسر منو ببخشید. اوه اوه فامیل در اومدن! _عه چیزه.. یعنی چیزه! آهان یعنی میخواستم بگم نه بابا این چه حرفیه خداببخشه. روحانی: ممنون دخترگلم لطف کردی التماس دعا چشم قشنگه: |: من: (: روحانی: (: فاطی: /: با فاطمه به طرف بچه ها برگشتیم ولی فکرم پیش چشمای پسره بود!! وای خدایا خودت ببخشم من که چشم ناپاک نبودم. فاطی: واااای خاک تو سرم! _عه خاک تو سر من! چرا تو سر تو؟! فاطی: بچه ها رفتن! حالا تو این شلوغی چجوری پیداشون کنیم بدبخت شدیم فائزه خدا لعنتت کنه! _فاطی :| مگه عصر حجره؟! بابا زنگ میزنیم پیداشون میکنیم دیگه! فاطی: عه راس میگی ها! بزنگ ببین کجان. _از دست تو.. گوشیمو از جیب شلوارم بیرون آوردم _وااای فاطی شارژ برقی نداشتم خاموش شده‌.. توهم که گوشیت تو ماشینه‌.. فاطی: وای فائزه یه کاری کن! برو از یکی گوشی بگیر :| یک آن یه فکر به ذهنم رسید... حاج آقا و پسرشون.. آروم و متین به سمتشون حرکت کردم هنوز همونجا بودن.. _ببخشید حاج اقا! حاجی: شمایید دخترم.. بفرمایید؟ _حقیقتش ما از دوستامون جدا شدیم حالاهم گوشیم شارژ نداره باهاشون تماس بگیرم.. میشه از گوشی شما استفاده کنم؟! حاجی: عه این چه حرفیه دخترم. جواد جان گوشیتو بده تا تماسشونو بگیرن. جواد (همون چشم قشنگه خودمون): بله بفرمایید.. وقتی گوشیشو به طرفم گرفت دستامو بردم جلو برای گرفتنش که یهو یه لرزش کاملا ضایع افتاد توی دستام! به هر بدبختی بود گوشی رو از دستش گرفتم.. تا رسید دستم قفل شد دوباره روی صفحه قفل نوشته بود "سید محمد جواد" وای خدا اونم سیده.. _ببخشید قفل شد! آقا سید آروم جوری که من نفهمم (البته ارواح عمش یجوری اتفاقا گفت من بفهمم :| ) گفت: از بس استخاره کردید موقع گرفتنش دیگه.. گوشی رو دوباره دستش دادم اونم رمز و زد و بهم پس داد. حالم بی خود و بی جهت گرفته بود.. °|♥️|°