#شرح_زندگینامه_شهید_سیدرحیم_بازیار
#قسمت_بیستوپنجم
سید عبدالله مدتی در زمینهای اهدایی کشاورزان روستا کار میکرد. هرچند این زمینها کوچک بودند و هرکدام را حتی با ده کیلو گندم هم میشد کاشت، اما جای شکرش باقی بود، چراکه تا حدودی نیاز خانواده به آرد و گندم را تأمین میکردند. تنها عیبشان پراکندگی آنها بود که کار را دشوار میساخت.
علویه روزهای سختتری را میگذراند؛ تولد فرزند دوم در فاصلهای کوتاه از فرزند اول، آن هم در شرایط سخت و فقر، فشار زیادی بر او وارد کرده بود. همسرش بیشتر مواقع خانه نبود؛ یا در شهر سر کار بود یا در زمینها مشغول کشاورزی!
سیدرحیم پسر آرامی بود. بر خلاف بچههای دیگر، هیچوقت با پای برهنه بیرون نمیرفت. حساسیت زیادی به فضولات مرغ و خروس داشت. در تابستان همیشه کفشهای پلاستیکی میپوشید و در زمستان چکمههای رنگی! فضله پرندگان را با نام «گیلوگ» میشناخت. اگر هنگام راه رفتن کسی از گیلوگ حرفی میزد، همانجا میایستاد؛ این اولین نقطه ضعف او بود که از خود بروز داد.
بااینحال، خورد و خوراکش خوب بود. برخلاف روزهای اول، رشد قدیاش متناسب شده بود. علاقه زیادی به بیسکویت و نان قندی داشت، و پدرش همیشه از شهر برایش میخرید و در خانه نگه میداشت.
#ادامه_دارد...
#شریفه_بازیار ✍
#کانال_سیدنوجوان_جاویدالاثر_سیدرحیم_بازیاری