سرتیپ يحيى سريع سخنگوی نیروهای مسلح یمن:
🔹جنگندههای آمریکایی و انگلیسی ۴۸ حمله هوایی در طول ساعتهای گذشته در مناطق مختلف یمن انجام دادهاند:
- ۱۳ به حوزه پایتخت و استان صنعاء.
- ۹ حمله به استان حديدة.
- ۱۱ حمله به استان تعز.
- ۷ حمله به استان البيضاء.
-۷ حمله به استان حجة.
- یک حمله به استان صعدة.
#بصیرتحسینی
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
26.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••❤️••
"شهـادت"🕊
معـطل من و تو نمــی مـانـد...
تـو اگـر "سـربـاز_خـدا" نشوے،
دیگرے مــی شود...👌
🌹 "شهادتــ "را مـےدهنـد ،
اما به "اهل_درد"🔥 نه بی خیال ها ...
فقط دم زدن از "شهدا" افتخار نیست‼️
باید زندگیمان ، حرفمان ، نگاهمان ، لقمه هایمان ، رفاقتمان ، "بوی_شهدا_را_بدهد"...
عـــطر بندگی خالص براے "خــدا"...
#شهیدعلی_زحمتکش🥀🥀
#شهادت_مرگ_انسانهای_زیرک_است
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
شهید اصغر مطلبی
شهید 15 ساله
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
تاریخ تولد: 30 / 3 / 1347
تاریخ شهادت: 29 / 12 / 1362
محل شهادت: جزیره مجنون
عملیات: خیبر
شهید اصغر مطلبی در 30 خرداد 1347 در روستاي غار از توابع شهرستان ري ديده به جهان گشود. پدرش مرتضي، كارگر شركت برق و كارخانه چيتسازي بود و مادرش احترام نام داشت. او را امير نيز ميناميدند. دانشآموز سوم متوسطه در رشته ماشين افزار بود. جوشكاري نيز ميكرد. از طرف بسيج در جبهه حضور يافت. بيست و نهم اسفند 1362، با سمت نيروي واحد تأسيسات پلهاي شناور در جزيره مجنون عراق هنگام انجام مأموريت به شهادت رسيد. مزار وي در بهشت زهرا تهران قطعه 27 ردیف 32 شماره 13 قرار دارد.
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
شهید اصغر میمندی
شهید 17 ساله
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
تاریخ تولد: 8 / 3 / 1344
تاریخ شهادت: 10 / 2 / 1361
محل شهادت: خرمشهر
عملیات: بیت المقدس
شهید اصغر میمندی هشتم خرداد 1344 در روستای هرمز اباد شهرستان رفسنجان به دنیا آمد. پدرش درویش کارگر بود چند ماه پس از شهادت اصغر فوت کرد و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان مقطع راهنمایی درس خواند. کارگر راه آهن بود. اصغر مهربان و با صداقت بود. از طرف بسیج در جبهه حضور یافت. طی عملیات بیت المقدس در دهم اردیبهشت 1361 در خرمشهر روی مین رفت و پیکرش متلاشی شد و به شهادت رسید. پیکر اصغر در گلزار شهدا هرمز آباد رفسنجان به خاک سپرده شد
قسمتی از وصيتنامه شهید اصغر میمندی:
اي خداي مهربان مرا بيامرز و اين جان ناقابل را از من قبول كن، خداوندا تو را شكر مي كنم كه امکان شهادت اين بنده فقير و گناهكار خود را در راه خودت، به من ارزاني داشتي و اين تنها سعادت من بود كه شهادت را افتخار بدانم و همين طور هم خواهد شد
طبق آيه كريم ان الله اشتري من المؤمنين و انفسهم و اموال الجنه.......
من از خدا درخواست كردم كه ايمانم را استوارتر، شجاعتم را بیشتر و اسلحه ام را برانتر گرداند، تا دشمنان را همچون قطره هاي باران به زمين بريزم
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈•
شهید سید اصغر خبازی سیفی
شهید 17 ساله
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
تاریخ تولد: 4 / 9 / 1348
تاریخ شهادت: 31 / 3 / 1365
محل شهادت: فاو
شهید سید اصغر خبازی سیفی چهارم آذر 1348 در تهران متولد شد. پدرش سیدمحمد کارمند فروشگاه بود و مادرش انیس نام داشت. تا کلاس اول دبیرستان درس خواند. از طرف بسیج به جبهه اعزام شد. اصغر سی و یکم خرداد 1365 در فاو به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه برجای ماند و بعد از سالها هنگام تفحص، پیکرش کشف و شناسایی و در بهشت زهرا تهران قطعه 53 ردیف 125 شماره 1 به خاک سپرده شد.
*قسمتی از وصیتنامه شهید سید اصغر خبازی:*
من یک جمله از یک شهید برایتان مینویسم که نوشته بود:
«خدایا! ما که حسینی زندگی نکردیم که حسین گونه به شهادت برسیم، پس خدایا ما را حر گونه بپذیر.»
انشاءالله بتوانیم دنبالهرو راه شهیدان باشیم و از خدا بخواهیم توفیق خدمت در این مکان مقدس را به ما بدهد که نصیب هیچکسی نمیشود مگر کسانی که لایق باشند.
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈•
شهید اصغر سلطانی
شهید 15 ساله
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
تاریخ تولد: 1 / 6 / 1351
تاریخ شهادت: 12 / 8 / 1366
محل شهادت: بانه
شهید اصغر سلطانی اول شهریور 1351 در روستای سیمین (سیمین زاغه) از توابع دهستان سیمینه شهرستان بهار استان همدان متولد شد. پدرش نظر نام داشت. تا کلاس دوم راهنمایی درس خواند. از طرف بسیج به جبهه اعزام شد. اصغر دوازدهم ابان 1366 در ارتفاعات گامو واقع در منطقه عملیاتی بانه استان کردستان به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای روستای سیمین به خاک سپرده شد.
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
32.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خودت میدانی...
خودم میدانم...
سالهاست #قفل پریشانیم با #کلید عشق به #شهدا باز شده.
فقط التماست میکنم نظری کن
نگاهی،
که #گناه، درب #شهادت را به رویم نبندد
#شهیدمحمدرسول_رضایی🥀🥀
#شهادت_آرزوی_من_است
#شهدا_در_قهقهه_مستانه_شان_و_در_شادی وصلشان_عند_ربهم_یرزقونند
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله 🥀🥀🥀
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
37.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفت #عاشقی را
چگونه یاد گرفته ای؟
گفتم: از آن #شهید_گمنامی
که معشوق را حتی به قیمتِ
از دست دادن هویتش، خریدار بود.
🌷زیارتنامه شهدا🌷
✨ بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم✨
《اَلسَّلامُ عَلَیکم یَا اَولِیاءَاللہ وَاَحِبّائَہُ، اَلسَّلامُ عَلَیـکم یَـا اَصـفِـیَـآءَ اللہ و َاَوِدّآئَـہُ، اَلسَـلامُ عَلَیـکم یا اَنصَـارَ دینِ اللہِ، اَلسَـلامُ عَلَیـکم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ، اَلسَلامُ عَلَیکم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکم یا اَنصارَ اَبـے مُـحَـمَّـدٍ الحَسَـنِ بـنِ عَلِـےّ الـوَلِـےّ النّـاصِحِ، اَلسَّـلامُ عَلَیـکم یا اَنصارَ اَبـے عَبـدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّـے طِبتُم وَ طابَـتِ الاَرضُ الَّتی فیهـا دُفِنتُم، وَ فُـزتُم فَـوزًا عَظیـمًا فَیـا لَیتَنـے کُنـتُ مَعَکم فَاَفُوزَ مَعَکم.》
#صلی_الله_علیک_یا_زینب_کبری_س
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
#شهدا_در_قهقهه_مستانه_شان_و_در_شادی وصلشان_عند_ربهم_یرزقونند
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
.
🔹 حاج آقا مجتهدی
حاج آقاى هاشمى كه خدا رحمتش كند ايشان از دوستان مرحوم "آشيخ جعفر مجتهد" رضوان اللّه تعالى عليه بود ايشان تعريف كردند:
ما يك روز مشهد با حاج آقا مجتهدی بوديم و براى سوار شدن ماشين و تاكسى خالى سر خيابان ايستاده بوديم،
اتفاقا يك تاكسى خالى آمد و جلوى ما ايستاد، آقاى مجتهدى يك نگاهى كرد بعد فرمود: خير حواله نداريم توى اين تاكسى سوار شويم، تاكسى رفت.
دوباره يك تاكسى خالى ديگر آمد، به آن ايست دادم دوباره آقا فرمود: توى اين هم حواله نداريم سوار شويم.
من توى دلم گفتم آخر تاكسى سوار شدن هم حواله مى خواهد؟!
يك وقت رويش را به من كرد و فرمود: بله آقاى هاشمى توى يك بنز مشكى حواله داريم.
من خودم را جمع كردم، ناگهان يك بنز مشكى آمد جلوى پاى حاج آقا جعفر مجتهدى ترمز كرد و گفت: آقا بفرمائيد سوار شويد، رفتيم سوار ماشين شديم.
راننده گفت: كجا مى رويد؟
آقا فرمود: برو نخريسى، ما نزديك نخريسى كه رسيديم ديدم آقا يك دسته اسكناس از جيب در آورد و گذاشت پهلوى هم و يك كش هم دورش پيچيد. وقتى پياده شديم اين دسته اسكناس را به راننده داد و بعد پياده شد.
راننده گفت: آقا اين همه پول مال كيست؟!
فرمود: مال شما است.
گفت: يك تومان كرايه اش است، اين همه پول نيست.
آقا فرمود: مگر شما امروز از حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام پول نخواستى؟
گفت: چرا .
فرمود: خُب اين هم هزار تومان كه مى خواستى.
راننده حيران مانده بود، آقا هم راهش را كشيد و رفت. راننده به من گفت: آقا ايشان امام زمان هستند.
گفتم: خير.
گفت: ايشان از كجا مى دانست، من امروز توى حرم امام رضا (ع) گفتم آقا من هزار تومان لازم دارم، از كجا فهميد؟
گفتم: پولها را گرفتى؟ گفت: آره، گفتم: ماشينت را سوار شو و برو، كارى به اين كارها نداشته باش ايشان هم امام زمان نيست.
مرحوم حاج آقا مجتهدى يكى از مردان خدا و اهل مكاشفه بود كه كسى او را نشناخت.
📔 داستانهایی از مردان خدا، ص١۴
#داستان_بلند
🔰
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯