🥀🕊#لاله_های_زینبی
🌾مادر شهید نقل میکنند:یه روز که داشتیم با هم حرف میزدیم،بهش گفتم: مادرجان!چرا با رفتنت خون بهدلم می کنی؟چرا این کارا رو میکنی؟😞تو جوونمی و منم مادرت،هیچ میدونی که وقتی میری،خییییلی دلتنگت میشم؟💔
من میگفتم و محسن جان میگفت اما من چه میگفتم و محسن چه میگفت! من از دلِ تنگِ خودم بعد از رفتنش میگفتم محسن از دلایل محڪمش واسه رفتن به سوریه🇸🇾اینقدر قشنگ حرف میزد،ڪه دلم آروم میشد،قربونش برم پسرم رو
💐محسن میگفت:مامان جون!خون من از خونِ کدوم جوون مدافع حرم سـُرخ تره؟جون من از جون کدومشون با ارزشتره؟مامان،هرچی خدا بخواد،همون میشه!مامان،چی بهتر از اینکه امانت خدا رو پیشکش بیبی زینب کنی؟😭اینقدر شیوا و زیبا منو توجیه میکرد که دیگه
توان مخالفت با رفتنش رو نداشتم.و امروزچندسالی از آخرین حرفهامون میگذره و من هرروز آرزو میکنم
که ای کاش یکبار دیگه صدای قشنگت رو میشنیدم پسـرم، محسن جان♥️
•┈┈••✾❀🕊🌹🕊❀✾••┈┈•
🌹#بسیجی_مدافع_حرم
#شهید_محسن_جمالی
#سالـــروز_شهـادت🕊
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊#شهید_راه_ڪربلا
🌾برادر شهید نقل میکند:روزی به علت هوای گرم و وجود پشهها، حمیدرضا به همراه همرزمش که راننده تانک بود، وارد تانک میشوند.در آنجا از روی کنجکاوری نحوه حرکت تانک را میپرسد.
🌴چندروز بعد،داعش پیشروی میکند. آنها از دور شاهد بودند که تانک در میان نیروهای سپاه و داعش قرار گرفته است. ناگهان حمیدرضا به سمت تانک میدَوَد و سوار بر آن میشود و پس از چند حرکت اشتباه توانست بر تانک مسلط شود و آن را به عقب آورد. طبق گفته دوستانش، حمیدرضا ۲۵ ماشین و آمبولانس داعش را هم به غنیمت گرفت.
🌹#بسیجی_مدافـع_حـــرم
#شهید_حمیدرضا_زمانی
#سالروز_شهـادت🕊
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🌸#سیره_شهدا
📿به نماز اول وقت بسیار پایبند بودند، همیشه درقبال غیبت کردن حتی در موارد بسیارکوچک وناچیز مقابله می کردند،اهل دروغ نبود وازاين کار بیزار بودند، به زیارت عاشورا انس بسیار داشتند واینکار ازایشان ترک نمیشد، اعتقاد ویژه اےبه امر به معروف ونهی از منکر داشتند وباجدیت بسیار اینکار را دنبال میکردند و عمل میکردند.
💐از بی حجابی وبی عفتی بسیار رنج میبردند واز کم کاری وسهل انگاری مسولین دراین مسئله خون دلها خوردند. درصحبت نهایت ادب واحترام را رعایت میکردند،کم صحبت بودند بیشتر اهل عمل بودند.درکار فرهنگی بسیار سخت کوش بودند ودراین راه اهتمام فراوانی داشتند وتوانستند تاثیر بسیاری بر روحیه جوانان شهر وفضای شهری بگذارند.ایشان ازروحیه جهادی بسیار بالایی برخوردار بودند وعلاقه به خدمت به مردم محروم درمناطق دور افتاده داشتند که دفعات زیادی درگرمای طاقت فرسای سیستان و بلوچستان در تابستان و ماه مبارک رمضان به آن مناطق سفر کرده و به مردمان آن دیار خدمات ارزنده ای ارایه داشتند.
🌷#بسیجی_مدافع_حرم
#شهید_علی_جمشیدی🕊
🎊#تولدت_مبارڪ_مردآسمانی🎂
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊#لاله_های_زینبی
🌾مادر شهید نقل میکند:منبع درآمد محمد کارِ داربست بود.در تابستان و زمستان با مشقّت فراوان این کار را انجام میداد.هر وقت برای کار میرفت،من نگران بودم که از بالای داربست سقوط کند و او را از دست دهم. او را به خدا میسپردم و آیتالکرسی میخواندم.
💐من جرئت نمیکردم از برخی مشکلات جلوی محمد صحبت کنم؛چون منقلب میشد و مقدار زیادی از پولش را برای رفع آن مشکل میداد. مثلاً اگر برای او تعریف میکردم که فلان فامیل که زن بیوهای است را در فلانجا دیدهام،مقدار زیادی از درآمدش را میداد و میگفت که این پول را به وی برسانید.
🌷بعد از شهادتش معلوم شد با وجود سنّ کمی که داشت و درآمدی که به سختی به دست میآورد و اجارهنشین هم بود اما از خانوادههای بیبضاعت دستگیری میکرده است. حاضر بود از لذّات دنیوی بگذرد اما پولش را به یک نیازمند دهد.از این کار بیشتر لذت میبرد.
🌹در گذر مـرگِ سـرخ
هر که تـو را دید ، گفت :
برگ گل سـرخ را
باد ڪجـا می برد ..؟!🕊
🥀#بسیجی_مدافع_حــرم
#شهید_محمد_سخندان
#سالروز_شهـادت🕊
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊#لاله_های_زینبی
💐برادر شهید نقل میکنند:عمر روی مسائل دينی تعصب داشت و روی نماز و روضه تعصب زيادی به خرج میداد؛ گاهي برای نماز خواندن كل افراد خانواده را بسيج میكرد؛ يادم هست آنقدری كه عمر صبحها برای نماز خواندمان تأكيد داشت،پدرمان حساسيت نداشت📿
🌾عمر خيلی روی مسائل اعتقادی حساس بود و به همان اندازهای كه در مسائل اعتقادی محكم بود، در موارد ديگر زندگی شوخطبعی هم داشت.
🌴هر وقت از روستا میآمد،ماشين پدرم را نگاه میكرد و میگفت كدام قسمت ماشين خراب است و ماشين را تعمير میكرد.
🌷پدرم میگويد:عمر واقعاً در هر زمينه ای عصای دستم بود و الان ماندهام چه كار كنم؛ برادرم واقعاً ستارهای بود كه الان نبودش در زندگی همهمان احساس میشود.
🌹#بسیجی_مدافع_حرم
#شهید_عمر_ملازهی
#سالروز_شهـادت🕊
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊#لاله_های_زینبی
🌾برادر شهید نقل میکنند:اصغر همیشه به فکر رفتن به سوریه بود.دغدغه عجیبی برای اعزام داشت.یک روز سبد پرتقالی از باغ چیده بود،بین همسایگان پخش میکرد و میگفت:بخورید!این شیرینی شهادت من است؛چون چیزی نمانده که عازم سوریه شوم.
🌴اصغر خیلی به من اصرار میکرد تا اجازه رفتن به او بدهم.شرایط زندگی مناسبی نداشتیم؛با بودنِ پدر پیر و بچههای قد و نیمقد اصغر.برای منصرف کردن او دائم میگفتم از خانوادهی ما، محمد،برادر دیگرمان در کربلای۵خودش را تقدیم انقلاب اسلامی کرده و از ما دیگر کافیست اما گوش او بدهکار نبود. اصغر آنقدر اشتیاق داشت که ماهها قبل ثبتنام کرده بود.
💐روز اعزام فرا رسید.اتوبوسها برای سوارکردن رزمندگان آمده بودند.مانع سوارشدن اصغر شدم اما بعد از حرکت اتوبوسها با موتور سیکلت دنبالشان رفته بود. کمی آنطرفتر سوار شد تا از قافله عقب نماند.
🌷وقتی میخواست از تهران به سمت سوریه حرکت کند،تنها یک پیامک زد: "حلالم کنید،خداحافظ!من عازم میعادگاه عاشقان شدم".
🌹#بسیجی_مدافع_حـرم
#شهـید_اصغر_بامری
#سـالروز_شهـادت🕊
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
💐من از چندين سال پيش شهيد را می شناختم.آنجا هم توسوریه با هم بوديم و چند روزی هم درحرم حضرت زينب (س) بوديم.مراد در حرم حال و هوای ديگری گرفته بود وعاشقانه باخدا صحبت ميكرد.با هم در حلب بوديم و بعد برای عمليات رفتيم.گروه ما شب به منطقه عملياتی رسيد وگروهی كه مراد در آن بود،صبح به عنوان نيروی كمكی به منطقه آمدند.حدود۱۵نفر بودند كه فرماندهشان گفت:يک جا جمع نشويد و از هم فاصله بگيريد.دردرگيری و نبرد بوديم كه خمپارهای انداختند و باعث شهادت و زخمی شدن چند نفر از نيروهايمان شد. آن لحظه نميدانستيم چه كسانی شهيد شده و چه كساني زخمی هستند و وقتی به عقب برگشتيم و آمار نفرات را گرفتيم متوجه شديم مراد شهيد شده است.
🌷شهيد خيلی آدم درستي بود.مراد شيعه بود ورفاقت زيادی با اهل سنت داشت.شهيد اين آرزو را از صميم قلب داشت كه اول به زيارت حرم حضرت زينب(س)برود وپس از زيارت،به جنگ با تروريستها برود.انشاءالله شهادت مباركش باشد.خيلی دوست داشت شهيد شود وبه آرزويش رسيد.🕊😭
✍به نقل از:دوست و همرزم شهید
🌹#بسیجی_مدافع_حرم
#شهید_مراد_عبدالهی
#سالروز_شهادت🕊
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊#لاله_های_زینبی
💐مدافعان حرم اهل سنّت در قالب گردان «نبویّون» برای جنگ با داعش اعزام میشدند. آی که چه حالی داشت سلمان وقتی اجازه اعزامش را دادند. اینها را حرفهای پدر وصف میکند. توی راه بارها صورت پدر را بوسید. سرش را روی شانهاش گذاشت و سایید تا اگر بین کلکلهای اعزام چیزی گفته و دل پدر رنجیده جبران شود. رسول برجسته پدر شهید میگوید: «۳،۴نفر اهل سنّت بودیم و الباقی شیعه. چه عزت و احترامی داشتیم. آنقدر که یکجا صدایمان درآمد. فرماندهمان خیلی حواسش به رخت، غذا و جای خواب ما بود و معمولاً بقیه را برای کمین و شناسایی میفرستاد.
🌷یکبار گفتم: حاجی، ما آمدهایم جنگ. نیامدیم بخور و بخواب! وقتی عزم ما را جزم دید، در دو گردان مختلف من و سلمان هم اعزام شدیم. نزدیک مرز بودیم. پیشروی میکردیم و داعشیها عقبنشینی اما به کمین خوردیم. بعد خبر آمد ترکش خمپاره سلمان را شهید کرده و گفتم: الحمدالله! به آرزویش رسید.»🕊😭
✍به نقل از: پدر شهید
🌹#بسیجی_مدافع_حرم
#شهید_سلمان_برجسته
#سالـروز_شهـادت🕊
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊#لاله_های_زینبی
🌴از سپاه ایرانشهر جهت دوره آموزشی به فرماندهی جناب سرهنگ میرزائیان به تهران اعزام شدیم.بعد از اتمام دوره آموزشی ما را به سوریه منتقل کردند.چه ایام بیاد ماندنی بود.سه شب جهت عرض ادب وزیارت قبرمطهر حضرت زینب(س) در دمشق ماندیم.شب چهارم به ما گفتند باید به حلب اعزام شوید.وقتی که پا به شهر حلب گذاشتیم.غصه تمام وجودمان را فرا گرفت.چون شهرحلب توسط داعشی ها به یک مکان ویران تبدیل شده بود تمام منازل و ساختمان ها با آرپی چی تخریب شده بودند.ماجهت پاکسازی به منطقه حمیدیه منتقل شدیم.این منطقه چهاربار از دست داعشی ها آزاد شده بود.
🌷در شب عملیات همه همرزمان نظر محمد درکنار او بودند وباهم شعر شهادت را بانوای گرم حاج صادق آهنگران نجوی میکردند.آن شب عملیات شکل گرفته بود.تعدادی از بچه ها به شهادت رسیده و تعدادی مجروح شدند در همان عملیات نزدیک صبح روز سوم آذرماه۱۳۹۴در حلب سوریه نظرمحمد نیز به خیل عاشقان حرم پیوست وروحش را به خاندان رسالت هدیه داد.🕊😭
✍به نقل از:همرزم شهید
🌹#بسیجی_مدافع_حـرم
#شهید_نظرمحمد_بامری
#سالروز_شهادت 🕊
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊#لاله_های_زینبی
🌷با شهید عبدالحمید سالاری لحظه تحویل سال نو بدون استثناء در گلزار شهدای بندرعباس سر مزار شهدا بودیم، به شهید علی سالاری اعتقاد خاصی داشت. این شهید بزرگوار عموی بنده است. اعتقاد خاصی به ائمه علیهالسلام داشت.۱۰ روز محرم را در مسجد روستای مان میرفت، فقط براي عزاداری نميرفت. آنجا خادمی امام حسین علیهالسلام را میکرد، با آب و چای و ...، از مهمانان امام حسین علیهالسلام پذیرایی میکرد. به دلیل عشق و علاقهای که به ائمه علیهالسلام داشت، فيلم زيارت همسرم و همرزمانش در حرم خانم رقيه سلامالله علیها را كه می ديديم، حال و هوای عبدالحميد واقعاً ديدنی بود. طور خاصی منقلب شده بود. عاشق اهل بيت(ع) بود و در راه عشقش هم جان داد.🕊😭
✍راوی:همسر شهید
🌹#بسیجی_مدافع_حرم
#شهید_عبدالحمید_سالاری
#سالـروز_شهـادت🕊
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊#لاله_های_زینبی
💐دوست شهید نقل می کند:وقت اعزام به سوریه در پوست خود نمیگنجید.سید محسن همیشه آرزوی شهادت داشت.هر زمان گروه عبدالمالک اقدامی تروریستی انجام میداد خونش به جوش میآمد و آرزو داشت بتواند انتقام خونهای بی گناه را بگیرد وقتی جنگ درسوریه شروع شد دیگر طاقتش طاق شده بود و برای دفاع از حرم عمه سادات به سوریه هجرت کند.به جاهای مختلف برای اعزام سر میزد.وقتی موفق شد در پوست خودش نمیگنجید همرزمهای سید میگویند او خیلی از تکفیریها را به خاک خون کشید و حضورش رعب و وحشت سنگینی در دل تکفیریها ایجاد کرده بود و سرانجام به آرزویش رسید.
🌹با تمام معرفت . . .
می گویم اینڪ یا حسین"ع"
عاقـبت این جان ناقابـل
فدای زینب "س" است🕊
🥀#بسیجی_مدافع_حـرم
#شهـید_سیدمحسن_سجادی
#سالـروز_شهـادت🕊
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯