eitaa logo
محمد علی سجادی #حلقه معرفت #پریزاد
275 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
68 فایل
ارشد کلام اسلامی مدرسه عالی نواب اتمام درس خارج (سطح چهار) استاد حلقات معرفت حرم رضوی(مدرسه پریزاد) پاسخگوی سوالات شرعی و اعتقادی سامانه 05132020 حرم مدرس و مُبَلّغ آیدی https://eitaa.com/pasokhgoom
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️نقش یحیی برمکی از برمکیان در شهادت امام موسی کاظم-علیه‌السلام @Anti_Archaism ☑️شهید مطهری کانال حلقه معرفت 👇 @halghhmarfat
10.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔴 مردم کجایند؟ 🔹️ وقتی امام کاظم علیه السلام در زندان به سر می بردند، مردم کجا بودند؟ 🔹️ بخشی از سخنرانی علیه‌السلام علیه‌السلام کانال حلقه معرفت 👇 @halghhmarfat
🔷 سال 120تا 128 قمری جابر بن یزید جُعفی به دستور امام باقر عليه السلام خود را به ديوانگي زد و در صحن مسجد كوفه بچه ها را دور خود جمع مي‌كرد. اتفاقاً چند روز از جريان جنون جابر نگذشته بود كه از سوي هشام بن عبدالملك به والي كوفه فرماني رسيد كه: «جابر بن يزيد جعفي را گردن بزن و سرش را پيش من بفرست!» والي كوفه پس از قرائت نامه از اطرافيانش درباره جابر پرس و جو كرد. آنان گفتند: «او مردي فاضل، دانشمند و محدث و اهل بحث و نظر است، ولي اخيراً ديوانه شده و اينك در صحن مسجد همراه بچه ها، اسب سواري مي كند.» والي شخصاً موضوع را تعقيب كرد و ديد كه جابر، سوار بر چوبي شده و بازي مي كند. وقتی دید جابر در سر پیری به چه روزی افتاده گفت: «سپاس خدا را كه مرا از قتل اين مرد رهايي بخشيد.» 🔷 سال 180 تا 190 قمری نیمه شب، بهلول با امام کاظم علیه السلام در حاشیه شهر به طور مخفیانه ملاقات کرد. بهلول گفت: «به امر شما با ده نفرشان مناظره کردم.» -بله. خبر پیروزی تو به دربار عباسیان رسیده. این کار تو سبب از رونق افتادن تمام آن ده نفری شد که کاندید ریاست دستگاه قضای عباسیان بودند. -بله. شکست و عجز آنها در نزد مردم و شاگردانشان محرز شد. -به زودی این مقام را به تو پیشنهاد می‌کنند. -لابد تا پس از این که مرا به این مقام منصوب کردند، بتوانند از من حکم قتل شما را بگیرند و اینگونه شیعه را وادار به امام کُشی کنند. -هم این، و هم این که تو را سپر همه اعتراضاتی کنند که از سوی شیعیان و علویان به عباسیان میشود. -تکلیف چیست سرورم؟ -به سیره استادت ... جابر بن یزید جعفی عمل کن. دو روز گذشت. ماموران حکومتی با جوایز و هدایای فراوان به خانه بهلول رفتند. وقتی در زدند، فرزندش در را باز کرد. -با پدرت ... فخر شیعیان ... قاضی القُضات عباسیان کار داریم. -پدرم قاضی القُضات شد؟ عجب! -چرا تعجب میکنی؟ انگار از مقام و منزل علمی و معنوی پدرت بی خبری! -بی خبر نیستم. اما بهتر است نگاهی به پشت سرتان بکنید. وقتی همه رو برگرداندند، دیدند بهلول لباس کهنه ای به تن کرده و مثلا بر چوب بزرگی سوار شده و او را هی میکند. فرماندهی که خیال میکرد از آن روز وظیفه اش محافظت از قاضی القُضات عباسیان خواهد بود، با تعجب پرسید: «جناب بهلول چه میکنید؟! این خلاف شان شماست!» بهلول جواب داد: «مگر کوری؟ خلیفه بازی میکنم!» فرمانده با تعجب پرسید: «پس کو خلیفه؟!» بهلول اشاره به چوبی کرد که لای پایش قرار داده بود و او را هی میکرد. گفت: «اینا. الان من سوار خلیفه ام و ساعتی دیگر، خلیفه سوار من خواهد شد.» و این چنین بود که فرمانده ناامید شد و خبر دیوانگی بهلول را به دربار رساند. و از آن روز، بهلول تا ده سال، یعنی تا سال 190 هجری، با زبان و هیبت دیوانگان، از هر فرصتی برای بی آبرو کردن عباسیان استفاده کرد تا اینکه با همان حال از دنیا رفت. @Mohamadrezahadadpour کانال حلقه معرفت 👇 @halghhmarfat