eitaa logo
حلیف مدیا
1.5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
61 فایل
🕊کنگره ملی ۱۰۳۰ شهید دانشجومعلم کشور🕊 #درس_اول_شهید_باید_زیست 🍃 👤ارتباط با ادمین و ارسال محتوا: @halif_admiin 👤 ارتباط با روابط عمومی و ارسال اخبار در بله: @halif_news
مشاهده در ایتا
دانلود
10.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍🏻⌝اگر آه تو از جنس نیاز است در باغ شهادت بازِ باز است...💔⌞ 📌تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان 🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم 🆔 @halif_media
✍🏻⌝حالا نه فقط بچه های خادم، همه کاغذ به دست گرفته بودن تا اسم بچه هایی که بر میگشتن رو بنویسن. اسم هرکسی که نبود، بهم میگفتن و سریع شماره هاشون رو می گرفتم. 🔻فکر میکردیم بچه های اتوبوس یک هم مثل اتوبوس دو دارن با اتوبوس برمیگردن که یکی از بچه ها بهم گفت دوستش زنگ زده و گفته از گروه جا موندن. زنگ زدم به کسی که به عنوان مسئول اتوبوس یک با بچه ها راهی شده بود و تازه فهمیدم که این بچه ها از اتوبوس پیاده شدن انفجار دوم هم اونجا بودن و حالا خودشون دارن پیاده برمیگردن. 🔸وقت کم آوردن نبود. بعد از اینکه شنیدیم بچه ها دارن پیاده برمیگردن و یه تعدادی جا موندن، دستای همه می لرزید، اما وقت کم آوردن نبود. تند تند آمار کسایی که نبودن رو از بچه ها می گرفتم. سریع با اون چند نفری که از گروه جا مونده بودن تماس گرفتم و باید آرامش خودمو حفظ می کردم که اونا هم کمتر بترسن،‌ قرار شد از روی مپ دانشگاه رو پیدا کنن و برگردن. 🔻نفر بعدی... گوشیش خاموش بود. صدای آمبولانس ها بیشتر می شد و خاموش بودن گوشی، فکرای منفی توی سرم می آورد‌. 🔻نفر بعدی ..... بعد از چند تا بوق، گوشی رو یه آقایی برداشت. اونجا دیگه مطمئن بودم اتفاقی افتاده. 🔻الو گوشی خانم..... بفرمایید من پدرش هستم. بعد از شنیدن اين جمله، انگار همه ی دنیا رو یکجا بهم دادن. نگفتم چه اتفاقی افتاده، شماره دخترشون رو گرفتم و خداروشکر رسیده بودن دانشگاه. 🔻نفر بعدی... در دسترس نبود. هر بار که یا گوشی خاموش بود یا کسی بر نمی داشت و توجه کردن به صدای آمبولانس ها دنیا رو رو سرمون خراب می کرد. 🔻وقت کم آوردن نبود. نفر بعدی.... بازم یه آقایی گوشی رو برداشت. نمیدونم چرا توی اون لحظه باید این اتفاقا می افتاد ولی باز هم به خیر گذشت و شماره رو اشتباهی گرفته بودم. 🔸همینطور درحال تماس گرفتن بودیم، دونه دونه. همه منتظر بودن. نه فقط منتظر دوست و هم دانشگاهیاشون. منتظر هرکسی که نبود. حتی کسایی که نمیشناختنش. 🔸گروهی که توی اتوبوس یک بودن، برگشتن. دلم میخواست برم جلو و تک تکشون رو بغل کنم . همه بچه ها رسیده بودن. رفتن سمت اتاق هاشون تا یکم آروم شن. 🔸باید با بچه ها حرف می زدیم. درحدی که یه احوالی بپرسیم چون اصلا زمان حرف زدن نبود. بچه ها به خانواده هاتون زنگ زدید؟ هر یک ساعت خودتون زنگ بزنید بهشون خبر بدید، نذارید نگران شن. سخته ولی با حال خوب باهاشون حرف بزنید. 🔸داشتم از پله ها می رفتم بالا که یکی از بچه ها گفت حالا حکمت اون یک ساعت و نیم تاخیر رو فهمیدم. یکی دیگه از بچه ها می گفت همین چند ساعت خیلی بهم درس داد، خیلی چیزا رو فهمیدم. شنیدم این جمله ها قند تو دل آدم آب می کرد. 🔻تلوزیون روشن شد، تعداد زیادی از بچه ها با چشم های خیس زل زده بودن به گزارشی که شبکه خبر داشت منتشر می کرد. از همون شب تا چند دقیقه قبل از اینکه میخواستیم برگردیم شیراز، تعداد زیادی از بچه ها میومدن در اتاق که میشه لطفا بریم گلزار؟ الان که خطری نیست، باید بریم گلزار. دل تو دلمون نیست، خانواده هامون راضین، ما با رضایت خودمون میخوایم بریم. شما فقط اجازه بدید خودمون میریم. فکر نمی کردم اصرار بچه ها اینقدر زیاد باشه. بچه هایی که لحظه انفجار اونجا بودن ولی خودشون می دونستن که اون شب، گلزار باشن. هم رسالت هم دلتنگی هم ذوقی که برای این سفر و اون نقطه ای که اونا رو به کرمان کشونده بود داشتن . 💠اونایی که میگن سال دیگه مردم کمتری میرن کرمان، اشتیاق بچه هایی که به هر دری می زدن که همون شب برن گلزار رو ندیدن، شایدم دیدن ولی میخوان اینطور فکر کنن. شاید اینطوری میتونن خودشون رو آروم نگه دارن. تا الان با همین توهم ها تونستن خودشون رو راضی نگه دارن، ولی مگه عمر یه توهم چقدره؟؟⌞ راوی: یکی از خدمتگزارانِ . 📌کاروان اعزامی از استان فارس ادامه دارد.... 3⃣ 📌تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان 🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم 🆔 @halif_media
♦️یادداشت برتر | این بار عضوی از نشریه فرهنگراه که آسمانی شد. 🔰چه خبر از قول جناب وزیر به مجلس؟! 🍃بازخوانی یادداشت شهیده در هشتمین شماره از نشریه فرهنگراه 🔻ادامه متن در سایت فرهنگراه: farhangrah.com/journal/یادداشت-شهیده-فائزه-رحیمی/ 📌نشریه فرهنگراه | صدای آزاد دانشجومعلمان 🆔️@farhangrah_news 🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم 🆔 @halif_media
14.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| ✍🏻⌝صبحگاه تمام شد 🔔 با شوق و‌ ذوق کودکانه وارد کلاس شدند معلم آمد و برگ های رنگ آمیزی در دستش بعد از سلام و احوال پرسی با بغض روبه دانش آموزان گفت : امروز برخی از هم کلاسی هایتان حاضر تر از همیشه در کلاس درس هستند دوستانی که در روز مادر جان شیرین خویش را هدیه کردند به بهترین مادر دنیا این‌زنگ‌ درس متفاوتی داریم میخواهیم از معلمی بگوییم که درس ایثار را برایمان تحقق بخشید معلمی که در کلاس درسش امروز اساتید و دانشجویان کشور حاضرند دوستان شما و‌خواهر و همکار من در کلاس درس شهدا سر بلند شدند باشد که راهشان را ادامه دهیم .⌞ 📌تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان 🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم 🆔 @halif_media
📱| ✍🏻درک‌کنید‌روضه‌های‌محرم‌رو ... کمر‌پدری‌بخواد‌بشکنه‌این‌شکلی‌میشکنه:) پ.ن: کم‌کم‌عکس‌های‌عجیب‌ترین‌روزما‌دانشجو‌ معلم ها در کرمان؛یعنی ١٤ دی‌ماه‌‌رو‌پخش‌میکنیم متفاوت‌ترین‌ 📷 📌تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان 🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم 🆔 @halif_media
🍃به مناسبت شهادت فائزه رحیمی ✍🏻 ورق ورقه تاریخ این مرز و بوم ن مثه رمان های عاشقانه غربی نه مثه قهرمان های خیالی آمریکایی پر از شخصیت های واقعیه که به خاطر اعتقاد و ایمانشون به عشقشون ایران از خودشون گذشتن... از آریو برزن آریایی تا حاج قاسم سلیمانی همه و همه قهرمان ملتن ملتی ک راه قهرماناشونو ادامه میدن حتی با دادن جونشون حتی با دلتنگی برای عزیزشون خواهر عزیزمون خانم رحیمی معلم آزاده و دلسوزی که پای ایمانشون موندن راه قهرمانشونو رفتن و پاداششون رو از خدا گرفتن ... 🖋به کوشش دانشجویان کسری کَرَموندی امیرحسین تیموری مرکز آموزش عالی شهدای مکه 📌تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان 🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم 🆔 @halif_media
✍کرمان به حرمان قلب شد درّ سخنرانی فشاند از میوه‌ی انگور داغِ باغ کرمانی فشاند نطعی که شد از خون ببین شاعر بیا شاعر بیا با چامه نقشی زن که تا خون ها به بارانی فشاند بیتی خراسانی بگو تهدید کن بیداد را تا یاد گیرد آنکه کرمان را به ویرانی فشاند اشکم نمی آید برون از حیرت و داغ زنان صد لعن و نفرین آن کز او اشکم به پنهانی فشاند گردون کرمان را ببین خون شفق را آه آه صد آه صد افسوس آه کرمانِ دل آنی فشاند در فی البداهه نیستم هیچم به جز آن نیستم این فکر صبح اندیش من چامه به ارزانی فشاند 📌تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان 🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم 🆔 @halif_media
به نام خدای قلب ها عاشقان پر گشودند و از اقصی نقاط این خاکِ مرد پرور، راهی دیارِ یار شدند.نه بیم جان داشتند و نه هراس سختی راه! فقط شوق دیدار مزارِ سردار بود که در دلهایشان موج میزد. روز 13 دی فرا میرسد و آرام آرام انگار انتظار به پایان...! نه انتظار قرار بود جور دیگری به پایان برسد ! ناگهان صدایی مهیب به گوش میرسد. گویا برای مدت کوتاهی همه چیز متوقف می‌شود؛ عده ای را بال پرواز می‌دهند و عده ای را ماموریتی خطیر. به صدا در می آید و شهیدانی می‌روند تا چراغ راه و معلم مکتب سردار باشند. حال، من و تو می مانیم تا درس بگیریم و درس بدهیم؛ ساخته شویم و بسازیم. با صدای یکبار دیگر از خواب بیدار می شوم و با ستاره ها تجدید پیمان میکنم. به راستی ای شهید! ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی؟ اینک است و درس، درسِ مقاومت و جهاد. وقتی معلم مدرسهٔ عشقیم و در سنگرِ کلاس، برای جنگ تعلیم و تربیت قلم میزنیم و قدم برمیداریم، باید بر دشمن فائز آییم و فائزه شویم و فائزه ها بسازیم. این است ماموریت من و تو در راهی که ادامه دارد و رسیدن به قله ای که نزدیک است... و مِنَ اللهِ التوفیق🌱 طاهره سادات حسینی 📌تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان 🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم 🆔 @halif_media
چشمانم می سوزد. از خیرگی بیش از حد این روزهای من روی صفحه گوشی اینطور شده. یا گوشی به من چسبیده یا من به گوشی... گروه هزار نفره دانشجویی را مدام چک میکنم ، طوریکه یک پیام نخوانده در گروه ها پیدا نمیکنم وقتی هم پیامی نباشد پیام ها را به عقب میبرم...آنقدر عقب که تو را ببینم . از خودم میپرسم یعنی از همین الان ما رو میبینی...؟ با من هم ارتباط میگیری یا فقط دل بعضی ها را به خودت وصل میکنی...؟ سوالات را درست و غلط بی جواب میگذارم. خواب به چشمان پر سوزم آمده . در خواب ساختمان دو طبقه ای میبینم، حاج آقایی با عمامه سفید مشغول روضه خوانی است. من در طبقه زنانه که طبقه پایین هست قرار دارم. هنوز زمان زیادی از روضه نگذشته که صدای انفجار در ساختمان میپیچد ، دود سپیدی مرا به بیرون می اندازد. چشم می مالم، عجب خوابی...در خواب هم لیاقت شهادت نداشتم😭 آه میکشم . گوشی را برمیدارم، دنبالت میگردم. تمام کانالها خبرهایشان کم و بیش شبیه هم شده،‌اما من از تو بیشتر میخواهم بدانم. می‌خواهم مسیر را با تو جلو بروم معلم نسیبه ای من🖤 هر چه از تو میخوانم و میبینم ، همه اش کار است و کار و کار... اصلا مگر چقدر وقت داشتی که این همه کار را سر و سامان بدهی دختر جهادی ما؟ ما بیست و چهار ساعت هم کفاف زندگی مان را نمیدهد، تو چه میکردی که اینقدر خوب برای این انقلاب و رهبرت جان فدا در هر صحنه ای که توان دخترانه ت اجازه میداد حضور داشتی؟ مادر و پدر دلتنگ نبودنت نمیشدند؟😞 نمی گفتند فائزه یکم استراحت کن ، کار همیشه هست، مگه از این کارها پول در میاد ؟ بچسب به زندگی و درست؟!!!!!.... کلا اولویت هایی زندگی ت را دوست دارم ، هر چند همه شان را نمیدانم اما میدانم نخ تسبیح همه اولویت هایت لبخند رضایت رهبرت بود . مگر نه اینکه عشق به ولایت مثل پیچکی در افکارت ریشه دوانده بود ؟ کاش می‌دانستم شهیدی که با آن انس داشتی چه شهیدی بود. کاش می‌دانستم در خادمی ایام فاطمیه و محرم هربار چه در زیر لب زمزمه میکردی؟ این اخلاصی که داشتی چطور در صندوقچه قلبت جمع شده بود؟ خانم معلم پرورشی من، سوال های ما زیاد است اما اکنون دست تو برای پرورش دادن همه ما باز است . کمک مان کن غم نبودنت ، میان روزمرگی هایمان بی جان و کمرنگ نشود. از سیزده دی سال ۱۴۰۲ تا لحظه ای که ردای معلمی بر تن داریم هرگاه که به رنگ قرمز پرچم ایران نگاه میکنیم یاد خون تو بیفتیم که مظلومانه بر زمین ریخته شد . آرمان ما این باشد که هر کلاسی کلاس معلمی تو بشود و نسل هایی رشد کنند که راه مقاومت را از تو خوب آموخته اند. 📌تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان 🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم 🆔 @halif_media
سلام فائزه... وقتی بهت سلام میدم حس میکنم الان توبغل امام علی ای وداری بهم لبخند میزنی،وفکرمیکنی،به تموم گناهایی که باعث شد من پیش تونباشم... بحث بحث یک‌روز بود،۲۴ ساعت... بقول شهید حججی دکتر تویه سانت میبینی،اونیکه میخواست شهادتو امضا کنه یه کوه گناه دیده... شایدم صلاح براین بودکه بمونیم ولزتوبه شاگردامون بگیم،نمیدونم‌‌... ماکه لیاقت نداشتیم بیایم مراسمت ولی بقول یکی از هم دانشگاهیام حاج حسین یکتاگفتن:رفت ببینه کسی جانمونده باشه...حالا وقتشه فریاد بزنم:من اینجا...من جاموندم....بد جاموندم،اونقدری که حتی نتونستم به مراسمت برسم... دارم فکرمیکنم توچیکارکردی که شهیده شدی...توبین مابودی‌،روصندلی هایی که مانشستیم نشستی،غذایی که ماخوردیمو خوردی وتخت بغلی ما خوابیدی... بین تموم غرغرهامون رشد کردی... توپرکشیدی وماهنوزم داریم به شرایط غرمیزنیم... فائزه،وقتی بحث غیبت پیش میومد توچیکارمیکردی...؟ فائزه،اینروزا خیلی دلم گرفته... سرسفره شهدا نشسته ایم وحواسمان به شمانیست...حواسمان نیست که تواز زمان دهه۶۰ وجو فراگیر دفاع مقدس نبودی،تودر زمانی پر زدی که دنیا پر از گناه بود،تابه ماثابت کنی راه شهادت هنوز هم بازاست وباز هم میشود خدارا عمیقا درآغوش گرفت... اینروزها هرکه مرا میبیند شوخی جدی میخندد ومیگوید لیاقت نداشتی... اشایددراین دنیا گناه قلب هایمان را پوشانده وچشمانمان را نابینا کرده،اما،دلخوشم... به صدای استادم که درگوشم میپیچد... شاید قراراست بمانی ونسلی تربیت کنی چون شهدا...توقلم بردستم بده و حرف بر زبانم جاری کن، بگذار شاگردانم زیباتر، نام معشوقت را صدابزنند...! به قلم:رها...:) 📌تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان 🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم 🆔 @halif_media
🍁 به رقصِ دل کُشِ شمشیرِ تیزِ مژگانم دریده شد جگرِ من ز تیغِ دندانم مُدام می‌جَوَد انگورِ اشک‌ را یک داغ من آن پیاله‌ی لبریزِ بغضِ کرمانم نمک به زخمِ دلم زَن، ز داغِِ بی اشکم من آن ارومیه‌ی خشک‌چشم ایرانم چو شمع ، اشک ، ندارم ز داغت از حیرت چو شمع ، سوخته ای رو به رویِ چشمانم قسم به خون شفق در میانه‌یِ مغرب چنان شهید رحیمی ، میانِ میدانم بگو تو آتشِ دل را فقط به حضرتِ توس که سخت ، شوق تو دارم شَهِ خراسانم امیر حسین داوود آبادی 📌تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان 🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم 🆔 @halif_media
داغ به روی داغ می نشیند حالا سخت تر نفس میکشیم از سنگینی داغ هایی که به روی دل داریم حالا بلند تر گریه خواهیم کرد این حجم عظیم غم این حجم عظیم از دست دادن جایی و راهی باقی نمی گذارد برای داشتن حال خوب نباید شاد بود هرگز نباید لبخند به لب آورد پس از این داغ اما ما بسیار داغ دیده ایم از سال ها قبل ما سالهاست عادت به خنجر های دشمن داریم او همین را می خواهد نشستن و گریستن و دست از همه چیز کشیدن اما این چنین نخواهیم کرد سخت نفس خواهیم کشید و بلند تر گریه خواهیم کرد اما لبخند های دردناک خواهیم زد محکم تر خواهیم ایستاد قوی تر پیش خواهیم رفت برای کرمان برای ایران برای جبران از دستت دادن های متداوم حالا باید قوی تر بود برای دخترانی با گوشواره های قلبی و به جای دانشجو معلمی که می خواست تربیت را به دست بگیرد ما باید چون او تدریس را برای تربیت به دست بگیریم و بسازیم دانش آموزانی آن چنان غیور که حالا صندلی هایشان  خالیست 📌تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان 🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم 🆔 @halif_media